کد خبر: 404499
|
۱۳۹۹/۰۲/۲۴ ۱۰:۰۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

پاندمی چیست و چه اثری بر آثار ادبی دارد؟

شکسپیر معتقد بود علم پزشکی نمی‌تواند به از بین بردن طاعون کمک کند و با توجه به اطلاعاتی که از زمان او داریم به نظر می‌رسد این نظریه منفی درست بوده است. به این ترتیب او تمرکز خود را معطوف به طاعونی متفاوت می‌کند: طاعون زندگی تحت سلطه حکومتی فاسد، دروغگو و خونریز.

پاندمی چیست و چه اثری بر آثار ادبی دارد؟
کد خبر: 404499
|
۱۳۹۹/۰۲/۲۴ ۱۰:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| پاندمی‌ ها همواره در طول تاریخ بر کلیه ابعاد زندگی بشر تاثیر گذاشته‌اند و سمت و سوی اقتصاد، فرهنگ، روابط اجتماعی و سیاسی را تغییر داده‌اند. تاثیر پاندمی البته بر هنر و ادبیات نیز مشهود و پابرجاست. ویلیام شکسپیر یکی از بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویسان جهان مهم‌ترین آثار ادبی خود را در سایه پاندمی طاعون سیاه خلق کرده است.

آغاز دوران طاعون سیاه

پاندمی طاعون سیاه

در 26 آوریل 1564 در بخش کلیسای ترینیتی در استراتفورد کشیش ناحیه، جان بریچگیردل غسل تعمید کودکی به نام «گالیلموس فیلیوس جوهانس شکسپیر» را ثبت کرد. چند ماه بعد همان کشیش مرگ الیور گان را ثبت کرد. او در حاشیه دفتر ثبت نوشت: «آغاز طاعون» (hic incipite pestis).

در آن دوران اپیدمی جان پنج درصد از جمعیت شهر را گرفت و همچنین زندگی ویلیام شکسپیر کوچک و خانواده‌اش را دستخوش تغییر کرد.

بیماری‌های واگیردار عموماً برای مدت طولانی باقی نمی‌مانند. با کمک قرنطینه سخت و تغییر آب‌وهوا اپیدمی به آرامی در استراتفورد از بین رفت و زندگی به حالت عادی بازگشت.

اما پس از گذشت چند سال در شهرها و مناطق آن ناحیه طاعون دوباره بازمی‌گشت. معمولاً بدون هیچ هشدار یا نشانه‌ای می‌آمد و به شدت واگیردار بود. قربانیان یک روز با تب و لرز از خواب بیدار می‌شدند. بیماری علائمی از جمله ضعف شدید و اسهال و استفراغ داشت. خونریزی از دهان و بینی و مقعد و پس از آن مرگی بسیار دردناک از راه می‌رسید.

راهکارهای بی‌شماری برای جلوگیری از بیماری به کار گرفته می‌شد، اما بیشتر آنها بی‌فایده بودند. در مواردی مانند کشتن سگ‌ها و گربه‌ها این راهکارها حتی بدتر از بی‌فایده بودند چون بیماری در واقع به واسطه موش‌ها شیوع پیدا کرده بود.

برای ضدعفونی کردن هوا گیاه‌هایی همچون رزماری در آشپزخانه‌ها سوزانده می‌شد و اگر گیاهی در خانه نبود، پزشکان پیشنهاد می‌دادند کفش‌های کهنه سوزانده شوند.

در خیابان‌ها مردم پرتقال‌هایی را که با عصاره گل میخک پر شده بود جلوی دهان و بینی خود می‌گرفتند که احتمالاً عملکردی شبیه ماسک داشت.

فاصله اجتماعی در قرن 17

پاندمی طاعون سیاه

به زودی مشخص شد که شیوع بیماری در شهرهای شلوغ بسیار بیشتر از نواحی روستایی است. به این ترتیب برخی از مردم از شهرها به سمت روستا می‌رفتند و بیماری را با خود می‌بردند. این موضوع باعث ایجاد مقرراتی شد که امروز به آن «فاصله اجتماعی» می‌گوییم.

اطلاعات مرگ‌ومیر و ابتلا در مناطقی که بیماری وجود داشت جمع می‌شد و اگر تعداد مرگ‌ها از 30 نفر می‌گذشت، برگزاری گردهمایی، مسابقات تیراندازی، تجمع و فستیوال ممنوع می‌شد.

این باور وجود داشت که در زمان عبادت ابتلا به بیماری غیرممکن است، از همین رو مراسم عبادت در کلیساها تعطیل نمی‌شد، هرچند کسانی که دارای علائم بیماری بودند حق حضور در کلیسا را نداشتند.

با شیوع طاعون تئاتر لندن که به طور معمول برای هر نمایش حدود 2 یا سه هزار نفر بیننده داشت، تعطیل شد و ماه‌ها طول کشید تا آمار مرگ‌ومیر سیر نزولی پیدا کند و سالن‌های تئاتر اجازه بازگشایی پیدا کنند.

شکسپیر به عنوان نمایشنامه‌نویس و بازیگر در کمپانی خودش باید در طول زندگی با این تعطیلی‌های مکرر که ضربه‌های اقتصادی بزرگی هم در پی داشت مواجه می‌شد.

در سال‌های 1582، 1592 و 1593، 1603 و 1604، 1606، و 1608 و 1609 شیوع طاعون بسیار گسترده بود.

شاهکارهای ادبی شکسپیر در دوران شیوع طاعون

پاندمی طاعون سیاه

جی لیدز بارول تاریخ‌شناس تئاتر که به دقت آمار بیماری را بررسی کرده می‌نویسد، در طول سال‌های 1606 تا 1610 که شکسپیر برخی از شاهکارهایش همچون «مکبث»، «آنتونی و کلئوپاترا»، «حکایت زمستان» و... را نوشت سالن‌های تئاتر لندن در مجموع بیش از 9 ماه باز نبودند.

شکسپیر هرگز در نمایشنامه‌ها یا اشعارش مستقیماً به طاعون اشاره نمی‌کند. در آثار شکسپیر اشاره به اپیدمی و تاثیر آن در سخنان شخصیت‌های داستان در قالب خشم و نفرت نهفته است؛ به عنوان مثال در داستان «رومئو و ژولیت» مرکوتیو که از دشمنی 2 خانواده خسته شده است می‌گوید: «طاعون در خانه‌های شما نفوذ کرده.»

در گفت‌وگوی شاه لیر و دخترش هم نشانه‌های مشابهی به چشم می‌خورد.

طاعون در آثار شکسپیر در گفت‌وگوهای روزمره حضور دارد: «طاعونی از گریه و خشم» «طاعون بر دزدانی که نمی‌توانند با هم صادق باشند»؛ گویی طاعون و بیماری اپیدمی به صورت حقیقتی غیرقابل گریز درآمده و به ادبیات و مکالمات روزمره راه یافته است. و در برخی از آثار حتی لحن شوخی و مزاح به خود می‌گیرد.

به عنوان مثال اولیویا در «شب دوازدهم» سرعت عاشق شدن خود را با سرعت شیوع بیماری مقایسه می‌کند.

در نمایشنامه «رومئو و ژولیت» نامه‌ای که باید به دست رومئو برسد تا بداند ژولیت خودکشی نکرده بلکه برای مدت کوتاهی بیهوش شده است به دلیل قرنطینه و شرایط شیوع بیماری طی یک سلسله‌حوادث تلخ به دست او نمی‌رسد. طاعون موجب مرگ رومئو و ژولیت نمی‌شود، اما در ناکامی آنها و سرنوشت تلخ‌شان نقش دارد.

با همه اینها اما یک بخش در آثار شکسپیر وجود دارد که نشان می‌دهد وقتی شهری تماماً تحت تاثیر طاعون قرار می‌گیرد چه شرایطی رقم می‌خورد. این بخش در نمایشنامه مکبث وجود دارد. نمایشنامه‌ای که احتمالاً برای اولین بار در بهار 1606 به روی صحنه رفت. در تابستان آن سال طاعون باز هم شیوع پیدا کرد و سالن‌های تئاتر را به مدت هفت یا هشت ماه به تعطیلی کشاند.

خاطرات اپیدمی سال‌های 1603 و 1604 هنوز تازه بودند: اپیدمی‌ای که با مرگ الیزابت اول آغاز شد و ورود جانشینش شاه جیمز به لندن را به تاخیر انداخت.

در جملات شکسپیر کشوری به تصویر کشیده شده که چنان با وحشت بیماری درگیر است که دیگر خودش را نمی‌شناسد و لبخند تنها بر چهره کسانی دیده می‌شود که خبرها را دنبال نمی‌کنند. اندوه جهان را فرا گرفته است.

کلمات به خوبی نمایانگر تجربه زندگی در دوران یک اپیدمی گریزناپذیر هستند؛ زمانی که زنگ‌های کلیسا مدام برای مردگان به صدا درمی‌آیند. اما موضوع حائز اهمیت این است که در این جملات هدف نویسنده توصیف کشوری نیست که تحت تاثیر طاعون قرار گرفته، بلکه هدف توصیف کشوری است که تحت سلطه رهبری فاسد است.

شکسپیر معتقد بود علم پزشکی نمی‌تواند به از بین بردن طاعون کمک کند و با توجه به اطلاعاتی که از زمان او داریم به نظر می‌رسد این نظریه منفی درست بوده است. به این ترتیب او تمرکز خود را معطوف به طاعونی متفاوت می‌کند: طاعون زندگی تحت سلطه حکومتی فاسد، دروغگو و خونریز.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها