وقتی امام خمینی روز 12 بهمن گم شد!
مرحوم هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از روز 12 بهمن 57 مینویسد: «خبر مفقود شدن امام را شنیدیم. اولین تفسیری که به نظر میرسید، این بود که امام را رژیم ربوده است. همه نگران بودیم، لحظاتِ سختی در آن مقطع بر ما گذشت. تا این که از منزل آقای پسندیده به ما جای امام را خبر دادند.»
اعتمادآنلاین| مهمترین لحظهای که در این روز ما را در اوج شادمانی، بسیار رنج داد، ساعاتی بود که مطلع شدیم که دوستان ما پس از پایان مراسم بهشت زهرا، امام را گُم کردهاند و اطلاعی از ایشان ندارند.
این دوستان اطلاع دادند که امام بعد از سخنرانی مهمشان در بهشت زهرا و اعلان تصمیم به تعیین دولت، از هنگام ترک آنجا، دیگر دیده نشدهاند.
این زمانی بود که ما عمیقآ نگران و دلواپس امام شدیم. حدس میزدیم که رژیم اقدامی کرده است، این جزو پیشبینیهای ما بود که رژیم بر اساس طرحی از پیش تهیه شده در نقطهای امام را برباید و به نقطهای نامشخص برده و زندانی کند.
خیلی مواظب بودیم که این اتفاق نیفتد. خبر مهم این بود که هلیکوپتری از محل سخنرانی ایشان پرواز کرده و بعد از آن، مردم ایشان را ندیدهاند. هیچکس هم به ما نمیگفت چه اتفاقی افتاده است.
قطع برنامه پخش مستقیم ورود حضرت امام از تلویزیون، براین نگرانیها افزود و شک و تردید ما و نگرانیهایمان را افزایش داد.بر ما خیلی سخت گذشت؛ از هر جا و هر کس که به نظر میرسید، پرسوجو کردیم، تا اینکه اولین خبر رسید که امام سالم در یک نقطهای از تهران در منزل یکی از بستگانشان هستند.
باور نمیکردیم؛ فکر میکردیم دارند ما را فریب میدهند. خیلی تلاش کردیم تا به واقعیت برسیم. فکر میکنم سرانجام صدای امام را خودمان از طریق تلفن شنیدیم تا آرام گرفتیم.
البته بعضی از همراهان در ستاد نسبت به صحت این موضوع هم، شک کردند و گفتند که رژیم دارد ما را فریب میدهد ولی با اطلاعاتی که به دست آوردیم، همان شب مطمئن شدیم که امام کاملا سالم هستند و خیال ما راحت شد.بعداً از طریق آقای علیاکبر ناطق نوری، مطلع شدیم که امام، پس از پایان مراسم سخنرانیشان در بهشتزهرا، خواستار ملاقات با مجروحان انقلاب میشوند. به همین دلیل ایشان را با هلیکوپتر به بیمارستان هزار تختخوابی تهران، میبرند.
در آنجا به محض آنکه هلیکوپتر در حیاط بیمارستان فرود میآید و پزشکان و پرستاران و بیماران از حضور امام مطلع میشوند، هنگامهای برپا میشود، به طوری که امام پس از نیم ساعت توقف در بیمارستان موفق به دیدار مجروحان انقلاب نمیشوند و اطرافیان ناگزیر ایشان را سوار اتومبیل میکنند و از بیمارستان به منزل یکی از دوستان آقای پسندیده، میبرند.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی
دیدگاه تان را بنویسید