روزشمار کنارهگیری اجباری پهلوی اول از سلطنت را در «اعتمادآنلاین» بخوانید:
اتفاقِ متفقین
سپیدهدم روز سوم شهریور 1320، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیای کبیر از جنوب و غرب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند.
اعتمادآنلاین| سعید شمس- دنیا در حال هزینه دادن به خاطر جنگ جهانی دوم بود و ایران به دلیل «اعلام بیطرفی» آرامش را تجربه میکرد. اما از آنجا که تحرکات نظام بینالملل، به قاعده غیرقابل پیشبینی و بعضا هم عجیب هستند، ایرانِ آرام هم وارد فضای درگیری شد تا شاید بتواند از مصلحت و موقعیت خود پاسداری کند. در ساعتهای اولیه سومین روز از ماهِ پایانی تابستان 1320، «اسمیرنوف» سفیر کبیر شوروی و «سر ریدر بولارد» وزیر مختار بریتانیا در منزل رجبعلی منصور -نخست وزیر وقت- حضور یافته و طی یادداشتی حمله قوای خود را به ایران ابلاغ کردند تا ایران و البته دولت رضا شاه با وضعیتی پیچیده روبرو شود. اعتمادآنلاین در این «روز شمار» نگاهی انداخته است به فرایندی که نتیجهاش اشغال ایران از جانب شوروی و بریتانیا یا همان متفقین و درنهایت کنارهگیری اجباری پهلوی اول از تاج و تخت که به شاهی پسرش محمدرضا منتهی شد.
3 شهریور / آغاز درگیری
سپیدهدم روز سوم شهریور 1320، نیروهای اتحاد جماهیر شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیای کبیر از جنوب و غرب، ایران را مورد حمله زمینی، هوایی و دریایی قرار دادند. رجبعلی منصور نخست وزیر که اولین مطلع حادثه بود، به همراه جواد عامری کفیل وزارت امور خارجه به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و گزارش حمله نظامی شوروی و بریتانیا را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند. جلسه هیئت وزیران بیدرنگ در کاخ سعدآباد با حضور رضاشاه تشکیل شد و موضوع حمله به ایران و نقض بیطرفی مورد بحث و مذاکره قرار گرفت و راه حلهایی برای جلوگیری از بحران آغاز شد.
نمایندگان شوروی و بریتانیا، علت این مداخله را سکونت تعداد زیادی از کارشناس آلمانی در ایران ذکر کردند. دخالت نظامی شوروی و بریتانیا در ایران متعاقبا باعث شد تا 2 اولتیماتوم مشترک شوروی و بریتانیا در 28 تیر و 25 مرداد 1320 راجع به حضور کارشناسان آلمانی به وقوع اجرایی شود که این حمله به فاصله سه هفته قبل از تبعید رضاشاه به خارج از کشور رخ داد. شهرهای بیدفاع شمال و جنوب ایران در جریان حمله هماهنگ و مشترک شوروی و بریتانیا، شدیداً بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر، بر اثر حمله شدید نیروهای مهاجم، ظرف چند ساعت به کلی نابود شدند. در اثر حمله شدید بریتانیا به خلیج فارس، دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی و شمار فراوانی از افسران در همان روز اول حمله کشته شدند؛ عمدهٔ کشتیهای ایران آتش گرفتند یا غرق شدند؛ شمار کشتگان نظامی ایران در آن حمله، بیش از پانصد تن بود. ستاد جنگ اعلامیهای صادر کرد و در آن از مورد حمله هوایی قرارگرفتن شهرهای تبریز، اردبیل، رضائیه (ارومیه)، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی (بندر انزلی) خبر داد. این اعلامیه، تلفات غیرنظامیان را سنگین ولی تلفات نظامیان را، اندک گزارش داد.
عصر روز سوم شهریور و در حالی که پیشرویِ قوای بریتانیا و شوروی در شمال و جنوب خاک ایران ادامه داشت، رجبعلی منصور با مشاهده بحرانی بودن اوضاع تصمیم به استعفاء گرفت. دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضائیه، گیلان، اردبیل، مشهد و کرمانشاه سبب شد تا رضاشاه لشکرهای مجهز دو پادگان مرکزی را در اطراف تهران به حالت دفاعی مستقر سازد. در همین روز رضاشاه طی تلگرافی به روزولت -رئیسجمهوری آمریکا- از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و شوروی در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد کرد و تأکید نمود که ایالات متحده، هدف بریتانیا را هدف خود میشمارد.
غروب سوم شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و شوروی نداشت و از جبهههای جنگ دوم جهانی نیز اخبار خوشایندی دریافت نمیکرد، سربازان 4 دوره -متولدین 1294 تا 1297- را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای شوروی و بریتانیا را به سوی تهران دریافت کرد.
4 شهریور/ بمباران شهرهای بیدفاع
روز چهارم شهریور بمباران شهرهای بیدفاع و سربازخانه ها ادامه پیدا کرد. شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حمله هوایی قرار گرفت. بر اثر حمله و بمباران شدید لشکرهای تبریز، رضائیه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان، به طور کامل از هم پاشیدند. مردم تهران و بیشتر شهرهای مورد حمله هوایی، شهرها را تخلیه کردند و به اطراف پناه بردند.
5 شهریور / فروغی جانشین منصور
روز 5 شهریور در جلسه فوقالعاده هیئت دولت که در حضور رضاشاه تشکیل شده بود، رجبعلی منصور پس از ارائهٔ گزارشی از اقدامات 2 روزه خود، نومیدانه از مقام نخستوزیری استعفاء داد؛ رضاشاه هم ضمن پذیرش این درخواست در همان جلسه مجید آهی وزیر دادگستری را مأمور تشکیل کابینه کرد، اما وی نیز از پذیرفتن این سمت پوزش خواست و پیشنهاد داد شخص دیگری برگزیده شود؛ سرانجام محمدعلی فروغی را برای نخستوزیری پیشنهاد شد. رضاشاه ابتدا با سالمند خواندن فروغی با این پیشنهاد مخالفت ورزید و نظر به وثوقالدوله داشت، اما به هر کیفیت که بود فروغی مورد پذیرش شاه واقع شد و نصرالله انتظام رئیس تشریفات دربار مأمور آوردن فروغی شد. او به منزل محمدعلی فروغی رفت و او را با خود به سعدآباد آورد. به محض ورود فروغی، شاه اظهار کرد فروغی زیاد هم پیر نیست؛ در همان لحظات، حکم نخستوزیری فروغی صادر شد. فروغی گفت که در کادر وزیران تغییری نخواهد داد، ولی بنا به خواست شاه، علی سهیلی را به وزارت امور خارجه و جواد عامری را به وزارت کشور گماشت. رضاشاه در این جلسه استعفای خود را با حاضران در میان گذاشت که با مخالفت وزیران روبرو شد. شاه بیرون از اتاق جلسه به ولیعهد گفت فروغی گرچه پیر است، اما در چنین موقعی برای خدمت بسیار مناسب است.
6 شهریور / رای اعتماد به کابینه فروغی
صبح روز ششم شهریور، فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملی حاضر شد و برنامه خود را در نطقی کوتاه اعلام و وزیران کابینه را معرفی کرد و نمایندگان را در جریان تصمیم دولت مبنی بر ترک مقاومت قرار داد. وی با بیان اینکه دولت باید بیدرنگ به مذاکره با کشورهای حملهکننده به ایران بنشیند، از نمایندگان مجلس درخواست رای اعتماد کرد؛ مجلس به اتفاق آراء به کابینه فروغی رای اعتماد داد. نطق محمدعلی فروغی پشت تریبون مجلس شورای ملی در آن روز، که با استواری و چیرهدستی خاصی ادا شد، یکی از جاودانهترین و اثربخشترین سخنان یک سیاستمدار بانفوذ ایرانی در قرن بیستم شناخته میشود. فروغی مردم بههراسافتاده از حملهٔ شوروی و بریتانیا را به آرامش و خویشتنداری فراخواند و وعده داد که «این روزها نیز بگذرد و کشور به سیاق سابق خود طی مسیر کند». در این نطق به ویژه این عبارت بسیار ماندگار شدهاست و پیوسته از قول او توسط بسیاری از افراد نقل میشود: «میآیند و میروند؛ حوایجی دارند و به ما کاری ندارند.»
فروغی پس از حضور در مجلس، در منزل خود با سفیران بریتانیا و شوروی (سر ریدر بولارد و اسمیرنوف) راجع به ترک مخاصمه و توقف جنگ، مذاکره کرد. در همین نشست فروغی از نیت بریتانیا برای برکناری و تبعید رضاشاه باخبر شد.
هرچند نامهٔ ترک مخاصمه بامداد روز ششم شهریور به دو سفارتخانه فرستاده شد و آن دو نیز بیدرنگ مراتب را به پایتختهای خود گزارش کردند، اما در رویارویی نظامی آنها با نیروهای ایرانی و بمباران شهرها، هیچگونه دگرگونیای پدید نیامد؛ به ویژه شوروی همچنان با همان خشونت، در روزهای بعد نیز شهرهای ایران را بمباران کرد. شورویها نظامیان ایرانیای که تسلیم میشدند را به اسارت، به خارج از ایران میفرستادند. ارتش سرخ به هر شهری از ایران که پا مینهاد، همچو یک دولت فاتح اداره شهر را به دست میگرفت؛ سران ادارهها و نمایندگان دولت، خواه نظامی یا غیرنظامی را بازداشت میکرد.
7 شهریور / خلع رضا شاه
در نتیجهٔ گفتگوها و رایزنیهای انجام شده، به ویژه نشست فروغی با سفیران بریتانیا و شوروی در روز هفتم شهریور، رضاشاه، همه اعضای خانوادهاش -به استثنای محمدرضا پهلوی ولیعهد- را روانه اصفهان کرد و بدینسان مقدمات استعفاء و خروج خود از ایران را فراهم آورد. در این روز شهرهای شمالی ایران با شدت تمام، توسط بمبافکنهای شوروی بمباران شدند.
8 شهریور / مثله شدن ایران
در هشتم شهریور ایران توسط نیروهای انگلیس و روسیه به سه بخش تقسیم شد. بخش شمالی در قلمرو روسها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقیماند.
در همین روز شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت؛ درعوض قرار شد سی هزار سرباز پیمانی را با ماهی 35 تومان حقوق، به استخدام درآورند. فرستاده شدن اعضای خانوادهٔ سلطنتی به اصفهان، شایعهٔ فرار رضا شاه، اخبار رسیده از اشغال شهرهای مختلف و به ویژه خالی شدن پادگانها (در نتیجهٔ تصمیم اخیر شورای عالی نظام) که به شکلگیری دستههای سربازان گرسنه و سرگردان در خیابانهای تهران انجامید، سخت مایهٔ بیم و نگرانی مردم شده بود؛ علاوه بر این، گریز برخی از سران ارتش و رجال سیاسی هم در این مدت، وضع را بدتر کرد. از آن رو برای کنترل اوضاع، در همان روز هشتم شهریور در تهران حکومت نظامی اعلام شد و سپهبد احمد امیراحمدی حاکم نظامی شد. در این روز نیز بمباران شهرهای شمالی ایران، بهوسیله بمبافکنهای شوروی بسیار شدید انجام شد.
9 شهریور / نخجوان وزیر جنگ شد
رضاشاه بعد از ظهر روز نهم شهریور همه فرماندهان و مقامات امضاکنندهٔ طرح مرخصی سربازان وظیفه را - که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود - به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد. شاه سرلشکر احمد نخجوان، (کفیل وزیر جنگ) و سرتیپ علی ریاضی را مسبب این طرح قلمداد نمود، از آنرو آن دو را به شدت زخمی و پس از خلع درجه، زندانی کرد. سپس دستور داد ایشان به خاطر این خیانت در دادگاه زمان جنگ محاکمه شوند. آنگاه، بدون رایزنی با فروغی، سرلشکر محمد نخجوان را به وزارت جنگ گمارد. این ماجرای کتک زدن، در روزهای آینده به زیان رضا شاه تمام شد و عزم کسانی را که خواهان تبعید او از ایران، پس از استعفا بودند، جزمتر کرد.
22 شهریور / خروج اتباع آلمانی
در تاریخ 22 شهریور 1320 وزارت امور خارجه ایران در پی فشار اشغالگران در نامهای به سفارت آلمان خواستار خروج اتباع آلمانی از ایران و برچیده شدن سفارت این کشور شد که بخشی از نامه آن به این شرح است: وزارت امور خارجه شاهنشاهی ایران در تعقیب یادداشت شماره 3774 محترما به استحضار سفیر آلمان در تهران میرساند نمایندگان دولتین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس اصرار دارند سفارت آلمان در تهران تا روز 17 سپتامبر برچیده شود و کارکنان آن خاک ایران را ترک کنند. فلذا مراتب را اشعار میدارد تا استحضار داشته باشند. آنچه مربوط به اتباع دولت آلمان باشد البته به وسیله سفارتخانهای که حافظ منافع آنها معرفی شود انجام خواهد شد. اولیای سفارت آلمان میتوانند مطمئن باشند که دولت ایران به سهم خود از هیچ نوع کمک و مساعدت مضایقه نخواهد کرد.پس از آن علی سهیلی وزیر وقت امور خارجه در نامهای به نمایندگان دولتهای سوئد و سویس در تهران اعلام جنگ میان ایران و آلمان را اعلام میکند: احتراماً رونوشت اعلامیهای را که جناب آقای نخستوزیر امروز در مجلس شورای ملی راجع به اعلام وجود حالت مخاصمه بین ایران و آلمان و الحاق دولت شاهنشاهی به اعلامیه ملل متحده مورخ ژانویه 1942 ایراد نمودهاند برای اطلاع و استحضار آن جانب به پیوست ارسال میدارد. خواهشمند است مراتب مندرج در اعلامیه را به اطلاع دولت سوئد و سویس برسانند تا لطفاً مقامات وابسته آلمان را از آن آگاه نمایند.
23 شهریور / اولتیماتوم به شاه
23 شهریور 1320 سفیرهای انگلیس و روس به رضا شاه اولتیماتوم دادند که تا 26 شهریور ساعت دوازده نیم روز باید استعفاء دهد و اگر استعفاء ندهد، تهران اشغال خواهد شد، سلطنت از بین خواهد رفت و یک دولت اشغالی از روس و انگلیس بوجود خواهد آمد.
25 شهریور / شاه رفت، ولیعهد شاه شد
صبح زود روز 25 شهریور 1320، رضا شاه به نفع ولیعهد بیست و یک سالهاش محمدرضا پهلوی از سلطنت کناره گرفت. ساعت 9 و سی دقیقه، مجلس شورای ملی استعفای رضاشاه را پذیرفت. برای جلوگیری از دستگیر شدن محمد رضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، ولیعهد را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب روی زمین خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس آوردند. ساعت 4 بعد از ظهر، ولیعهد که حالا شاه شده بود، در مجلس و برابر نمایندگان به قرآن سوگند خورد و پادشاه ایران شد.
26 شهریور / رژه مهاجمان
نیروهای مشترک روسیه و انگلستان در تهران برای رژه آماده میشوند. با این که رضا شاه استعفاء داده بود، ارتش روسیه و انگلیس تهران 26 شهریور 1320 را اشغال کردند و حکومت را به کنترل خویش درآوردند.
30 شهریور / پایانِ یک شاه
روز 30 شهریور، رضاشاه و خانوادهاش از اصفهان به یزد، کرمان و بندرعباس عزیمت کردند تا به یک کشتی بریتانیایی که قرار بود آنها را به جزیره موریس ببرد، انتقال داده شوند. این پایانی بود برای شاهنشاهیِ شاهی به نام رضا خان پهلوی!
دیدگاه تان را بنویسید