کد خبر: 505989
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۸ ۱۲:۵۱:۰۰
| |

خسرو طالب زاده، دبیر فرهنگی و عضو شورای سردبیری در روزنامه بیان:

سفر آخر و چهارم محتشمی‌پور بازگشت به اصل خود بود

یک عضو شورای سردبیری در روزنامه بیان نوشت: سفر آخر و چهارم محتشمی بازگشت به اصل خود بود که زمانه او را به مفارغت و جدایی کشانده بود، مجاور بود و در فضای "حرم" زیستن نه به انفعال و وادادگی بلکه به کنشگری دینی و راهاندازی مدرسه و حوزه علمیه امام خمینی(س).

سفر آخر و چهارم محتشمی‌پور بازگشت به اصل خود بود
کد خبر: 505989
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۸ ۱۲:۵۱:۰۰

اعتمادآنلاین| ‌ خسرو طالب زاده، دبیر فرهنگی و عضو شورای سردبیری در روزنامه بیان در خصوص سید علی اکبر محتشمی پور به بیان نکاتی قابل توجه پرداخت.

به گزارش اعتمادآنلاین ، مشروح این یاددشات به شرح زیر است.


سید علیاکبر محتمشی پور شخصیتی منحصر به فرد بود و متمایز از دیگران. بازشناسی این نقاط تمایز و یگانه کار سختی است اما لازم. او رونوشت کسی نبود، در قالب کلیشهای نمیگنجد و جای دادن ایشان در مقولهبندی و دستهبندی رایج در مورد چهرههای مشهور و پیرو امام خمینی(س)، راستگرا، محافظهکار، چپ، اصلاحطلب، آرمانخواه، آزادیخواه، سنتگرا، نواندیش و ... چندان ساده نیست، همه اینها بود و هیچ کدام نبود. همین منش بود که گاهی فاصلهها و گسستها را موجب میشد و گاهی موجب تنهایش. اما در مجموع در گفتمانی قرار میگرفت که موطن آن مجمع روحانیون مبارز بود و اصلاحطلبی خوانده شد.

اما نه مجمع، مجمع روحانیونی بود که همگی بر یک نظر و یک روش اتفاق رای داشتهاند و نه اصلاحطلبی بر یک مرام و عقیده و منش محصور و مقید بوده است. محتشمی مجتهد سیاسی در مکتب امام بود و صاحب رای و نظر خاص خودش. در اعتقادات دینی و شیعی و ولایت شبیهترین فرد بود به راستگرایان اما در اعتقاد به مبارزه با تحجر و قشریگری و فرقههای شیعیمآب شبیهترین فرد بود به روشنفکران عقلگرای دینی و بلکه تندروتر.


یک چیز او را در این تمایز متمایز میکرد، محتشمی در راه انقلاب و جمهوری اسلامی با تحفظ اصول و مبانی خود پله پله همراه خود را میساخت و پیش میرفت. اهل جزمیت و تعصب سیاسی نبود اما به صراحت و شفافیت مواضع خود را بیان میکرد و در سیر انفسی خود با و در زمان میاندیشید.


سفر نخست خود از نجف به تهران، درس انقلاب اصیل و جمهوری اسلامی بی یک کلمه کم و زیاد را پا به پای امام و از آموخت. در تهران مدیر رادیو بود و در راه با رسانه آشنا شد و همواره بخشی از کنش سیاسی و اعتقادیش شد. مدیریت رادیو فهم رسانهای او را دقیقتر کرد و همین فهم او را به این باور راهبری کرد که آگاهی و اطلاعرسانی امری مهم در روشنگری سیاسی است. این فهم را بعدها در وزارت کشور و انتشار بولتن سیاسی اجتماعی و فرهنگی و در مجله ماهنامه "بیان" به شکلی رسمیتر و در روزنامه بیان گستردهتر و موثرتر دنبال کرد. روزنامهای که فروش آن به 600 هزار نسخه در روز رسید و بعد توقیف شد.


در سفر دوم به خارج از ایران در لبنان و سوریه معنای دفاع از مظلومان فلسطین و با کمک به تاسیس حزب الله، مقاومت علیه اسرائیل و همزاد راهبردی آن یعنی امپریالیسم آمریکا را در ذهن و روح خود باور کرد و سویههای فرامرزی شخصیت خود را تقویت کرد. این سفر با ترور ناکام آن و عزیمت اجباری به تهران، سفر سوم خود را آغاز کرد. در تهران سیاستورزی آن در چارچوب فهم و درکی که از امام داشت، اعتقادات ضد لیبرالی و هم ضد تجحرگرای و قشرگری به موازات هم در خود پرورش میداد. اما این راه که روزنامه بیان روشنگرترین نشانهاش بود، جای میانه ایستاده بود نه چپ محض بود نه راست محض. روزنامهای که خاص بود؛ نه روشنفکرانه بود و نه راستروانه. رخدادهای سیاسی او را تا صیانت از آرای مردم پیش برد و صریحترین و بیپرواترین مواضع را در دفاع از آزادی و مردمسالاری بیان میکرد.


سفر آخر و چهارم محتشمی بازگشت به اصل خود بود که زمانه او را به مفارغت و جدایی کشانده بود، مجاور بود و در فضای "حرم" زیستن نه به انفعال و وادادگی بلکه به کنشگری دینی و راهاندازی مدرسه و حوزه علمیه امام خمینی(س). محتشمی را باید در سفرهایش شناخت، سفرهایی که از او شخصیتی چند وجهی ساخته بود. در این سفرها، اوقاتی که در مجله و روزنامه بیان داشت، بیشتر شخصیت او را برجسته و نمایان میسازد. در کار رسانه، محتشمی چهرهای داشت که از دور قابل تصور نیست. آزادیخواه، صبور، اهل تعامل و گفتوگو و نقد و رویی گشوده به خبر و خبرنگار.


زمانی که موضوع لگوی روزنامه بیان مطرح شد، استدلالها و طرحهای خلاقانه و نوآورانه را با گشوده رویی پذیرا بود. طرحی نوآورانه و نامتعارف از سوی یکی از طراحان جوان و خوشفکر ارایه شد که در عرف روزنامهنگاری عجیب و کمسابقه بود. طرحی غیرسنت و گرافیکی که به نوعی ادامه کار لگوی مشهور روزنامه همهشری بود. محتشمی با سعه صدر رسانهای خود، نظر جمع شورای سردبیری را پذیرفت و روزنامه با همان لگوی گرافیکی منتشر شد. البته بعدها به دلیل دشواری خوانش و سختی کار صفحهآرایی برای تکرار فرمت آن در لگوی سرصفحه شورا نظرش را اصلاح کرد و به لگوی نستعلیقی تغییر کرد.


نکته جالب و قابل توجه برخورد محشتمی با مواضع و موضوعات هنری و فرهنگی مانند موسیقی و تئاتر و سینما و کتاب بود. او که زمینه رشد فرهنگی و هنری خود را در رادیو سپری کرده بود، در این موارد هیچ شباهتی به روحانیون سنتی و گریزان از این موضوعات آن هم در دهه 70 که اوج خشنونت و ضدیت فرهنگی بود، نداشت. گروه فرهنگی روزنام بیان با محدودیتی در عنوان و موضوع و محتوای فرهنگی و هنری نداشتند. مجموعه گزارشهایی با عنوان "عصر یخبندان فرهنگی" در 7 قسمت منتشر میشد که نقد سیاست و عملکرد فرهنگی و هنری دوره دولت سازندگی بود و از موضع نقد سانسور و ممیزی تهیه و منتشر میشد. آزادی یکی از موضوعات محوری نقدها و خبرها و گزارشهای فرهنگی و هنری بود و از بیشتر چهرههای روشنفکر و اهل قلم مطلب و خبر کار میشد.


میانهرویی بیان گاهی در برابر جریانها تندروانه که در روزنامههای مشابه، علیه زندگی خصوصی مرحومهاشمی رفسنجانی سلسله گزارش و مقالات منتشر میکنند و با عناوین عالیجناب وی را خطاب میکردند، موضع میانه داشت و در یادداشتی این روشها و سبک رفتار با همان رفتار مقابل که چراغ بازجویی خود را به زوایای زندگی افراد میتاباند و حریم خصوصی را لگدمال میکند، مشابه تلقی شد.


بیان جریان میانهروی اصلاحطلبی بود که در مسیر حیات خود میتوانست به جریان ماندگار و ریشهداری مبدل شود که نه میانه افراط و تفریط ایستاده بود، جریانی که هنوز ضرورت آن بیش از گذشته برجسته شده است. این روزنامه که گونهای پژواک منش سیاسی و فکری را نشان میدهد، خود نشانهای است از یکی از سفرهای درونی سیدعلیاکبر محتشمیپور.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها