۳۷ سال پیش در چنین روزی:
آیتالله دستغیب به شهادت رسید
در روز 20 آذر 1360 آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، نماینده امام در فارس و امام جمعه وقت شیراز به شهادت رسید.
اعتمادآنلاین|
سیدعبدالحسین دستغیب در سال 1288 شمسی در خانهای کوچک در خیابان احمدی شیراز متولد شد. پدرش سیدمحمدتقی فرزند میرزا هدایتالله از مراجع مشهور فارس، هنگام تولد فرزندش در کربلا به سر میبرد و پس از بازگشت از آنجایی که ولادت این کودک مقارن با شب عاشورای سال 1332 قمری واقع شده بود، نام او را عبدالحسین نهاد.
عبدالحسین تحصیلات مقدماتی را به سرعت به اتمام رساند. در دوازده سالگی پدر را از دست داد و مسؤولیت خانواده برعهدهٔ او قرار گرفت. او پس از اتمام دروس سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان را عهدهدار شد و به دلیل فعالیتهای تبلیغی مورد آزار دستگاه حاکمه قرار گرفت. پس از گذراندن سالها رنج و مشقت و در کنار آن فقر شدید مادی در سال 1314 شمسی بود که برای ادامهٔ تحصیل راهی نجف شد. دستغیب خود در این باره میگوید: «در زمان رضاخان قلدر ملعون ما را چند بار زندانی کردند و یک دفعه بناشان تبلیغ بود. بعد فشار آوردند که اصلاً باید از روحانیت بیرون بروی و 24 ساعت مهلت دادند که بنده اصلاً خلع لباس کنم و از روحانیت بیرون روم و مسجد و منبری نباشم. به ناچار فرار کردم و رفتم نجف و این هم خواست خدا وسیله خیری شد برای استفاده از محضر بزرگان.»
در نجف در کلاس درس حاج شیخ کاظم شیرازی، آیتالله اصفهانی، حاج سیدمیرزا اصطهباناتی و حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی حضور یافت و بعد از طی مراحل حوزوی به درجهٔ اجتهاد رسید. پس از مراجعت از نجف، ضمن اقامهٔ نماز جماعت در مسجد جامع عتیق شیراز و ترویج و تبلیغ دین اسلام، به تحصیل و فراگیری علم و دانش ادامه داد و از محضر فقیه و عارف نامی، مرحوم آیتالله حاج شیخ محمد انصاری بهرهمند شد.
در سال 1321 شمسی، به همت او مسجد جامع عتیق شیراز که از بناهای تاریخی است و بیش از هزار سال قدمت دارد، مرمت و بازسازی شد و از ویرانی نجات یافت. از آن زمان به بعد، این مسجد نزدیک به چهل سال به عنوان قطبی مذهبی و تاریخی درآمد. در طی این مدت آیتالله دستغیب، با برپایی مرتب مراسم دعای کمیل، زیارت عاشورا و دعای توسل و بیان دروس اصول عقاید، تفسیر قرآن و اخلاق، این مسجد را به محلی برای تربیت نسلی از جوانان مسلمان و مبارز تبدیل کرد.
همانگونه که خود آیتالله در خاطراتش آورده، مبارزات سیاسی مذهبی وی از دوران رضاخان و مشخصا از زمان کشف حجاب آغاز شد. تهدیدها و آزار رژیم اما او را از مبارزه منصرف نکرد، چنان که وقتی آیتالله را ممنوعالمنبر اعلام کردند، بر روی زمین نشست و مردم را موعظه میکرد و در پاسخ به اعتراض ماموران حکومتی میگفت که او را از منبر رفتن منع کردهاند، نه از سخن گفتن بر روی زمین.
اوج مبارزات آیتالله دستغیب علیه رژیم پهلوی زمانی بود که رژیم لوایح ششگانه انقلاب شاه و مردم و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را مطرح کرد. اعتراض امام خمینی به این سیاستها و جنبشی که بعدها به قیام خونین پانزده خرداد 1342 منجر شد بسیاری از روحانیون و مبارزان مسلمان را به همراهی با امام ترغیب کرد و در این میان آیتالله دستغیب نیز در شیراز فعالیتهایی را سامان داد. اینچنین بود که در 15 خرداد 1342، بازداشت و به تهران تبعید شد، هرچند پس از مدتی آزاد شد اما در سال 1343، برای دومین بار طعم بازداشت را چشید، به تهران اعزام و زندانی و سپس تبعید شد. با این حال آیتالله دستغیب در دوران تبعید هم به مبارزات خود ادامه داد. در سال 1356، عوامل شاه که از فعالیتهای دستغیب به ستوه آمده بودند، او را مدتی در خانه خود حصر کرده و تحت نظر داشتند. این اقدام با واکنش شدید مردم شیراز مواجه شد و آنان با برگزاری تجمعاتی خواستار رفع حصر از آیتالله شدند. اعتراضاتی که در نهایت به عقبنشینی رژیم منجر شد.
پس از کشتار مردم شیراز در پنجم رمضان 56 که منجر به تعطیلی مسجد جامع این شهر به مدت دو هفته شد، رژیم حکومت نظامی اعلام کرد. در جریان حکومت نظامی آیتالله دستغیب دستگیر و به زندان تهران منتقل شد. در همین دوره زندان بود که آیتالله دستغیب به همراه چهار تن دیگر از علما اعلامیهای صادر و با رد صلاحیت شاه، او را از ادامه سلطنت خلع کرد.
آیتالله دستغیب، پس از پیروزی انقلاب نیز در زمره افراد تاثیرگذار استان فارس بود. او بعد از چندی به نمایندگی از مردم استان فارس در اولین مجلس خبرگان انتخاب شد و در همین ایام بنا به درخواست مردم و به فرمان امام به سمت نماینده امام در استان و امام جمعه شیراز منصوب شد. آیتالله دستغیب همزمان ریاست حوزه علمیه فارس را برعهده داشت و در دوران کوتاه حیات خود بعد از پیروزی انقلاب، توانست مدارس علمیه قوام، هاشمیه و آستانه شیراز را که سالهای طولانی توسط رژیم پهلوی تعطیل شده بود، دوباره دایر کند.
آیتالله دستغیب سرانجام در روز جمعه 20 آذرماه 1360 در حالی که مثل هر هفته راهی محل برگزاری نماز جمعه بود هدف یک حمله تروریستی قرار گرفت. روزنامه اطلاعات فردای آن روز در خبری نوشت: «ساعت 11 و 30 دقیقه صبح دیروز هنگامی که آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب نماینده امام در فارس و امام جمعه شیراز از منزل خود واقع در پشت مدرسه علمیه خان، قصد رفتن به میعاد هفتگی یعنی مسجد جامع را داشت، در پیچ دوم منزلشان بر اثر انفجار بمبی قوی، ایشان و پاسداران همراهشان، چند تن از اعضای دفترشان و خانوادهشان و چند عابر شهید و گروهی نیز مجروح شدند. یکی از مجروحین که زنی بنام صغرا قدیری نام دارد و در بیمارستان شیراز بستری است، در این مورد به خبرنگار ما گفت: من از طبقه دوم منزلمان عبور امام جمعه شیراز را تماشا میکردم که ناگهان یک دختر که چادر سیاه به سر داشت، از در یکی از منازل خارج شد و به سوی آیتالله دستغیب دوید و هنگامی که پاسداران قصد جلوگیری از او را داشتند، اظهار داشت نامه دارم که ناگهان، صدای انفجار بلند شد و اجساد قطعه قطعه شده به اطراف پرید. پس از انفجار مردم محل نماز جمعه را ترک کردند و به طرف محل حادثه آمدند و آمبولانسها نیز، جهت حمل شهدا و مجروحان به محل حادثه آمدند. شدت انفجار به حدی بود که بیشتر اجساد قابل شناسایی نبودند و مردم و پاسداران با دست و جارو آثار اندکی را که از شهدا باقی مانده بود، جمعآوری کردند. از شهدایی که تا به حال مورد شناسایی قرار گرفتهاند، میتوان حاج محمدرضا عبداللهی، پاسدار جباری، پاسدار منشی سیدمحمدتقی دستغیب و پاسدار جعفر رفیعی را نام برد. اجساد قطعه قطعه شده بقیه شهدا نیز در بیمارستانهای سعدی، نمازی شیراز نگهداری میشوند و پیکر پاک شهید آیتالله دستغیب در سردخانه بیمارستان نمازی نگهداری میشود. همچنین سر دختری که گفته میشود عامل انفجار بوده در سردخانه بیمارستان شیراز نگهداری میشود. اسامی مجروحان میرزا آقا عربزاده، رضا زارع، محسن شاهانی 12 ساله، فضلالله امیری (طلبه) و صغرا قدیری اعلام شده است. پس از آگاهی مردم و انجام نشدن نماز جمعه، مردم در حالی که به شدت عزاداری میکردند و به سر و روی خود میزدند، از محل برگزاری نماز جمعه و محل حادثه به طرف بیمارستان شهر راهپیمایی کردند و شعار میدادند: منافقین بیحیا، کشتن امام جمعه را.. رادیو شیراز نیز خطبههای نماز جمعه هفته قبل امام جمعه شهید شیراز را پخش کرد. ضمنا توسط افراد سپاه پاسداران، چند نفر که در محل حادثه حضور داشتند دستگیر شدند.»
هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز جمعه 20 آذر 1360 خود مینویسد: «آقای شمخانی قائممقام فرماندهی سپاه پاسداران در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران خبر حمله عظیم نیروهای ما به ارتش عراق در گیلانغرب را داد. منتظر این حمله بودیم که با عنوان «فجر» انجام شد. گفت، بیش از هزار کشته، دویست اسیر و مقداری زمین اشغال شده خاک ایران را از دشمن گرفتهایم. نبرد هنوز ادامه دارد... ظهر، دفتر امام اطلاع داد که با انفجار بمبی در کوچه مسیر آیتالله دستغیب، امام جمعه شیراز و دوازده نفر از همراهانش شهید شدهاند. خبر بسیار تلخی است... از شور و شعف خبر فتح غرب کاست. نشان همکاری عراق و ضدانقلاب است. فیلمی که از تلویزیون پخش کردند نشان داد اجساد آنها قطعه قطعه شده است. خون این پیرمرد هفتاد ساله مجتهد، اثر عمیقی در منفوریت ضدانقلاب داد.»
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) کوتاه زمانی بعد مسئولیت انفجار در مسیر حرکت آیتالله دستغیب را برعهده گرفت. بر اساس اعلام سازمان، عامل این عملیات تروریستی فردی به نام گوهر ادبآواز از اعضای این گروه بود که خود حین عملیات کشته شد.
در پی شهادت آیتالله دستغیب، امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در پیامی درگذشت امام جمعه شیراز را تسلیت گفت. متن این پیام بدین شرح است: «بسمالله الرحمن الرحیم. انّالله و انّاالیه راجعون. شهادت برای فرزندان اسلام و ذریه پیامبر عظیمالشأن -صلی الله علیه و آله- و اولاد فاطمه -علیها سلام- و یادگاران حسین -سلامالله علیه- در راه هدف و اسلام عزیز و قرآن کریم، چیزی غیرعادی و پدیدهای غیرمعهود نیست.
ملت بزرگ اسلام از محراب مسجد کوفه تا صحرای افتخارآمیز کربلا و در طول تاریخ پردازش سرخ تشیع، قربانیانی ارزشمند به اسلام عزیز و فی سبیلالله تقدیم نموده و ایران شهادتطلب هم از این پدیده سعادتمند، مستثنی نیست و انقلاب اسلامی گوش و چشمش پر از این شهیدان حسینگونه است. ملت عزیز ما در روز رستاخیز با سرافرازی در پیشگاه مقدس خدای بزرگ و پیامبران و اولیا عظیمالشأن، صفهای طولانی از شهیدان در راه دفاع از حق عرضه میدارد، از علمای اعلام و ائمهٔ جمعه و جماعت تا فداکاران و سربازان در جبهههای دفاع از حریم مقدس اسلام.
پیامبر بزرگ اسلام که بر امم دیگر حتی به سقط مباهات میکند، مطمئن هستیم به فداکاری این عزیزان جبهه و پشت جبهه و این شهیدان محراب و منبر و در صف جماعات و در داخل مسجدها و بیمارستانها مباهات میفرماید. و چه بهتر و گواراتر که با شهادت این فرزندان اسلام و ذریهٔ طاهره بر افتخارات آن بزرگوار در روز عرض اعمال، هر چه بیشتر بیفزاییم. عزیزان و نور چشمان ما در جبهههای جنوب و غرب هر روز با سرکوبی اشرار امریکایی و عقب راندن و به جهنم راندن و به جهنم فرستادن جنود شیطان برای اسلام سربلندی و عظمت خلق مینمایند. به طوری که تاب تحمل این پیروزیها را از امریکاییان خارج و داخل، منافق و منحرف، سلب نموده و بر جنون و وحشیگریهای آنان افزوده است.
شما فرضاً شهید بهشتی را گناهکار بدانید، شهدای دیگر مثل شهید مدنی و شهید دستغیب که جز تربیت محرومان و هدایت مردم گناهی نداشتهاند، با چه انگیزهای شهید میکنید. شما به گمان خود اگر اینان را به جرم وفاداری به اسلام و طرفداری از محرومان و مظلومان مستحق قتل بدانید، اطفال معصومی که در گهواره جای دارند و زبان باز نکردهاند چه گناهی دارند؟ جز آنکه اطفال مسلمانانی هستند که مخالف سلطهٔ امریکا به جان و مالشان میباشند.
امروز، روز جمعه و نماز و عبادت، دست جنایتکار امریکاییان یک شخصیت ارزشمند که مربی بزرگ و عالمی عامل که گناهش فقط تعهد به اسلام بود، از دست ملت ایران و اهالی محترم فارس گرفت و حوزههای علمیه و اهالی ایران را به سوگ نشاند.
حضرت حجتالاسلام والمسلمین شهید حاج سیدعبدالحسین دستغیب را که معلم اخلاق و مهذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی بود با جمعی از همراهانشان به شهادت رساندند و خدمت خود را به ابرقدرت و ابر جنایتکار زمان ایفا کردند، به گمان آنکه به ملت رزمندهٔ ایران آسیب رسانند و آنان را در راه هدف به سستی بکشند. این کوردلان نمیبینند که در هر شهادتی و در هر جنایتی ملت متعهد به اسلام و کشور، مصممتر و در صحنه حاضرترند؟ اینان پس از بمباران شهرها در جنوب و غرب و قتل عامهای فجیع مردم بیپناه، فریاد جنگ جنگ تا پیروزی را نشنیدند که ملت وفادار، شهادت را در راه خدا با آغوش باز پذیرا هستند؟ یا میخواهند شکستهای لشکر کفر را و آتشی که به جان دوستان و اربابانشان از پیروزی رزمندگان ایران افتاده است با خون این مردان خدا فرو نشانند؟
اینک سزاوار است اصحاب نظر و ارباب تحلیل در این شرارتها و جنایتها فکر کنند که انگیزهٔ آنکه در هر پیروزی و دنبال هر شکست حزب بعث امریکایی، یک جنایت بزرگ از این منافقان و منحرفان واقع میشود، چیست. از باب اتفاق نمیشود باشد که دنبال پیروزی آبادان جنایتی واقع و دنبال فتح بستان باز جنایت و امروز به دنبال فتح عظیم در غرب و شکست مفتضحانه دشمنان اسلام، این جنایت بزرگ واقع شد.
آیا اینها همه بنا به اتفاق است یا حساب شده و دیکته شده عمل میشود؟ آیا ما این بزرگان، علما و معلمان ارزشمند را برای جبران شکست آمریکا در منطقه و صدام امریکایی در جبههها از دست میدهیم؟ رحمت خداوند بر این مجاهدان عظیمالشأن که شهادتشان پیروزی اسلام را بیمه میکند و ننگ و نفرت بر امریکای جنایتکار و دستنشاندگان و هواداران آن.
اینجانب این ضایعه بزرگ و فاجعه اسفناک را بر حضرت مهدی - ارواحنا له الفدا - و ملت شجاع ایران و اهالی معظم استان فارس و خانوادهٔ آن شهید تسلیت میگویم و به پیشگاه مقدس پیامبر اسلام، این فداکاریهای ملت اسلام و مجاهدات قشرهای مختلف ایران را تبریک عرض میکنم و برای خاندان این شهید پر افتخار از خداوند تعالی توفیق صبر و بردباری و سلامت طلب مینمایم. سلام بر مجاهدان بزرگوار اسلام و درود بر رزمندگان غرب و جنوب و تهنیت بر نیروهای نظامی و مردمی پیروزی آفرین در جبههٔ غرب.
از خداوند تعالی پیروزی نهایی لشکر اسلام را بر قدرتهای شیطانی مسئلت مینمایم. والسلام علی عبادالله الصالحین. روحالله الموسوی الخمینی»
منبع: تاریخ ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید