محمود فاضلی، در یادداشتی نوشت:
کودتای ننگین 28 مرداد
مصدق سوار بر افکار عمومی جامعه ایران موظف به پیشبرد نهضتی بود که هدفش اخراج شرکت نفت از ایران، برقراری حاکمیتی مستقل از قدرتهای خارجی و اجرای دموکراسی مبتنی بر مشروطیت بود.
اعتمادآنلاین| مصدق سوار بر افکار عمومی جامعه ایران موظف به پیشبرد نهضتی بود که هدفش اخراج شرکت نفت از ایران، برقراری حاکمیتی مستقل از قدرتهای خارجی و اجرای دموکراسی مبتنی بر مشروطیت بود. اما در جبهه مقابل دولت انگلیس و شرکت نفت که سالیان دراز سلطه خود را بر دربار و دولتمردان و مجلس ایران گسترده بودند، اکنون با یک مبارزهطلبی جدی در مهمترین جبهه از اقتصاد خارجی و پرستیژ سیاسیاش مواجه شده بود.
مصدق و همراهانش در یک جهاد سیاسی برای کسب استقلال و حاکمیت سیاسی و اقتصادی ایران با انگلیس درگیر شده بودند. برای مصدق در درجه نخست اصل ملی شدن نفت به عنوان حق حاکمیت هر ملت مستقل بر منابع خود باید از طرف دولت انگلیس به رسمیت شناخته شود. به باور او شرکت نفت ایران و انگلیس مظهر استثمار و استعمار انگلیس در ایران بود. مصدق که به نقش اقتصادی نفت در برنامههای اصلاحطلبانه خود نیز واقف بود آماده گفتوگو در مورد هرگونه پیشنهادی از جانب انگلیسیها بود و امید زیادی نیز به میانجیگری امریکاییها داشت.
در این میان شرکت نفت ایران و انگلیس طی پنجاه سال استثمار اقتصادی و سوءاستفادههای سیاسی به نماد عظمت انگلیس در خاورمیانه و خلیجفارس مبدل شده بود. گروهی معتقدند که فرصتهایی برای مصالحه پیش آمد اما مصدق از آن استفاده نکرد و لذا در شکست حل مساله نفت، او را مقصر میدانند. ازجمله این فرصتها ارایه پیشنهاد میانجیگری توسط بانک جهانی برای ازسرگیری صادرات مجدد نفت ایران تا توافق نهایی بود.
حکومت مصدق از ضعفهای درونی رنج میبرد که خود از بافت قدرت در ایران مانند وجود شاه و دربار و تشتت و گروهگرایی در مجلس ناشی میشد. ابزار قدرت مانند ارتش، پلیس، سازمانهای اطلاعاتی و دستگاه قضایی نیز عملا در دست مصدق نبود. چنددستگی و فرقهگرایی مزمن در بین نیروهای سیاسی- اجتماعی و مذهبی، یکی از عوامل شکست این نهضت بود. نهضت ملی کردن نفت در اوج مناقشات سیاسی داخلی ایران رخ داد و بنابراین چنددستگی و رقابتهای شخصی و خطر خشونتهای سیاسی بر سیاستهای دوران مصدق سنگینی میکرد. قدرت مصدق بر انبوهی از نیروهای اجتماعی- سیاسی و تمایلات متعارض و متفاوت استوار بود که گاهی با هم در تعارض شدید بودند و مصدق در سازماندهی این نیروها در قالب تشکل سیاسی قدرتمند موفقیت چندانی کسب نکرد.
اختلاف دیدگاه مصدق با آیتالله کاشانی از دیگر عوامل شکست این نهضت بود. نفوذ کاشانی که دشمنی خود را با منافع انگلیس بیان میکرد اثرات مهمی بر مناقشه نفت و نهایتا سرنوشت نهضت برجای گذاشت. احساسات مذهبی آنچنان در بین پیروان او برانگیخته شده بود که گروهی بانی ملی شدن نفت را کاشانی میدانستند و نه مصدق. همزمان با جدایی بقایی و مکی از مصدق، مخالفین نهضت در مجلس به تدریج در موضعی قرار گرفتند که توانستند میان این دو رهبر نهضت، اختلاف بیندازند.
اختلافنظر در مورد عزل و نصبها و سیاستها، عدم تعقیب و مجازات مسببین کشتار 30 تیر 1331
از جانب دولت مصدق بهرغم پیگیری موضوع
از جانب مجلس، پاسخ منفی مصدق به درخواست کاشانی برای تشکیل یک کنفرانس اسلامی بینالمللی در تهران، ترس کاشانی از چپ روی مصدق و الغای احتمالی رژیم سلطنت توسط مصدق، مخالفت کاشانی با اعطای امتیازات قانونگذاری به دولت مصدق و نهایتا تصمیم مصدق به انحلال مجلس هفدهم از طریق رفراندوم و مراجعه مستقیم به آرای مردم از مهمترین اختلافات دو طرف بود.
سیاست حزب توده نیز در هماهنگی کامل با سیاستهای انگلیس برای بیآبرو کردن مصدق و ایجاد تفرقه در صفوف طبقات جامعه و تضعیف نهضت و سقوط مصدق قرار داشت. این حزب در تبلیغات خود رهبران جبهه ملی را «عوام فریب» و مصدق را «آخرین تیر ترکش استعمار» معرفی کرد و در تضعیف مصدق و ایجاد تفرقه در صفوف نهضت در زمان کودتا کوتاهی نکرد.
قیام سی تیر 1331 و نخستوزیری مجدد مصدق، شاه را به شدت تحقیر کرده بود. مصدق سعی داشت نفوذ شاه را که توسط درباریان اعمال میشد، محدود کند. او طبق اختیاراتش لوایح قانونی را تصویب کرد، بودجه ارتش را کاهش داد و افسران فاسد و بیلیاقت را تصفیه کرد و این امر مبارزه مستقیم با قدرت شاه بود. مصدق بهرغم همه این توطئهها سعی نکرد تکلیف خود را با دربار و عوامل وابسته به بیگانه روشن کند.
از همان اوایل اجرای قانون ملی شدن نفت، سرنگون کردن مصدق هدف اصلی انگلیس به شمار میرفت. شبکههای جاسوسی انگلیس و شرکت نفت ایران و انگلیس از دیرباز حضور فعال و همهجانبهای در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران داشتند و ماموریت یافتند با استفاده از طرفداران و شبکههای جاسوسی محلی در ایران نسبت به بیثبات کردن مصدق تلاش کنند. بیتردید بدون فراهم شدن زمینههای عینی کودتا توسط عوامل داخلی، موفقیت کودتا امکانپذیر نبود. در واقع پیش از اجرای عملی کودتا، نهضت ملی ایران شکست خورده بود و دولت قانونی مصدق در بنبست کامل قرار داشت.
برای موفقیت نهضت و شکست دشمنان داخلی همهچیز به حل و فصل مناسب و شرافتمندانه موضوع نفت بستگی داشت که مصدق در حل این قضیه به دلیل موضع توطئهآمیز انگلیس شکست خورد. دولت مصدق از ضعفهای ساختاری ازجمله بیکفایتی و فساد دستگاه اداری و قضایی و قدرتطلبیهای مزمن در درون حکومت و وجود «حاکمیت دوگانه» ناشی از قدرت شاه و دربار برخوردار بود و همگی مانع از وجود یک قوه مجریه کارآمد و موثر بودند. مصدق در سازماندهی نیروی عظیم مردمی در درون یک سازمان متشکل و حزب نیرومند که بتواند استبداد را درهم بشکند، موفق نبود. زمانی که مصدق در اوج قدرت و محبوبیت بود و میتوانست با اقدامات انقلابی خود را از شر توطئههای دربار، شاه و عوامل محافظهکار خلاص کند، هیچ یک از این اقدامات صورت نگرفت.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید