کد خبر: 262370
|
۱۳۹۷/۱۰/۲۹ ۱۳:۰۹:۰۰
| |

زادروز فرهاد؛ روز عشق به انسان

«من دلم سخت گرفته‌ست از این میهمان‌خانه مهمان‌کش روزش تاریک که به جان هم نشناخته، انداخته است، چند تن خواب‌آلود، چند تن ناهموار، چند تن ناهشیار...»

زادروز فرهاد؛ روز عشق به انسان
کد خبر: 262370
|
۱۳۹۷/۱۰/۲۹ ۱۳:۰۹:۰۰

اعتمادآنلاین| آوازش هنوز توی خانه می‌پیچد. همان‌قدر غمگین و باصلابت. همان‌قدر رسا و همان‌قدر شب‌شکاف. یادداشت‌های پراکنده‌اش هنوز هم قابل خواندن هستند: «با ضبط آهنگ‌ها موافقت نشد»، «به لطف خدا سیگار را ترک کردم، پس از 30 و چند سال» و...

قرآن شخصی، عبای شکلاتی، تسبیح، ‌ ساعت مچی، پیانو، گیتار و آن شال‌گردن مشکی که همیشه به گردن داشت، همه‌اش این‌جاست؛ در خانه فرهاد. فقط خودش خیلی وقت است در خانه نیست تا بشود تولد 75 سالگی‌اش را تبریک گفت و کمی از سقف‌های بی‌روزن و تلخی روزهای جمعه با او حرف زد.

فرهاد

هرچند که جای آن ویلنسل شکسته اینجا خیلی خالی است: «از بچگی به سازهای زهی خیلی علاقه داشتم. به ویلنسل خیلی علاقه‌مند بودم. اما آن زمان شرایط این طور بود که اگر به کسی می‌گفتی نوازنده هستی، ‌ توی چشمت نگاه می‌کرد و می‌گفت، شغل اصلی‌ات چیست؟ کسی موسیقی را به رسمیت نمی‌شناخت. خانه ما هم همین‌طور بود. پدر مخالف موسیقی بود. ویلنسلی گرفته بودم که سه جلسه بیشتر دوام نیاورد. آن را شکستند. علاقه‌ام به موسیقی هرز رفت.»

آواز فرهاد همچنان در خانه‌اش می‌پیچد اما پیانوی دیواری کوچک دیگر هیچ‌وقت به صدا در نخواهد آمد: «با مسیحی‌ها رفت‌و‌آمد می‌کردم. در خانه‌ آنها ساز آزاد بود. من از آن آزادی سوءاستفاده می‌کردم و سازهایشان را می‌نواختم. بدون هیچ تعلیمی از راه گوش یاد می‌گرفتم.»

فرهاد

خانه فرهاد در «باغ فردوس» حیاط هم دارد؛ حیاط قدیمی و زیبایی با کاشی و حوض آبی که آوازش را با موسیقی آب بیامیزد و گل‌های شمعدانی و یاس‌های سفید که فضا را پر کرده‌اند.

کاست‌های قدیمی‌اش هم اینجاست. فرهاد موسیقی «باروک» گوش می‌داده و به بتهوون هم علاقه داشته است. در میان کاست‌های شخصی فرهاد، دلت می‌خواهد آثاری از خودش هم باشند؛ آثاری که به سختی مجوز انتشار گرفته‌اند: «امکان ضبط موسیقی در زمان جنگ وجود نداشت. مگر موسیقی که به جنگ مربوط می‌شد. زبان من را هم موش خورده بود. سکوت کرده بودم.»

فرهاد

پوران گلفام (همسر فرهاد مهراد) پس از انقلاب اسلامی به شدت پیگیر دریافت مجوز برای آثار همسرش بود. در سال 1368 وقتی آلبومی از محمد نوری منتشر شد، فرهاد با خودش فکر کرد که حتما او هم می‌تواند مجوز بگیرد؛ ‌ برای همین درخواست صدور مجوز برای آلبوم «خواب در بیداری» را ارائه داد. انتشار «خواب در بیداری» به دلایل مختلف به تعویق می‌افتاد اما سرانجام در سال 1369 منتشر شد.

آخرین ایرادی که انتشار این آلبوم را به تاخیر انداخت، مربوط به عکس خواننده بود که باید روی جلد اثر منتشر می‌شد. مسئولین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معتقد بودند که تصویر خواننده بسیار تلخ و غمگین است و مناسب انتشار نیست. فرهاد نیز در پاسخ به مدیران ارشاد تصویر غمگین‌تری به همراه نامه‌ای به شرح زیر خطاب به سلمانیان، معاون وزیر فرستاد:

«جناب آقای سلمانیان

با عرض تشکر از همکاری و مساعدت‌های شما، در مورد عکس که مورد قبول واقع نشده، عکس دیگری همراه این نامه هست که به گمان مخلص، از تصویر قبلی تلخ‌تر است اما علی ای حال امیدوارم رد نشود.

نکته‌ای را لازم می‌دانم به عرض برسانم و آن روح و هویت نوع موسیقی و علی‌الخصوص صدای بنده است که کاملا نماینده خلقیات و روحیه صاحب صدا است و البته بد یا خوب هیچگونه شباهتی با دیگران ندارد و به ناچار اگر به فرض محال تصویر خوش و خرمی هم مخلص در اختیار داشت، نماینده واقعی بیست و هشت و نه سال جنس کار من نبود و اگر قبول کنیم که سکه بی‌اعتبار زندگی دو روی تلخ و شیرین دارد (چه بخواهیم و چه نخواهیم) و هر کدام دارای مظاهر بی‌شمار، این بنده هم یکی از مصادیق بارز روی تلخ سکه...

عرض دیگری نیست، ان‌شاءالله موفق و مؤید باشید.

فرهاد مهراد»

فرهاد

گوشه به گوشه خانه فرهاد برای خودش هویت دارد. قصه دارد. از تابلوهای خوشنویسی روی دیوار بگیر تا عکس‌های شخصی و آن چرخ خیاطی قدیمی. خوبی این خانه این است که همیشه پر از صداست و پر از آواز است. البته فقط آواز فرهاد. فرهادی که خاطری اولین کنسرتش پس از انقلابل اسلامی، برای خیلی‌ها یک خاطره خاک‌گرفته، جایی در پس ذهنشان است. کنسرت سینما سپیده؛ 9 دی ماه سال 1373. (همزمان با شب بعثت پیامبر اسلام (ص)) کنسرتی که در عرض 3 روز همه بلیت‌هایش بدون هیچ تبلیغی فروش رفت. بلیت‌هایی با قیمت 2 هزار و 500 تومان.

مدیر شرکت «باران» که مسئولیت برگزاری این کنسرت را داشته است، می‌گوید: «آن شب وقتی فرهاد آمد روی صحنه همه ساکت بودند. به نظر می‌رسید کسی فرهاد را نشناخته. فرهاد موهایش سپید بود. مردم انتظار داشتند او هنوز خیلی جوان باشد. چند دقیقه طول کشید تا مردم فهمیدند، مردی که روی صحنه است، ‌ همان فرهاد است. سپس شروع کردند به تشویق کردن.»

گفته می‌شود که فرهاد از این کنسرت هیچ سودی برای خود برنداشت و همه را برای مدرسه‌سازی به آموزش و پرورش اهدا کرد.

فرهاد

یکی از مسئولان موزه سینما می‌گوید، پوران گلفام (همسر فرهاد) هنوز که هنوز است وقتی به ایران سفر می‌کند، به باغ فردوس می‌آید و سری به خانه فرهاد می‌زند. خانه‌ای که به همت خودش و با طراحی بهروز غریب‌پور در موزه سینما بنا شد. اتاقی ساده و کوچک که ترکیبی از آواز و اصالت است.

منبع: ایسنا

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها