کد خبر: 272029
|
۱۳۹۷/۱۲/۰۱ ۱۲:۰۰:۰۰
| |

درنگی در خاطرات شهید فضل‌الله محلاتی؛

واکنش امام خمینی به مسئله مرجعیت پس از آیت‌الله بروجردی/ وحشت رژیم پهلوی از اعلامیه‌های امام خمینی در سال 41

شهید محلاتی درباره وحشت رژیم پهلوی از اعلامیه‌های امام خمینی در سال 1341 می‌گوید: «در قضیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی دستگاه حاکم آنقدر وحشت کرده بود که وقتی دولت تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را لغو کرد، متن اعلامیه‌ای را که در مورد الغای آن تصویبنامه می‌خواستند در روزنامه‌ها منتشر کنند، پیش از چاپ به من دادند، من رفتم قم و آن را به امام نشان دادم. امام آن را خواندند، در حالی که روزنامه‌ها هنوز چاپ نکرده بودند، بعد تلفنی برای آقایان دیگر هم خواندند و گفتند: خوب است. دیگران هم قبول کردند، آن وقت در روزنامه‌ها اعلام شد. به این ترتیب روحانیت در این قضیه پیروز شد و آبروی دستگاه رفت.»

واکنش امام خمینی به مسئله مرجعیت پس از آیت‌الله بروجردی/  وحشت رژیم پهلوی از اعلامیه‌های امام خمینی در سال 41
کد خبر: 272029
|
۱۳۹۷/۱۲/۰۱ ۱۲:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| «شهید آیت‌الله فضل‌الله محلاتی» از پیشگامان مبارزات انقلابی بود و آشنایی دیرین خانوادگی‌شان با امام خمینی و دوستی او با حاج آقا مصطفی و همچنین سابقه همکاری‌های وی با فدائیان اسلام، پای او را زودتر از سایرین به حلقه اصلی مبارزات امام و نهضت اسلامی باز کرد.

به مناسبت سالروز شهادت وی در اول اسفند 1364، بخشی از خاطرات آیت‌الله محلاتی بازخوانی می‌شود.

واکنش امام خمینی به مسئله مرجعیت پس از آیت‌الله بروجردی

شهید محلاتی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است می‌گوید: بعد از [رحلت] مرحوم آیت‌الله بروجردی که عده‌ای شروع کردند به مرجع‌تراشی، امام از خانه بیرون نیامدند و رساله‌شان هم هنوز چاپ نشده بود. در مجالس شرکت نمی‌کردند، با اینکه در روزنامه‌ها عکس ایشان بود ولیکن اصلا نمی‌خواستند که در وادی این مرجع‌تراشی و این مسائل داخل باشند. خودشان را کنار می‌کشیدند. تا اینکه در مجلس شب هفتی که برای مرحوم آیت‌الله بروجردی گرفتند و خودشان شرکت کردند ما طلبه‌ها نیز آنجا رفتیم و یادم هست که آقای مولایی به ایشان گفت؛ ما رساله شما را می‌خواهیم، ما مقلد شما هستیم. بالاخره رساله ایشان را گرفتند و طلبه‌ها با پول خودشان آن را چاپ کردند.

من یادم هست یک نفر در زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی [خمس خود را] دست‌گَردان کرده بود با من و هفت هزار تومان به من داد و گفت این را ببرید به آقایان قم بدهید و اسم دو نفر را آورد... من می‌خواهم مقایسه کنم حالات دو مرجع را. یک نکته تاریخی است که باید بماند. من پول را بردم پیش یکی از آقایان قم، این شخص خیلی از ما استقبال کرد و به ما اجازه داد برای گرفتن سهم امام و هزار تومان از پول را هم به خود من برگرداند و بعد هم گفتند من بناست حوزه را اداره کنم. شما توی مجالس بگو حوزه احتیاج به پول دارد و از این حرف‌ها و گفتند یک خوابی یک کسی برای من دیده امام زمان به من نظر دارد و من باید حوزه را اداره کنم. در عین حال که هم پول به من داد و هم اجازه سهم امام، من خیلی ناراحت شدم.

بعد رفتم خدمت امام و پول را به ایشان دادم. اول ایشان یک مقداری مرا نصیحت کردند و فرمودند آیت‌الله بروجردی که رفته فکر نکنید که رازق ما بوده یا آشیخ عبدالکریم رازق ما بوده، رازق ما خداست- قصه آن روحانی را هم به ایشان نگفتم- شما باید عزت روحانیت را حفظ کنید. یک وقت فکر نکنند روحانی محتاج است. عزت روحانیت را حفظ کنید. نباید کوچک‌ترین جمله‌ای که در آن نقص روحانیت باشد بگویید. شما در این موضع‌گیری‌ها برای مرجع‌تراشی حق ندارید یک کلمه از من حمایت بکنید یا غیبتی از آقای دیگری بکنید. شما وظایفتان را باید خوب انجام دهید. به درد مردم برسید، مبارزه کنید و...

یادم هست نکته‌ای که ایشان همواره به آن توجه می‌دادند این بود که‌ بعضی‌ها بعد از مرحوم آیت‌الله بروجردی می‌خواهند میان روحانیت شکاف ایجاد کنند و آن نقشه‌هایی را که شاید با ملاحظه حضور ایشان انجام نمی‌دادند، می‌خواهند انجام دهند. لذا می‌فرمودند: ما باید مواظب انجام وظیفه‌مان باشیم.

نحوه چاپ اولین اعلامیه امام درباره لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

شهید فضل‌الله محلاتی که در آن زمان به تعبیر خودش رابط بین امام و علمای قم بود در بخشی از خاطراتش در رابطه با نحوه تهیه و چاپ اعلامیه امام خمینی درباره لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی می‌گوید: «در تهران یک ارگان مخفی داشتیم که در رأسش مرحوم حاج حسین آقا مصدقی در بازار بود. ایشان کاغذ فروش بود و با چاپخانه‌ها ارتباط داشتند. من اعلامیه‌ها را می‌آوردم و به حاج حسین آقا مصدقی می‌دادم و آقای مصدقی هم می‌برد برای چاپ. بعضی اوقات شب تا صبح در چاپخانه بودیم. یک شب هم همان اعلامیه‌های خطاب به اسدالله علم را چاپ می‌کردیم، یادم هست که پلیس آمد و چاپخانه‌چی فورا با چکش به جان ماشین چاپ افتاد که گفتند چکار می‌کنید؟ گفت: من بدبختم، من باید فردا کار بکنم و ماشین خراب است، دارم ماشینم را درست می‌کنم. مأمور آمد و نگاه کرد و در را بست و برگشت. در را باز از پشت قفل کردیم و شروع کردیم به چاپ کردن اعلامیه امام که پس از توزیع خیلی صدا کرد. در آن وقت امام پول نداشت که کارها را اداره کند. ما هم طلبه‌ای بیش نبودیم. ما با حاج حسین آقا مصدقی به یک زحمتی هزار تا دو هزار اعلامیه چاپ می‌کردیم.»

وحشت رژیم پهلوی از اعلامیه‌های امام خمینی در سال 41

شهید محلاتی درباره وحشت رژیم پهلوی از اعلامیه‌های امام خمینی در سال 1341 می‌گوید: در قضیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی دستگاه حاکم آن قدر وحشت کرده بود که وقتی دولت تصویبنامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را لغو کرد، متن اعلامیه‌ای را که در مورد الغای آن تصویبنامه می‌خواستند در روزنامه‌ها منتشر کنند، پیش از چاپ به من دادند، من رفتم قم و آن را به امام نشان دادم. امام آن را خواندند، در حالی که روزنامه‌ها هنوز چاپ نکرده بودند، بعد تلفنی برای آقایان دیگر هم خواندند و گفتند: خوب است. دیگران هم قبول کردند، آن وقت در روزنامه‌ها اعلام شد. به این ترتیب روحانیت در این قضیه پیروز شد و آبروی دستگاه رفت.

امام می‌گفت: ریشه فساد خود شاه است

شهید محلاتی که رابط امام با علما و روحانیون بود درباره تفاوت اندیشه امام با دیگران در مبارزه با رژیم پهلوی می‌گوید: فکر امام را همه قبول نمی‌کردند. مثلا عده‌ای نشستند خانه یکی از ائمه جماعات تهران که یک نامه ما بنویسیم راجع به یک مسئله شرعی، فعلاً قضیه موقوفات. بعد نامه‌ای راجع به موقوفات نوشتند و فرستادند برای علم، علم این بهانه را در دست گرفت که ای ملت بدانید این‌ها موقوفه خورند. رفتم به امام گفتم، امام ناراحت بود که چرا؟ امام یک هدف را از همان وقت تعقیب می‌کرد و آن هدف مبارزه با شخص شاه بود، هرچه پیش می‌آمد می‌گفت: ریشه فساد، خودش است. امام می‌گفت: ریشه فساد، خود شاه است. او را باید کوبید. اما دیگران بیشتر بدنبال شاخ و برگ بودند. ای، موقوفه چنین، ای، زمین چنان، می‌کردند و خلاصه با ریشه کاری نداشتند و لذا موقعی که امام با خودش (شاه) طرف شد اینها اول یک اعلامیه‌های خیلی ساده‌ای دادند.

امام مرا با آقای مولایی فرستادند پیش شریعتمداری. امام فرمودند: شما نمی‌توانید در فکر او اثر بگذارید، او همه چیز را می‌فهمد، اما یک‌قدری تشجیعش کنید. رفتیم آنجا و دیدیم که ایشان هم می‌ترسد و به ما می‌گوید که شما بروید امام را نصیحت کنید که این قدر روزنامه‌نگاری نکنند. این شیوه مبارزه، شیوه علمایی نیست، شیوه روزنامه‌نگاری است. به شاه اهانت نکنید این‌قدر به دولت حمله نکنید. وحشت همه وجودش را گرفته بود. آمدیم به امام گفتیم: ما از طرف شما برای نصیحت ایشان رفته بودیم، او به ما پیغام داد که بروید ایشان را نصیحت کنید که آنقدر تند نرود و مصلحت نیست.

منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها