مشاهدات یک ایرانی از بیمارستانهای قرن نوزدهم انگلیس
به نوشته میرزا صالح شیرازی در انگلستان در آن زمان، مدرسههای طب نیز معمول بودهاند. او از مدرسهای در ادینبورگ پایتخت اسکاتلند یاد کرده است که به تربیت جراحان و اطبا اختصاص داشته است و همچنین از دو کالج در لندن نوشته است که یکی مخصوص آموزش پزشکان و دیگری مختص جراحان بوده است.
اعتمادآنلاین| میرزا صالح شیرازی مشهور به مهندس از اهالی کازرون در سال 1230 هجری قمری - 1815 میلادی که مقارن با اواسط دوران سلطنت فتحعلیشاه قاجار بود برای تحصیل به فرنگ فرستاده شد. عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه پس از شروع دور اول جنگ با روس بیش از پیش به اهمیت علوم و فنون جدید پی برد و با تشویق و تحریک وزیر عالم و آگاه خود میرزاعیسی قائم مقام اول تصمیم به اعزام جوانان ایرانی برای تحصیل به فرنگ گرفت.
میرزا صالح به همراه چهار نفر دیگر که برای تحصیل علوم توپخانه، طب و شیمی، مهندسی و قفل و کلیدسازی به فرنگ میرفتند، جزو گروه دوم اعزامی بود و برای تحصیل زبان لاتین و انگلیسی از راه روسیه به انگلستان رفت تا پس از بازگشت، مترجم رسمی دولت بشود. پیش از این نیز میرزا بابا افشار و میرزامحمدکاظم برای آموختن طب و داروسازی و نقشه کشی به انگلستان رفته بودند.
اما شهرت میرزاصالح بیش از هر چیز به انتشار روزنامه کاغذ اخبار در سال 1253 برمی گردد و او را میتوان اولین روزنامهنگار و پایهگذار صنعت چاپ در ایران دانست. او به روایت سفرنامه خویش، در لندن در باسمه خانه فن چاپ و مرکبسازی را آموخته بود.
سفرنامه او که بهنام گزارش سفر میرزا صالح شیرازی منتشر شده و شرح سفر وی از طریق خاک روس به اروپا و انگلستان است حاوی اطلاعات مفصل و جالب توجهی در زمینههایی مختلف است و گوشهای از اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی و علمی این کشورها در ابتدای قرن نوزدهم را به تصویر میکشد.
با توجه به نبود بیمارستان و امکانات درمانی عمومی در آن دوران در ایران، وجود این امکانات در شهرها و ولایات روس و انگلیس، مورد توجه خاص میرزاصالح قرار گرفته بود. او در سفرنامه خود از عبارت دارالشفا برای توصیف بیمارستانها استفاده کردهاست.
در سال های آغازین قرن نوزدهم میلادی هر چند تعدادی طبیب فرنگی همراه با هیأتهای اعزامی به دربار فتحعلیشاه قاجار به ایران آمده بودند اما طب تنها بهصورت سنتی در ایران معمول بود و افرادی بر اثر تجربه و طبیبانی با آموختههایی سنتی از طب قدیمه به طبابت و درمان مردم مشغول بودند. امور درمانی در منزل اطبا و بستر بیماران انجام میشد و چیزی شبیه بیمارستان در ایران ابتدای دوره قاجار وجود نداشت.
میرزا صالح در اوقات توقف در مسکو در توصیف یک بیمارستان چنین نوشته است: «از جمله ابنیه مسکو دارالشفایی است بانی آن سلطانه روس بوده اخراجات آن را اهل شهر محضا لله میدهند، پنجاه و شش سال است که آنجا را بنیاد کردهاند و در آنجا اطفال بیپدر را نیز تربیت میکنند... یک سمت آن خانه به جهت بیماران و فقرایی که غریب یا بومی هر مذهبی دارد مضایقه نیست.به محض اینکه به دارالشفا رفته طبیب و رختخواب و خدمتگزار و دوا و سایر ضروریات به جهت آنها حاضر است.»
و شرحی هم از یک بیمارستان روانی در آن شهر دارد: «...و خانه دیگری هست که او را خانه دیوانگان میگویند. خانه مزبور خانه بزرگی است زیاده از صد اتاق بزرگ دارد و خدمه چند دارد هر که را عقل زایل شود یا بکلی دیوانه گردد و به علت نقص عقل آزار به مردم خواهد داد، به خانه مزبور برده خوراک و جامه آن مادام حیات حاضر است. اگر در این ضمن خدا شفایی داد او را امتحان نموده بیرون میفرستند والا در آنجا او را نگاه داشته طبیب و دوا و خدمه به قدر ضرورت دارند.»
در شهر سنپترزبورگ که آن را «پطربورغ» مینامد، بیمارستانی بزرگ و مجهز دیده است که در آن داروساز و به قول او «عطار دواساز» هم مشغول به کار بوده است: «از جمله بناهای دیگر دارالشفای بزرگی است که چهار نفر از اطبای صاحب فهم و یازده نفر از اطبای زیردست آنها در دارالشفای مزبور لاینقطع مشغول به معالجه بیماران هستند. هرکس...اعم از غریب و بومی یا سالدات و غیره به محض اینکه خود را به دارالشفا رسانیده منزل خوابی به آن داده خدمه آنجا مشغول به خدمت او شده و اطبا به معالجه پرداخته و خوراک حاضر کرده به او میخورانند.
... و در اصل دارالشفا اتاق بزرگی است. عطاران در آنجا مشغول به دواسازی هستند. دوای آن را هرچه طبیب نسخه نویسد در آنجا حاضر کرده به او میرسانند اخراجات دارالشفا مزبور را از سرکار پادشاهی میدهند.»
به نظر میرسد در آن شهر بجز بیمارستانهای حکومتی که بودجه دولتی داشته و به قول مؤلف «اخراجات از سرکار پادشاهی» میگرفتهاند بعضی نیز بهصورت خصوصی اداره میشده اند: «از قراری که مذکور میشود چند دارالشفای دیگر به این نسق ساختهاند.تجار شهر از خود به آنها اخراجات رسانیده که هر کس ناخوش شود و خود متکفل احوال خود قادر نبوده باشد در آنجا رفته مادامی که اثری از ناخوشی آن باقی است در دارالشفا میماند.»
گویا بیشتر این بیمارستانها چون امروز بجز درمان در حوزه آموزش و تحقیقات پزشکی نیز نقش داشته اند: «مدرسه دیگر مخصوصی به علم طبابت و جراحی و دواسازی و متعلقات آن در پطربورغ بنیاد کرده که در علوم مزبور ماهر شوند.»
میرزا صالح در بخشی دیگر جزئیاتی را نیز در این مورد بیان میکند: «چنانچه در این ضمن هریک از آنها فوت شود اطبای مزبور شکم او را شکافته ملاحظه احشا و امعای او نموده تجربه حاصل میکنند که چه ناخوشی داشته. آیا در معالجه آن خطایی رفته یا نه. مثلاً در دارالشفا شخصی ناخوشی صعبی داشته همه اطبای دارالشفا جمع شده اولاً علامات ناخوشی او را ملاحظه نموده ثانیاً غذای او را ملاحظه نموده البته بالاخره متفق اللفظ تعیین ناخوشی او را نموده به مصلحت یکدیگر معالجه و درمانی او را نموده فرضاً شخص مزبور را مرگ عارض شده اطبای مزبور جمع شده اعضای ناخوش او را شکافته امتحان نموده چنانچه خطایی در ملاحظه آن نمودهاند من بعد بیشتر سعی و احتیاط در درمان و معالجه میکنند و در صورتی که ناخوشی او معالجهپذیر نبوده ایضاً تجربه بجهت آنها حاصل میشود و در هر حال در دارالشفای مزبور در تجربه مشغول هستند. اسامی افرادی که داخل در دارالشفا شده و مدت بستری بودن آن و نام ناخوشی او را در دفاتر خود ثبت میکنند.»
مؤلف در شهرهای مختلف روسیه بیمارستانهای نظامی زیادی دیده است و این دارالشفاها «برای سربازان و قشون جنگی دریایی» بخصوص در شهرهای مهم و استراتژیک روس که اهمیت نظامی داشتهاند ساخته شده و پزشکان نظامی نیز در ارتش حاضر بودهاند: «در هر شهر دارالشفای مختص به سالدات ساختهاند که در هرجا ناخوش شوند داخل بدارالشفا گردیده خدمه و رخت خانه و خوراک و دوا و اطبای صاحب وقوف از سرکار پادشاهی در دارالشفا حاضرند و بدون توقع دیناری اخراجات آنها را چاق میکنند و در هنگامی که به اردو روند نیز هر فوجی طبیب و جراحی بخصوصه دارد.»
در ادامه سفر وقتی میرزا صالح به انگلیس میرسد نمونههای مشابهی از بیمارستان های نظامی مخصوص سربازان را مشاهده میکند که یکی از آنها در بندر«پلیموث» مختص نیروی دریایی بوده است: «یکی از دارالشفاهایی که بزرگترین دارالشفای انگلند است در این جا ساختهاند. محض از برای سپاه دریایی. اطبای صاحب وقوف و خدمه و منزل خواب و خوراک و دوا و سایر لواحقات دارالشفای مزبور حاضر است. هنگام دخول هر کدام ناخوشی از سپاه جنگی دریایی منزل خواب و خدمه و جراح و طبیب و دوا به جهت آن حاضر است.»
او در مورد بیمارستانهای انگلستان اینطور مینویسد: «در انگلند دارالشفای بسیاری است که به سرپرستی بیماران و فقرا قیام نموده در هر شهر و بلوک دارالشفاها ساختهاند که در هر حال دستگیری فقرا و مساکین نمایند.»
و تعداد بیمارستانهای لندن را هم ذکر کرده است: «در لندن سی هاسپتل است، یعنی دارالشفا... هر کس در محلهای که توطن دارد به دارالشفای متعلقه به محله مزبور رفته دوا و غذا و خدمه و جای خواب و اطبا در آن خانه حاضر است. مادامی که مریض صحت نیافته در خانههای مزبور توقف نموده بعد از صحت نوشته از بزرگ دارالشفا گرفته از آنجا بیرون میرود.»
میرزاصالح در زمان اقامت خود در لندن دو «مدهوس یعنی خانه دیوانگان» دیده است که «هر کس مجهول شود یا دیوانه گردد به خانههای مزبور برده... و اطبای چند در آن خانهها هستند که همیشه به سرپرستی دیوانگان مزبور مشغول» بودهاند.
او در شهر «اکسفرد» از بیمارستانی یاد کرده که «طبیب و خدمه و دوا در آنجا حاضر است و هرکس بیمار شود به دارالشفای مزبوره برده بدون حرف او را خدمت و معالجه میکنند.»
در شهر«برستل» هم بیمارستان بزرگی وجود داشته است: «از آنجا به دیدن دارالشفا رفته، دارالشفای مزبور هر ساله دویست هزار تومان خرج دارد و درکل از مردم صاحب خیر وجه مزبور وصول میشود. الحق بنای خوبی بود و همیشه زیاده از دویست نفر ناخوش در آن هستند.»
به نوشته میرزا صالح شیرازی در انگلستان در آن زمان، مدرسههای طب نیز معمول بودهاند. او از مدرسهای در ادینبورگ پایتخت اسکاتلند یاد کرده است که به تربیت جراحان و اطبا اختصاص داشته است و همچنین از دو کالج در لندن نوشته است که یکی مخصوص آموزش پزشکان و دیگری مختص جراحان بوده است: «در لندن دو مدرسه است که به امتحان جوانان که مشغول به طبابت و جراحی هستند میباشند. یکی از مدارس مزبور مسمی به کالج فیزیشن است که اطبا را امتحان نموده و دیگری مسمی به کالج سرجن که جراحان را امتحان نموده به این معنی که هر کدام از جوانان طبیب و جراح که مدتی تحصیل نموده و بعد از تحصیل عزیمت سفری یا مأمور به خدمتی دارند در مدرسه مزبور رفته او را به نظر دقت امتحان نموده در صورتی که در علم طبابت و جراحی کامل بوده نوشته به او داده که بعد از آن به هر خدمتی رود مردم از کمال و ربط او در طبابت و جراحی خاطر جمع شده مرضای خود را به آنها نموده و آنها مشغول به طبابت و جراحی میشوند و بدون نوشته مزبور احدی اعتبار به کمال او بهم نمیرساند.»
منبع: گزارش سفر میرزا صالح شیرازی، ویرایش همایون شهیدی، مؤسسه انتشاراتی راه نو
دیدگاه تان را بنویسید