آژیر| یک روانشناس در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین» دلایل قتل دختر ۳ساله مشهدی را بررسی می‌کند:

کودکان؛ قربانیان مجرمان جنسی

مریم رامشت، روانشناس، با توجه به قتل دختر سه‌ساله مشهدی به‌ دست پسری جوان به تحلیل چرایی وقوع این جنایت‌ها و بزه‌های جنسی علیه کودکان پرداخته و زمینه‌های فردی و خانوادگی را بررسی کرده است.

کد خبر: 552417
|
۱۴۰۱/۰۲/۳۱ ۱۱:۰۰:۰۰
| |

مهرسا، دختر سه‌ساله مشهدی، عصر ۲۰ اردیبهشت‌ماه به صورت ناگهانی گم شد. پدر و مادر مهرسا برای پیدا کردن فرزندشان به هر دری زدند. چهار روز بعد از حادثه تقریباً برای پلیس محرز شده بود که کودک ربوده شده یا به قتل رسیده است. هیچ سرنخی وجود نداشت تا اینکه یکی از اهالی خیابانی در اطراف محل حادثه به پلیس گزارش داد در ساختمان در دستِ ساختش متوجه کیسه سفیدرنگی شده و بعد از بررسی کیسه با جسد دختر خردسالی مواجه شده است. جسد متعلق به مهرسا بود. پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی عنوان کرد و تحقیق برای قتل آغاز شد. پلیس با بررسی کیسه‌های مشابه کیسه جسد متوجه شد مشابه این کیسه در خانه زن و مردی است که یک پسر مجرد ۲۵ساله دارند. پسر در بازجویی‌ها به قتل مهرسا اعتراف کرد و گفت وقتی او را دیده وسوسه شده به سراغ کودک برود و وقتی با جیغ بچه مواجه شده او را به قتل رسانده است.

مریم رامشت، روانشناس و روان‌درمانگر، در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین برایمان از دلایل قتل کودکان می‌گوید:

 

*آقای ۲۵ ساله یک دختربچه سه‌ساله را به دلیل وسوسه شدن به قتل رسانده است. چقدر این انگیزه‌ها می‌تواند ناشی از اختلال باشد؟

من معتقدم خیلی مواقع، حتی کسانی که جرمی مرتکب می‌شوند، قطعاً یک اختلال شخصیت و یک نارسایی‌ رفتاری یا کمبود اجتماعی و خانوادگی از جمله عوامل این اتفاق است. در هر صورت در اینکه این یک اختلال شخصیت است شکی نیست ولی در عین حال می‌تواند جرم هم باشد و واقعاً هم جرم است. اول اینکه متاسفانه کودکان و خانم‌ها قربانی‌های اصلی افرادی هستند که بزه‌های جنسی مرتکب می‌شوند چرا که نمی‌توانند از خودشان به قدر کافی دفاع کنند. طبیعتاً ریشه این نوع اختلالات و رفتارها می‌تواند یک اختلال شخصیت باشد و معمولاً اختلال شخصیت ضد اجتماعی باعث می‌شود این افراد دچار چنین بزه و جرمی شوند. این اختلال می‌تواند گاهی ناشی از محرومیت‌های اجتماعی باشد و معمولاً افرادی که در حاشیه شهرها و مناطق محروم زندگی می‌کنند بیشتر دچار این اختلالات و رفتارهای مجرمانه خواهند شد. افرادی که در خانواده‌هایی زندگی می‌کنند که جرم و اختلافات زیاد و رفتارهای بسیار خشن و عوامل اعتیاد در آنها رواج دارد بیشتر مرتکب این قبیل جرم‌ها می‌شوند، چراکه از  بچگی در معرض آسیب‌های جسمی و البته جنسی هستند. بنابراین در بزرگسالی احتمال اینکه اینها به سمت چنین رفتارهای مجرمانه‌ای بروند بسیار زیاد است. وقتی من کتک می‌خورم و تحقیر می‌شوم و آسیب فیزیکی می‌بینم، این تحقیرشدگی و احساس بد، آن حس قربانی شدن را در من ایجاد می‌کند و طبیعتاً خشمی نسبت به محیط پیرامون و اجتماع و به ویژه کسانی دارم که خود مورد آزار و آسیب جنسی قرار گرفته‌اند. اینها قطعاً اگر درمان نشوند و به آنان رسیدگی نشود [ممکن است] در بزرگسالی کسانی را به‌ عنوان قربانی انتخاب کنند و خودشان هم همین رفتار ضداجتماعی را بروز دهند [که] ریشه آن در تنش‌هایی است که در حال تجربه کردن هستند و احساس می‌کنند به آنها ظلم شده است و ناخودآگاه به دنبال این ظلم هستند. البته بعضی از افراد دچار اختلال مسائل جنسی هستند و احساس می‌کنند از هر طریقی می‌توانند نیاز جنسی خود را مرتفع کنند؛ مثلاً می‌گویند وسوسه شدیم. آیا همه کسانی که وسوسه می‌شوند باید رفتار مجرمانه داشته باشند؟ این نیاز جنسی و کنترل و عدم کنترل آن خود عاملی است که افراد را به این سمت سوق می‌دهد. قطعاً زمینه‌هایی از آسیب و اختلال و مشکلات روحی و اجتماعی و نارسایی‌های خانوادگی و محیطی و محرومیت‌های اقتصادی وجود دارد، ولی این رفتار یک رفتار مجرمانه است که احساسات جامعه را به‌ شدت جریحه‌دار می‌کند.

*در این موضوع متهم بحث وسوسه شدن را مطرح کرده است و شما هم به آن اشاره کردید. حال چرا کودک را قربانی می‌کنند؟ این وسوسه شدن چرا در مورد یک خانم بزرگسال اتفاق نمی‌افتد؟

گاهی نوعی اختلال وجود دارد که اینها به دلیل آسیب‌هایی که دیده‌اند و شرایط روحی‌ای که دارند به کودک تمایلات جنسی دارند و این خود یک اختلال است؛ یعنی احساس می‌کنند که از این طریق نیاز خود را بهتر برآورده می‌کنند. معمولاً این افراد خود آزار جنسی را در دوران کودکی تجربه کرده‌اند و بعضی افراد در کل به کودک تمایل دارند. گاهی هم به این دلیل که کودک قدرت دفاعی ندارد و [نمی‌تواند] از خود دفاع کند و در مقابل مجرم بایستد. یک خانم اگر قرار باشد به زور مورد تعرض قرار بگیرد مقاومت خواهد کرد، ولی کودک نمی‌تواند مقاومت کند. خیلی از موارد را می‌بینیم که کودکانی که در کودکی به نوعی آسیب و آزار جنسی دیده‌اند به این دلیل که نتوانسته‌اند از خودشان دفاع کنند و در مورد آن حرفی بزنند- به ویژه در جامعه ما از این لحاظ که گاهی این فضا وجود دارد که این مساله ناموسی است و خانواده‌ها تمایل ندارند این موضوع را علنی کنند و راجع به آن صحبت کنند- این در درون لایه‌های پنهان شخصیت کودک می‌ماند و در بزرگسالی به افسردگی و نارسایی‌های مختلف دیگری [تبدیل] خواهد شد. علت اینکه کودک را انتخاب می‌کنند گاهی به دلیل تمایل و گرایش به رفع نیازهای جنسی از طریق کودک است، ولی در بسیاری از موارد فرد قربانی‌ای را انتخاب می‌کند که قادر به نشان دادن عکس‌العمل نباشد و گاهی هم این افراد به این دلیل که جرم‌شان و این رفتار بزهکارانه مشخص نشود یا کودک را تهدید می‌کنند یا منجر به قتل خواهد شد؛ به این دلیل که کودک راجع به این مساله بازگویی نکند. کودکان ما کم‌دفاع‌ترین افرادی هستند که مجرمان جنسی انتخاب می‌کنند تا بتوانند راحت‌تر این کار را انجام دهند.

*این مساله اختلالی که شما به آن اشاره کردید مبنی بر تمایل جنسی برخی افراد به کودکان... آیا این افراد قابل شناسایی هستند؟

خیلی از این اختلالاتی که باعث می‌شود فرد بزه جنسی [مرتکب شود] کاملاً قابل شناسایی است. اول افرادی [هستند] که خودشان در زمانی آسیب جنسی دیده‌اند. خیلی از خانواده‌ها این را می‌دانند و مطلع می‌شوند که کودک‌شان زمانی مورد آزار جنسی قرار گرفته است و این افراد بسیار در معرض این خطر قرار دارند که خودشان یک بزهکار شوند و این رفتار را آشکار و ابراز کنند. بنابراین اگر کسی از اعضای خانواده متوجه شد که یک چنین فردی وجود دارد؛ یعنی حتی کودکی آزار دیده است باید توسط خانواده [تحت] درمان و حمایت قرار بگیرد و همچنین نهادهایی که متولی رفاه روانی جامعه هستند [از او حمایت کنند]. افرادی که پرخاشگر هستند [هم همین طورند]. ببینید اگر خشم را فرو بخوریم، افسرده می‌شویم و اگر ابراز کنیم، می‌شویم پرخاشگر. معمولاً افرادی که به‌ شدت پرخاشگر هستند و خشم کنترل‌شده‌ای ندارند و خیلی از افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند گاهی خشم خود را از طریق رفتارهای جنسی پرخطر بروز می‌دهند. این رفتار پرخطر جنسی می‌تواند رابطه جنسی با یک کودک باشد و این خشم درونی به صورتی غیرعادی آرام خواهد شد؛ یا افرادی که اختلالات شخصیتی ضداجتماعی دارند یا حتی بسیاری از افراد که در محرومیت بسیار زیاد زندگی کرده‌اند. شما ببینید بیشتر کسانی که بزه جنسی مرتکب می‌شوند چه کسانی هستند و در چه مناطقی زندگی می‌کنند؟ در مناطق محروم و فضاهایی که امکانات کمتری وجود دارد. وقتی می‌بینیم یک فردی در خانواده‌ای زندگی می‌کند که آن خانواده دارای به‌هم‌ریختگی بسیار شدید است، آن فرد در معرض این خطر قرار دارد که رفتار جنسی از خود بروز دهد. مهم این است که ابتدا از خانواده شروع کنیم. اگر فرزند ما ناسازگاری و خشم دارد و رفتارهای خفیف جنسی را از همان نوجوانی از خود نشان می‌دهد ما باید حساس باشیم، نه اینکه تنبیه یا تحقیرش کنیم یا او را طرد کنیم؛ [باید] او را درمان کنیم. این تحقیر کردن بیشتر فرزندان را وارد فاز مجرمانه می‌کند. [در] افرادی که رفتارهای مجرمانه از خودشان نشان می‌دهند؛ مثل بزهکاری و سرقت و درگیری‌های فیزیکی احتمال بروز رفتار پرخطر جنسی بسیار زیاد است و معمولاً ممکن است دنبال قربانیان این‌چنینی بگردند و کودکان را آزار دهند. بنابراین از نظر من قابل شناسایی هستند. البته باید به خانواده‌ها و فرزندان در مدارس آموزش دهیم که اگر در معرض آسیب جنسی قرار گرفتند چه رفتاری نشان دهند. ما یک قربانی داریم و یک مجرم. این قربانی ممکن است خود به مجرم تبدیل شود. ریسک فاکتورها را باید برای خانواده‌ها مشخص کنیم. اگر کودک شما افسردگی یا پرخاشگری خیلی عمیقی دارد یا رفتارهای مجرمانه و جنسی از خود نشان می‌دهد، نسبت به این موارد حساس شویم و از یک متخصص کمک بگیریم تا بتوانیم به آنها کمک کنیم که تبدیل به مجرم نشوند.

دیدگاه تان را بنویسید