«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
پاندمی کرونا در ایتالیا در روزهای ابتدایی چگونه گذشت؟/ یک ادیسه نیمهتمام
گرچه در آغاز شیوع بیماری در ایتالیا، تمام تمرکز طی 2 هفته اول متوجه شهر کودونیو بود، در برگامو در شمال میلان اتفاقات تلختری در حال وقوع بود. در روز 23 فوریه اولین مورد ابتلا به کرونا در برگامو شناسایی شد، اما شهر در هشتم مارس به قرنطینه رفت و خیلی سریع به خطرناکترین نقطه ایتالیا تبدیل شد.
اعتمادآنلاین| در حالی که طولانیترین قرنطینه اروپا بر اثر پاندمی کرونا رو به پایان است، روزنامه «گاردین» با کادر درمان، نجاتیافتگان و داوطلبان در خط مقدم مقابله پاندمی کرونا در ایتالیا گفتوگو کرده است. کسانی که در روزهای ابتدایی پاندمی کرونا در ایتالیا در استانهای شمالی این کشور حضور داشتند و شاهد تلخترین تجربهها از بزرگترین پاندمی قرن در قلب اروپا بودند.
اولین بیمار
آنالیسا مالارا متخصص بیهوشی 38ساله در بیمارستان Codogno در شمال منطقه لومباردی ایتالیا روز 20 فوریه از دیدن نتیجه اسکن ریه ماتیا مائستری وحشتزده شد. جوانی سالم و بدون بیماری زمینهای.
مالارا می گوید: «عکس ریه او وحشتناک بود. در عرض 48 ساعت عفونت ریه او از یک چیز کوچک تبدیل به یک عفونت بزرگ شده بود. آنچه واقعاً مرا ترساند این بود که بیماری به این شدت در بدن یک ورزشکار جوان و سالم رشد کرده بود. به هر حال اما جوانی و سلامت جسمانی او چیزی بود که باعث درمانش شد، با اینکه کیس قابل توجهی بود.»
مالارا به تصویر ریه «بیمار شماره 1» نگاه میکرد: اولین مبتلا به بیماریای که تاکنون در ایتالیا جان 26 هزار نفر را گرفته است.
مالارا میگوید تا آن روز کرونا اتفاقی دور بود. بیماریای که تنها در چین و آسیا وجود داشت و بقیه دنیا از دور در حال تماشا بودند.
او بازگو میکند: «بله ما درباره کرونا صحبت میکردیم، اما هیچکسی تصور نمیکرد این ویروس در این حد در ایتالیا شیوع پیدا کند.»
در آن زمان فقط از کسانی که از چین برمیگشتند تست گرفته میشد، با وجود این مالارا باید دستورالعملها را دور میزد تا بتواند از مائستری تست کووید-19 بگیرد. نتیجه تست باعث شد بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان و پس از آن تمام این شهر در جنوب میلان قرنطینه شود. این اولین قرنطینه اروپا بود. مائستری 10 روز قبل از مراجعه به بیمارستان علائم کرونا را داشت: تب، سرفه و تنگی نفس. یک عکس ایکسری نشان داد که او عفونت خفیفی در ریه سمت راست خود دارد. به او آنتیبیوتیک تجویز شد و از او پرسیدند که آیا میخواهد در بیمارستان بماند یا نه، اما او نپذیرفت. علائم تشدید شد و چند ساعت بعد مائستری به بیمارستان برگشت، سریعاً بستری شد و به او اکسیژن وصل کردند.
مائستری در آخرین سفر خود در ماه سپتامبر به نیویورک رفته بود، اما طبق گفتههای همسرش، چند هفته قبل در جلسهای شرکت کرده بود که یکی از حاضران آن به تازگی از سفر چین بازگشته بود.
با وجود اینکه اولین مبتلایان در ایتالیا 2 توریست چینی بودند که در اواخر ژانویه در رم نتیجه تستشان مثبت اعلام شد، تشخیص بیماری در شمال کشور همه را غافلگیر کرد.
2 روز پس از قرنطینه کودونیو، 9 شهر دیگر استان لمباردی هم قرنطینه شدند. سپس یکی از شهرهای منطقه ونتو هم قرنطینه شد، شهری که محل ثبت اولین مورد مرگ بر اثر کرونا در ایتالیا بود.
ماسیمو گالی مدیر بخش بیماریهای واگیردار در بیمارستان لوییجی ساکوی میلان معتقد است، ویروس مدتها قبل از اولین تست توسط مالارا در مناطقی که بعدتر قرنطینه شدند در حال گسترش بوده است. مائستری، همسرش و 2 توریست چینی همه درمان شدند. مالارا در تماسی با مائستری از سلامت او اطمینان حاصل کرد. مائستری چند هفته قبل پدر شده است، اما پدر او قبل از ترخیص مائستری از بیمارستان بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت.
وحشت شیوع بیماری
در روز سوم ماه مارس کوستانتینو پساتوری شهردار شهر کاستیگلیونه دعادا یکی از 10 شهر قرنطینهشده طی ویدئویی درخواست کمک کرد. در آن زمان هنوز بسیاری از مردم ایتالیا اطلاع دقیقی از این تهدید ناشناخته نداشتند و تنها اخبار مربوط به چین را دنبال میکردند. ویروس در حال کشتن مردم و پر کردن بیمارستانها بود. اما اولین موارد مرگ یک روند مشخص داشت: سالمندان با بیماری زمینهای.
در حالی که برخی از مسئولان در شهرهای قرنطینهشده مردم را تشویق میکردند از بیماری نترسند و زندگی روزمره خود را دنبال کنند، پساتوری نظر دیگری داشت: «من از روز اول میدانستم که این موضوع چقدر جدی است. چون از روز اولی که اپیدمی در شهر کودونیو شناسایی شد مردم در شهر من در حال جان باختن بودند. 2 سه مرگ در روز در شهری که 4600 نفر جمعیت دارد نرمال نیست.»
درخواست کمک پساتوری جزئیات تاثیر مخرب ویروس را نمایان کرد. 18 نفر در کمتر از 2 هفته در یک شهر مردند. در بین آنها مرد 55سالهای بود که هیچ بیماری زمینهای نداشت. از پی ابتلای پزشکان و کادر درمان، کسی نبود که به بیمارانی که در خانههایشان بستری بودند سر بزند.
پساتوری میگوید: «شرایط بسیار نگرانکننده بود. من درک میکردم که این شرایط جدید است و مدیریت آن کاری دشوار.» اما بسیاری از شهرداران به قدر کافی حمایت نمیکردند و از آنجا که مردم در مناطق دیگر وخامت اوضاع را درک نمیکردند حس میکردند میتوانند آزادانه زندگی نرمال خود را پی گیرند. 2 روز پس از قرنطینه لمباردی، ایتالیا اولین کشوری بود که اعلام قرنطینه عمومی کرد. تا آن روز 12 هزار نفر به کرونا مبتلا شده بودند و 827 نفر جان خود را از دست داده بودند.
عده بسیاری تصور میکردند قرنطینه در کشورهای دموکراتیک بدون اعمال خشونت و اجبار امکانپذیر نیست، اما در طول چند هفته، با بالا رفتن آمار مرگومیر، قرنطینه در بسیاری از کشورهای اروپا و سپس دیگر نقاط دنیا اجرا شد.
در حالی که پساتوری تلاش میکرد به مردم شهرش کمک کند بیماری به خانواده خود او هم رسید و مادرش که در روز 25 ماه مارس بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت یکی از 76 قربانی پاندمی در این شهر بود: «با پشت سر گذاشتن تمام این حوادث آموختم که باید خودم را کنترل کنم. با وجود شرایط تلخی که داشتم به خاطر نسلهای بعد باید به آینده نگاه میکردم.»
پساتوری در نهایت میگوید: «با وجود اینکه هنوز تعداد زیادی از بیماران بستری هستند اما آمار مرگ و میر و ابتلا سیر نزولی دارد. با این حال ما نمیتوانیم سپرمان را بیندازیم.»
گرچه در آغاز شیوع بیماری در ایتالیا، تمام تمرکز طی 2 هفته اول متوجه شهر کودونیو بود، در برگامو در شمال میلان اتفاقات تلختری در حال وقوع بود. در روز 23 فوریه اولین مورد ابتلا به کرونا در برگامو شناسایی شد، اما شهر در هشتم مارس به قرنطینه رفت و خیلی سریع به خطرناکترین نقطه ایتالیا تبدیل شد.
در برگامو دیگر تختی نبود
«ما دیگر در این بیمارستان تخت خالی نداریم.» اینها آخرین جملاتی بودند که اتوره کونسونی 61ساله قبل از رفتن به کما شنید.
کونسونی در روز چهارم مارس به بیمارستان رفت. تنها کمی بعد از آنکه سالگرد ازدواجشان را با همسرش در دومینیکن جشن گرفته بودند. پس از بازگشت به ایتالیا او علائم کرونا را در خود حس کرد: تب و تنگی نفس. تست بدترین نتیجه را نشان داد.
در آن زمان کادر درمان در لمباردی در حال تلاش برای بهتر کردن شرایطی بودند که در آن بیمارستانها به دلیل گسترش شیوع بیماری دیگر تخت کافی برای بیماران نداشتند.
در تلاش برای سامان دادن به وضعیت اضطراری بیماران در اتاقهای جراحی بستری میشدند و دیگران برای مداوا با هواپیماهای ارتش به مناطق جنوبی ایتالیا فرستاده میشدند.
وقتی کانسونی پس از 23 روز از کما خارج شد در بیمارستانی در سیسیل بود: «شبیه یک شوخی بود. من در برگامو به خواب رفته بودم، در شمالیترین منطقه، و در پالرمو بیدار شدم، در جنوبیترین منطقه. از لهجه پزشکان و پرستاران میتوانستم تشخیص دهم سیسیلی هستند، اما گمان میکردم آنها جزو سیسیلیهایی هستند که در برگامو زندگی میکنند. بعد آنها مرا به سمت پنجره بردند و فهمیدم شوخیای در کار نیست. دکترها به من گفتند که تقریباً مرده بودم، برای همین خوشحالم که چیزی از آن روزها به خاطر نمیآورم.»
بالاخره در اوایل ماه آوریل تنفس کانسونی به حالت طبیعی بازگشت. تست دوم او منفی بود و در 21 آوریل بیمارستان را ترک کرد. کانسونی میگوید، سیسیل را روی بدنش خالکوبی خواهد کرد چون در آنجا به او زندگی دوباره دادند.
وقتی او به شمال برگشت متوجه نگاهی خاص در چشمان همسایهها و خانوادهاش شد. همسرش به او اطلاع داد که برادرش بر اثر ابتلا به کووید-19 درگذشته است. کانسونی دریافت که وقتی در سیسیل برای زنده ماندن میجنگیده، زندگی در برگامو به اندوهی بزرگ تبدیل شده است.
پزشکان شرایط را به شرایط جنگی تشبیه میکردند و یکی از اعضای کادر درمان ادعا کرد که با توجه به سن و میزان سلامت بیماران، برای نجات جان آنها تصمیم گرفته میشود. آژیرهای خطر از کار نمیافتادند و ناقوس کلیساها برای هر مرگ به صدا درمیآمد. کلیساها پر از تابوت بود و قبرستانها پر میشد.
مرگ در خانه، داستان دختری که پدرش را از دست داد
«او در آغوش مادرم مرد، در حالی که من پشت تلفن تلاش میکردم درخواست کمک کنم.» این ماجرای اسیا مارکسی 24ساله است: «دیدن تلاش او برای نفس کشیدن مثل دیدن یک نفر در حال غرق شدن بود.» پدر او یکی از افرادی است که در خانه درگذشتند. مرگی در سکوت که در آمار رسمی جانباختگان بر اثر ویروس کرونا ثبت نمیشود. ممکن است پدر 64ساله او زمانی که برای عفونت پا به بیمارستانی در برگامو رفته بود به ویروس کرونا مبتلا شده باشد: «او باید برای عفونت آنتیبیوتیک میخورد، اما چیز مهمی نبود و بعد از یک هفته خوب شد.»
او سپس به لیگوریا رفت، اما پس از آنکه احساس بیماری کرد به برگامو برگشت: «از آن لحظه بیمار شد و کابوس آغاز شد.»
در حالی که اسیا میکوشید تا با بیمارستان تماس بگیرد شاهد وخیمتر شدن تنفس پدرش بود. پس از معاینه به او آنتیبیوتیک تجویز کردند در حالی که تمام علائم کرونا را داشت. هیچ تستی از او گرفته نشد. او در 13 ماه مارس درگذشت و جسدش یک روز و نیم در خانه ماند تا دکتری برای تایید مرگ بیاید. مانند بسیاری از مرگهای در خانه هیچ تستی پس از مرگ گرفته نشد.
اسیا ماچزی در حالی که تلاش میکند گریه نکند میگوید، پدرش تا آخرین لحظات به او میگفته که با دکترها تماس نگیرد و مزاحم کار آنها نشود؛ او میگوید: «اینکه تا آخرین لحظه کنار او بودیم به ما آرامش میدهد، چون خیلیها در بیمارستانها در تنهایی میمیرند. اما به هر حال مرگ وحشتناکی بود و ما حس میکنیم رها شدهایم.»
به دلیل حفظ فاصله اجتماعی امکان برگزاری مراسم و در آغوش کشیدن نزدیکان وجود ندارد: «مردم عزیزانشان را ناعادلانه از دست دادهاند. حتی شاید در شرایط اقتصادی سختی باشیم ولی من به دنبال گرفتن غرامت نیستم. غرامت پدرم را به من برنمیگرداند. میخواهم هر کسی که اشتباه کرده مسئولیتش را بپذیرد.»
آینده نامعلوم
پس از نزدیک به 2 ماه قرنطینه، طولانیترین قرنطینه در بین کشورهای اروپایی، ایتالیا در روز چهارم ماه مه قرنطینه را ملغی کرد. اما اقتصاد دچار چالش بزرگی خواهد شد. آینده نامعلوم است. کارشناسان بحرانی را پیشبینی میکنند که دههها سابقه نداشته است. با وجود اینکه برخی مشاغل روز دوشنبه بازگشایی شدهاند، اما بسیاری از مغازههای کوچکتر تا 18 مه باز نخواهند شد. کافهها و رستورانها که در بسیاری از شهرهای ایتالیا مهمترین بخش اقتصاد هستند تا اول ماه ژوئن باز نخواهند شد. بسیاری از مشاغل خرد شاید هرگز دوباره آغاز به کار نکنند.
سومیا ایرا یک هنرمند خیابانی است. او از زمان آغاز قرنطینه کار نکرده و هیچ ایدهای ندارد که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. زندگی او بسته به حضور مردم در خیابان است: «بدون حضور مردم کار من تمام شده است. در طول 6 ساله گذشته تلاش کردم یک رقصنده خیابانی باشم، اما کووید-19 ممکن است همه چیز را از من بگیرد.»
هزاران نفر در ماههای آینده با ریسک بیکاری مواجه خواهند بود. و در حالی که تابستان نزدیک است پاندمی تاثیر وحشتناکی بر صنعت توریسم خواهد گذاشت. بخش مهمی از اقتصاد ایتالیا بر پایه توریسم میچرخد و حالا هتلها و رستورانها در معرض تعطیلی هستند.
چند روز پس از آغاز قرنطینه مردم ایتالیا به بالکنها آمدند و آواز خواندند و آهنگ زدند تا با هم بگویند: «همه چیز درست خواهد شد.»
اما زندگی طی چند ماه گذشته دستخوش تغییر شده است؛ حالا ایرا میگوید: «نه هیچ چیز درست نخواهد شد.»
دیدگاه تان را بنویسید