کد خبر: 263196
|
۱۳۹۷/۱۱/۰۱ ۰۸:۳۶:۰۰
| |

آیا امام خمینی فتوای ترور منصور را صادر کرد؟

طبق روایت آیت‌الله انواری، امام صریحاً با ترور نخست‌وزیر مخالفت کرده بود اما هیات‌های موتلفه با این وجود می‌گویند برای ترور منصور حکم شرعی داشته‌اند.

آیا امام خمینی فتوای ترور منصور را صادر کرد؟
کد خبر: 263196
|
۱۳۹۷/۱۱/۰۱ ۰۸:۳۶:۰۰

اعتمادآنلاین| یکی از مسائلی که در سال‌های بعد همواره پیرامون مساله ترور منصور مطرح بود، این است که هیات‌های موتلفه با حکم شرعی (فتوا) دست به ترور منصور زدند اما با وجود اینکه آن‌ها در آن زمان به عنوان پیروان امام خمینی شناخته می‌شدند، این فتوا از سوی امام خمینی صادر نشده و وی حتی صریحاً با چنین اقدامی مخالفت کرده بود.

آیت‌الله محی‌الدین انواری که از سال 1344 تا سال 1356 به جرم مشارکت در قتل حسنعلی منصور و همراهی با گروه‌های مؤتلفه اسلامی در زندان بود، درباره چگونگی اعلام مخالفت امام با ترور نخست‌وزیر روایت جالبی دارد: «آقای اسلامی در شورای مرکزی مؤتلفه بود. من در شورای روحانی بودم. از طرف شورا می‌آمد. در مسأله منصور آقای صادق امانی آمد منزل ما و گفت: با اعلامیه کار درست نمی‌شود. این هنوز زمان اسدالله علم بود. صادق می‌گفت: علم را بکشیم. چند سؤال کردم و گفتم:‌ چه می‌خواهی؟

گفت: از آقا بپرسید که ما مجازیم بزنیم؟

گفتم: کسی هست که بزند؟

گفت:‌ آری، هستند جوان‌هایی که این کار را بکنند.

من گفتم: این تبعاتی دارد، دستگیری دارد، اعدامی دارد.

باز گفتم‌: کسانی هستند؟

گفت: آری.

گفتم: «باعث امیدواری است» که بعد همین جمله زمینه‌ محاکمه ما شد.

آقای یدالله جلالی‌فر تجارت‌خانه داشت. به من می‌گفت: ‌ کی قم می‌روی؟ من می‌خواهم حاج آقا را ببینم.

بعد از نماز مغرب و عشا راه افتادیم به سوی قم. او پول آورده بود. یازده شب رسیدیم. ساعت دوازده رفتیم خانه آقا. دیدم در بیرونی، خلخالی، آقا مصطفی و توسلی صحبت می‌کردند. از دیدن من تعجب کردند. گفتم‌: می‌خواهم آقا را ببینم. آقا مصطفی رفت آقا را بیدار کرد. رفتم خدمت حاج آقا که لب تخت نشسته بود. جلالی‌فر هم آمد دست حاج آقا را بوسید.

آقا از ایشان پرسید چه لزومی داشت این وقت شب بیایی؟ آقای انواری هم وکیل من بود. جلالی‌فر گفت: بله ولی می‌خواستم خدمت شما برسم. امام هم پول را قبول نکرد و گفت: با ایشان حساب کنید که‌‌ همان جا ما این کار را کردیم. بعد حاجی رفت. ع

ذر خواستم که برای این کار نیامدم. بعد مسأله را طرح کردم. مؤتلفه می‌خواهند دست به اقدامات تند بزنند. می‌گویند دوره اعلامیه گذشته است، باید یک کاری کرد. امام اول یک داستان تعریف کردند. فرمودند یکی از دوستان ما اینجا آمد و اسلحه‌اش را درآورد و گذاشت جلو من و گفت: ‌من فردا دیداری با علم دارم. اگر اجازه بدهید علم را در دفترش می‌کشم. به او گفتم: نه، ما تازه اول کارمان است. خواهند گفت این‌ها منطق ندارند. بگذارید این‌ها را به مردم بشناسانیم. باید بگوییم این‌ها فساد آورده‌اند و ادعای اصلاحات دارند. بگذارید بشناسانیم آرام آرام. بعد مردم تکلیف خود را می‌دانند. معین نکنید.

صبح مکلف هستی بروی تهران و بگویی این کار را نکنید. این شب پنجشنبه بود. شب را به تهران برگشتیم. سر راه رفتم محل تجارت صادق امانی. خودش نبود. پرسیدم حاجی کجاست؟ گفتند رفته سرکشی به چند جا بکند. در راه او را دیدم و پیغام امام را دادم و گفتم: ایشان مرا تکلیف کرده که نکنید، به ما ضرر می‌زند.

این بود تا اینکه اسدالله علم سقوط کرد. بعد حسنعلی منصور آمد سر کار؛ وضعیت تغییری نکرده بود. امام کار‌هایش را می‌کرد و مؤتلفه اعلامیه می‌داد؛ تا ماه رمضان رسید. صبحی بود کتابدار کتابخانه مجلس (آقا بهاء دایی من) به من زنگ زد: خبر داری؟

گفتم: چه؟

گفت: منصور را زدند. مگر شما خبر ندارید؟

گفتم‌: اصلا خبر ندارم. روزنامه‌ها در آمد. چند اسم بود که از دوستان ما هستند. کم کم در آمد که مؤتلفه این کار را کردند در شاخه نظامی. بخارایی، مرتضی نیک‌نژاد، صفار هرندی و صادق امانی (33 یا 34 ساله بود).»

با اینکه طبق روایت آیت‌الله انواری، امام صریحاً با ترور نخست‌وزیر مخالفت کرده بود اما هیات‌های موتلفه با این وجود می‌گویند برای ترور منصور حکم شرعی داشته‌اند. از آن جمله حبیب‌الله عسگراولادی، دبیرکل سابق حزب موتلفه اسلامی است. عسگراولادی صدور فتوای قتل منصور را منتسب به آیت الله میلانی می‌داند و می‌گوید: «شهید حاج صادق امانی در بیانات خود به کرات قبل از دستگیری و در زندان قبل از شهادت اظهار می‌داشتند که فتوای قتل منصور را آیت‌الله میلانی و تعدادی دیگر از مجتهدان صادر فرمودند که شاخه ‌اجرایی هیأت‌های مؤتلفه آن را عملی ساختند...»

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها