«اعتمادآنلاین» بازخوانی میکند:
روحهای سرگردان دستور جنایت میدهند
ذهنهای خطرناک چگونه تحت تاثیر توهمات خونین فرمان جنایت میدهند؟
پرونده قاتلانی را که تحت تاثیر توهمات جنونآمیز دست به جنایت زدهاند مرور کردهایم. در همه این پروندهها اعتیاد به مواد مخدر نقش اصلی را ایفا میکند.
قتل با انگیزه باطل کردن طلسم؛ این عنوان خبری هولناک بود که پرونده آن در دادسرای جنایی تهران در حال رسیدگی است. در این جنایت مردی که به دلیل مصرف مواد مخدر دچار توهم است پسرعمویش را کشت و قصد داشت زن و فرزند او را نیز به قتل برساند که موفق به این کار نشد. این متهم تنها جنایتکاری نیست که تحت تاثیر توهم و خیالات باطل دستش را به خون آلوده کرده است. در ادامه چند پرونده جنایی را که توهم نقش اصلی را در آنها بازی کرده مرور کردهایم.
سفر با انگیزه جنایت
به گزارش اعتمادآنلاین، حسام، ۴۰ ساله، اهل یکی از روستاهای استان مرکزی است. او به مواد مخدر اعتیاد دارد و دچار توهم شدید است. این مرد که گمان میکرد پسرعمویش او را طلسم کرده با هدف باطل کردن جادو دست به جنایت زد. او به تهران سفر کرد و پسرعمویش را کشت. او قصد داشت زن و دختر ناشنوای مقتول را نیز به قتل برساند، اما آنها موفق به فرار شدند.
متهم چنان دچار توهم است که گمان میکرد خودش متاهل است و زن و فرزند دارد. در حالی که تحقیقات پلیس نشان داده او مجرد است. متهم در بخشی از اعترافاتش گفت: پسرعمویم قصد داشت من را مجبور به ازدواج با دخترش کند. در حالی که من عاشق زنم هستم. چند سال قبل با دخترخالهام ازدواج کرده بودم و دو فرزند دارم.
حسام درباره جنایتی که مرتکب شده میگوید: پسرعمویم پشت سر من حرف میزد و میگفت معتادم و بعد هم برای کار به هر شهری میرفتم به من کار نمیدادند، که فهمیدم او مرا طلسم کرده است تا آبرویم را بریزد. البته تنها این موضوع نبود. مثلاً مدتی قبل دعایی در روستایمان پیدا کردم و بردم پیش آینهبین و مرد آینهبین گفت پسرعمویم با این دعا مرا طلسم کرده است. از طرفی هم هر وقت میرفتم خانهشان و غذا میخوردم حالم بد میشد و شیطان به سراغم میآمد. مدتی بود تصمیم داشتم او و خانوادهاش را به قتل برسانم تا طلسمم باطل شود. فکر میکردم با ریختن خون او طلسم و جادویم باطل میشود تا اینکه چهارشنبه ۳۱ فروردین از روستایمان به قم آمدم و از آنجا به همدان رفتم و چاقویی به قیمت ۲۸۰ هزار تومان برای قتل خریدم. سپس به خانه پسر عمویم رفتم و نقشهام را عملی کردم. ساعت حدوداً چهار عصر بود که به خانهشان رسیدم. همسرش برای من چای و غذا آورد، اما نخوردم، چون میدانستم قصد دارند مرا دوباره جادو کنند. به آنها گفتم غذا خوردهام و چای هم مدتی است که نمیخورم. دو ساعتی با پسرعمویم حرف زدم و به او گفتم دست از سر من بردارد و با جادو و دعا زندگی مرا خراب نکند. او گفت من اشتباه میکنم و بعد هم گفت «بیا با دخترم ازدواج کن». به او گفتم اگر همه خانهات را پر از طلا کنی با دخترت ازدواج نمیکنم. او مرا نصیحت میکرد که عصبانی شدم و زیپ ساک دستیام را باز کردم و چاقویم را بیرون آوردم. ناگهان به او حمله کردم و ضرباتی به او زدم که همسر و دخترش به بیرون فرار کردند و در را روی من قفل کردند.
دستور شیطانی برای قتل
حسام در حالی در بازداشت به سر میبرد که پرونده جوانی دیگر که در محله نازیآباد مرتکب قتل شده نیز در حال رسیدگی است. این جوان مردی ۶۰ ساله را در خیابان هدف ضربه چاقو قرار داد و کشت. او تا پیش از جنایت، مقتول را ندیده بود و هیچ انگیزهای برای کشتن او نداشت اما مدعی است دو زن دستور قتل را صادر کردند.
این متهم میگوید: ۱۰ سال است ماریجوانا مصرف میکنم و روز حادثه هم ماریجوانا مصرف کرده بودم. چند سال قبل همراه خانوادهام از یکی از شهرهای غربی کشور برای کار به تهران آمدم و از طریق دوستانم با ماریجوانا آشنا شدم و از آن زمان مصرف میکنم. روز حادثه من در خانهمان تنها بودم و ماریجوانا مصرف کردم و بعد هم برای قدم زدن به داخل خیابان آمدم. در پیادهرو میرفتم، دو زن به من نزدیک شدند و با صدایی بلند دستور دادند آن پیرمردی را که جلوی من حرکت میکرد با چاقو به قتل برسانم. آنقدر صدایشان در گوشم تکرار شد که به ناچار به پیرمرد حمله کردم و با چاقو چند ضربه به او زدم. وقتی او خونین روی زمین افتاد، برگشتم به آن دو زن بگویم که او را کشتم، اما آنها ناگهان ناپدید شدند و من هم فرار کردم. من همیشه با خودم چاقو داشتم، چون همیشه از ارواحی که همراه من هستند میترسم؛ میترسم به من آسیب بزنند و به همین خاطر چاقو همراه خودم داشتم.
روح سرگردان
صفدر مرد جوانی است که برادر ۳۳ سالهاش را با سه ضربه چاقو به قتل رسانده و پرونده اتهامی او در جریان است. او درباره قتل چنین میگوید: سالها قبل معتاد به شیشه شدم و در این مدت هم با سه زن ازدواج کردم، اما هر سه آنها به خاطر اعتیادم از من جدا شدند و من ماندم و پسر ۱۵ سالهام که هر دو در اتاقکی داخل حیاط خانه پدریام زندگی میکنیم. 12 سال قبل که آخرین همسرم از من جدا شد روح سرگردانی سراغ من آمد و همدم من شد. او همیشه همراه من است و لحظهای مرا رها نمیکند و یار غار من شده است. او هر چند روز یک بار دستوری صادر میکند و من هم اطاعت و دستورش را اجرا میکنم. شب حادثه با برادرم درگیر شدم که روح سرگردان سراغم آمد و دستور داد با چاقو به برادرم ضربه بزنم. به او گفتم که برادرم است، اما روح اصرار کرد و من هم با چاقو ضرباتی به سامان زدم، ولی فکر نمیکردم فوت کند.
قتل مادر
یکی دیگر از افرادی که تحت تاثیر توهم دست به جنایت زده و مادرش را کشته جوانی ۱۷ ساله است که پرونده او نیز مراحل قضایی را طی میکند. او میگوید: چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم معتاد و بیکار بود با این حال حضانت ما به پدرم رسید، اما وقتی پدرم دوباره ازدواج کرد من خیلی سرخورده شدم و در ۱۲ سالگی شروع به مصرف مواد مخدر کردم. بعد از مدتی وقتی بزرگتر شدم چون میدانستم مادرم تنها و بیپناه است تصمیم گرفتم پیش مادرم برگردم و اعتیادم را ترک کنم تا بتوانم از مادرم حمایت کنم. برای ترک اعتیادم از داروهای اعصاب و روانی که مادرم استفاده میکرد میخوردم اما این قرصها به من حالت توهم میداد و امروز هم به خاطر همین توهم مادرم را کشتم. زمان حادثه نفهمیدم چهکار کردم. حالم خوب نبود، انگار دچار توهم شده بودم. مادرم در آشپزخانه سرگرم آشپزی بود که یکدفعه به طرفش رفتم. یک دستمال قرمزرنگ برداشتم و از پشت دور گردنش انداختم و آنقدر کشیدم تا مادرم خفه شد اما وقتی روی زمین افتاد یکدفعه به خودم آمدم. اما دیگر مادرم نفس نمیکشید.
اعتیاد به مواد مخدر دلیل اصلی توهمات مرگبار تمامی این متهمان است. این افراد بعد از دستگیری باید در پزشکی قانونی معاینه شوند تا سلامت روانشان مشخص شود، اما در بسیاری از موارد معلوم میشود آنان جنون ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید