کد خبر: 266496
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ ۱۱:۰۱:۰۰
| |

انقلاب ایران؛ مبارزه توأمان با استبداد و استعمار

آقای موسوی هم گفتند که داریوش فروهر صحبت‌هایی علیه شما و انقلاب می‌کنند! امام گفتند خب صحبت کنند! باید آزادی باشد و شما هم جوابشان را بدهید! ایشان تعریف می‌کرد که ما فقط سه روز فروهر را بازداشت کردیم و بعد آزاد شدند.

انقلاب ایران؛ مبارزه توأمان با استبداد و استعمار
کد خبر: 266496
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ ۱۱:۰۱:۰۰

اعتمادآنلاین| متن پیش رو گفت‌و‌گویی است کوتاه با دکتر محسن بهشتی سرشت، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، که به وجوهی از اندیشه‌های امام خمینی، از جمله جایگاه ایشان در میان رهبران سیاسی یکصد سال اخیر تاریخ ایران، شباهت‌ها و تفاوت‌های نهضت امام خمینی با جنبش مشروطه خواهی و مهم‌ترین میراث این نهضت در قیاس با گذشته نه چندان دور در یکی دو قرن اخیر می‌پردازد که در ادامه می‌خوانید.

تفاوت‌ها و شباهت‌های امام خمینی با رهبران سیاسی یکصد سال اخیر تاریخ ایران در چیست؟


ما اگر بخواهیم نهضت اسلامی و بعد انقلاب اسلامی را از حیث ویژگی‌های رهبری مورد بررسی قرار دهیم، به‌نظر من باید نگاهی از مشروطه تا ظهور انقلاب اسلامی داشته باشیم. اتفاقاً در انقلاب مشروطه هم دو جریان با کمک هم توانستند آن نهضت و انقلاب را به ثمر بنشاند؛ یکی جریان علمای تحول خواه بخصوص در سطح علما و مراجع بزرگ. یکی هم روشنفکرانی که گفتمان‌سازی و محتوا‌سازی می‌کردند.


به‌هر حال با توجه به تحولاتی که در دنیا رخ داده بود از جمله انقلاب کبیر فرانسه یا انقلاب‌هایی که در اروپا رخ داده بود، جریان غالب، جریان قانون‌گرایی و برپایی نظام پارلمانتاریستی بود که این اتفاق، واقعه بزرگی بود. به‌نظر ما با هماهنگی این دو جریان این انقلاب به ثمر رسید. پشتوانه انقلاب اسلامی نهضت‌ها و وقایعی بود که در ایران رخ داده بود. انقلاب مشروطه می‌توانست تحت تأثیر انقلاب فرانسه باشد اما انقلاب اسلامی ویژگی‌های خودش را داشت.


در این یکصد سال و اندی ما رهبرانی در سطح آخوند خراسانی، مرحومان سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی را داشتیم و در بین رهبران سیاسی نیز مرحوم دکتر محمد مصدق و البته در کنار او آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی را داشتیم که در جریان ملی شدن نفت مطرح بودند. در دهه چهل نیز با نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی مواجه می‌شویم. در این دهه رهبران سیاسی و ایدئولوژیکی مثل مرحوم دکتر علی شریعتی و مرحوم یدالله سحابی و مرحوم مهدی بازرگان و... را هم داشتیم. اینها هر کدام در یک حوزه و در یک مقطع تاریخی نقش رهبری را داشته‌اند.


ما وقتی توفیق امام خمینی را مشاهده می‌کنیم، باید زمینه‌های شخصیتی ایشان را نیز مدنظر داشته باشیم. ایشان به لحاظ شخصیتی دارای یک سری تفاوت‌هایی بودند و این تفاوت‌ها عامل توفیق نهضت بود. مثلاً حضوری که خود امام از کودکی در مسائل سیاسی داشت را در دیگر رهبران نمی‌بینید. ایشان در همان دوران نوجوانی سلاح به دست از حقوق مردم دفاع می‌کرد. مثلاً از همان دوران کودکی در مقابل مهاجمانی که به خمین حمله می‌کردند می‌ایستاد. ایشان شناخت خوبی از جهان پیرامونی خود داشت و حضور استعمار را درک می‌کرد. در واقع امام با دو مقوله استبداد و استعمار برخورد مستقیم داشت، مثلاً روس‌ها زمانی در خمین بودند و قضیه اولتیماتوم روس را امام در همان دوران کودکی شاهدش بود. در نوجوانی‌اش روس‌ها در خمین کمپ و تشکیلاتی داشتند. یعنی این ویژگی‌های امام را سایر رهبران به این شکل نداشتند.


نکته دوم استعداد فکری و سیاسی او و شناخت روابطی بود که در حاکمیت وجود داشت. مثلاً خود ایشان مثال می‌زند که در جوانی و در مدرسه فیضیه و در زمان رضاشاه که قصد داشتند از علما امتحانی بگیرند و آنهایی را که به زعمشان سواد چندانی نداشتند را خلع لباس کنند، ایشان روایت می‌کرد که یکی از علما به‌ نام مرحوم آیت‌الله فیض می‌گفتند که این کار چندان بد هم نیست و حکومت قصد دارد علمای سره را از ناسره تشخیص بدهد!


امام در پاسخ آیت‌الله فیض می‌گوید: بله! می‌خواهند سره را از ناسره تشخیص دهن

د، اما در این میان ناسره را تقویت کنند و سره را سرکوب کنند! امام این مسائل را از همان دوران درک می‌کرد. آیت‌الله فیض اتفاقاً بیست سال از امام هم بزرگتر بود و هم اوست که در مراسم درگذشت او حاج‌علی رزم آرا ترور می‌شود، ولی امام این مسائل را درک می‌کرد و نظرش با آیت‌الله فیض متفاوت بود؛ یا شناخت ایشان از غرب و امریکا به حدی بود که ما در سایر رهبران سیاسی به آن شکل نمی‌بینم. بنابراین شرایط تاریخی یا تمرین تاریخی که امام داشت و تماسی که با استبداد و استعمار داشت و شناخت عرفانی و فلسفی او و شخصیت جامع الاطرافی که داشت از او شخصیتی ممتاز در میان رهبران یکصد سال اخیر ساخته بود.


اشاره به دو کلید واژه استبداد و استعمار کردید. بخشی از مسأله و دغدغه جنبش مشروطه خواهی هم مسأله استبداد و کمتر مسأله استعمار بود؛ سؤال اینجاست که اندیشه‌های امام خمینی چه چیزی به لحاظ نظری مطرح کردند که در جنبش مشروطه خواهی مطرح نشده بود؟


اتفاقاً سه جنبش در این یکصد سال اخیر رخ داد که هر سه مهم است. یکی جنبش مشروطه، یکی ملی شدن صنعت نفت و دیگری نهضت اسلامی است. تفاوت‌های اساسی که این سه جنبش دارند به‌نظرم یک موضوع مهمی است. جنبش مشروطه صبغه کاملاً ضد استبدادی دارد و ضد استعماری‌اش در ذیل آن است و به آن شکل ضد استبدادی‌اش پررنگ نیست. مهم‌ترین گفتمان مشروطیت قانون‌گرایی بود، که همان ضد استبدادی است. روشنفکری مثل یوسف مستشارالدوله، رساله یک کلمه را در قانون خواهی نوشت و میرزا ملکم خان روزنامه‌ای به‌ نام قانون منتشر می‌کرد. اما نهضت ملی شدن نفت بالعکس مشروطیت، مهم‌ترین صبغه اش ضداستعماری و مبارزه با انگلیس بود؛ اساساً جنبش ملی شدن نفت ضد استبدادی نبود و شاه در آن مقطع چندان مستبد هم نبود و دهه بیست تا حدود زیادی آزادی وجود داشت. حال انقلاب اسلامی هم حرکتی ضد استبدادی و هم ضد استعماری بود.


امام از همان ابتدای دهه چهل مواضع ضداستعماری داشت. بنابراین مهم‌ترین نوآوری نهضت اسلامی، مبارزه توأمان با استبداد و استعمار بود. امام متوجه شده بود که این دو به هم وابسته است و نمی‌شود با یکی بدون درنظر گرفتن دیگری مبارزه کرد. به همین دلیل هم بعد از پیروزی انقلاب بحث فلسطین و مبارزه با امریکا مطرح شد.

اشاره به پیروزی انقلاب اسلامی کردید. از دیدگاه شما شیوه مواجهه انقلاب اسلامی با گروه‌های مخالف و بویژه مسلح در دوران پس از پیروزی انقلاب، دارای چه ویژگی‌ها و نقایصی بود؟


آنچه ما دیدیم و از امام شنیدیم، در همان ایام و بخصوص تا سال 60 که آنها دست به اسلحه نبرده بودند، رفتار و گفتار امام همان شیوه و سیره‌ای بود که امام علی(ع) با مخالفانش داشت. یعنی مواضع ایشان مناظره و مباحثه و متقاعد کردن آنها بود. ما در همین خیابان‌های تهران سازمان مجاهدین (منافقین) خلق را داشتیم که روزنامه‌هایی با تیراژ بالا منتشر می‌کردند. یا مثلاً با جبهه ملی مدارا می‌شد.


خاطرم هست یک بار داریوش فروهر را دستگیر کرده بودند، امام در آن زمان در قید حیات بودند و سال‌های اول انقلاب بود. آقای سید حسین موسوی تبریزی این خاطره را تعریف می‌کند که آن زمان دادستان بود و این خاطره در روزنامه‌های اصلاحات در آن زمان هم منعکس شد. ایشان می‌گفت زمانی که ما فروهر را دستگیر کردیم (ایشان دادستان بود و دستور دستگیری را هم خود ایشان داده بود)، بلافاصله مرحوم سید احمد آقا از دفتر امام تماس گرفت و گفت امام نسبت به این کار اشکال گرفته است که چرا او را دستگیر کرده‌اید و توضیح بدهید!


ایشان گفتند خدمت امام رفتم و امام فرمودند چرا این کار را کردید! آقای موسوی هم گفتند که داریوش فروهر صحبت‌هایی علیه شما و انقلاب می‌کنند! امام گفتند خب صحبت کنند! باید آزادی باشد و شما هم جوابشان را بدهید! ایشان تعریف می‌کرد که ما فقط سه روز فروهر را بازداشت کردیم و بعد آزاد شدند. سازمان مجاهدین (منافقین) مبارزه خیلی زیرکانه‌ای علیه امام و انقلاب داشتند و امام عقیده داشتند که باید با مباحثه و مناظره پاسخ آنها را داد. یا در پاریس امام صریحاً گفتند که کمونیست‌ها آزادی دارند مادامی که دست به توطئه نزنند. یعنی خط قرمز امام توطئه علیه نظامی بود که بالاخره برایش خون‌ها ریخته شده بود و مردم به آن امید داشتند.


در صدا‌وسیمای ما در همان سال‌های ابتدای انقلاب میان گروه‌های فکری مختلف مناظره و بحث وجود داشت که حتماً دیده‌اید. خب این مسائل تا خرداد 1360 که مجاهدین وارد فاز نظامی شدند وجود داشت؛ بالاخره ممکن است از دو طرف هم اشتباهاتی رخ داده باشد ولی طبیعتاً وقتی که پای سلاح به میان بیاید در همه جای دنیا با آن برخورد می‌شود.


آقای دکتر انقلاب امسال چهل ساله شد! به نظر شما مهم‌ترین میراثی که نهضت امام خمینی برای ملت ایران و نسل جدید برجای گذاشت چه بود؟


مهم‌ترین میراث به‌نظر من استقلالی است که ایران دارد. البته باید تلاش شود که این استقلال همه جانبه حفظ شود. ما وقتی دویست سال گذشته را بررسی می‌کنیم احساس حقارت می‌کنیم وقتی ناصرالدین شاه قاجار می‌گوید به جنوب می‌روم همسایه شمالی اعتراض می‌کند! به شمال می‌روم همسایه جنوبی (منظور انگلیس) اعتراض می‌کند! یا مثلاً ما در اسناد می‌خوانیم که سفارت انگلیس در قلهک به‌صورت خودسرانه به نانوایی می‌آیند و به اتهام گران فروشی، نانوا را به فلک می‌بندند؛ ما این همه حقارت را در این دویست سال خوانده‌ایم و امروز احساس غرور می‌کنیم که در سایه انقلاب این عزت و اعتماد به نفس به‌وجود آمد.


هشت سال جنگیدیم که وجبی از خاک مملکتمان نرود در حالی که در همین دویست سال اخیر هر جنگی که روس و انگلیس به ما تحمیل کردند بخشی از خاک ما جدا شد و این اواخر در دوران پهلوی هم بحرین از ایران عزیز ما جدا شد. در حالی که پس از پیروزی انقلاب به لطف اعتماد به نفس مردم، ذره‌ای از خاک خوزستان و ایران تسلیم دشمن نشد. بنابراین مهم‌ترین میراث انقلاب به‌نظر من بحث استقلال است. گرچه این استقلال همیشه برای ما هزینه داشته چه در جنگ تحمیلی و چه امروز به لحاظ فشارهای اقتصادی که بر ملت ایران تحمیل می‌شود.

منبع: روزنامه ایران

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها