کد خبر: 560185
|
۱۴۰۱/۰۴/۰۵ ۲۳:۳۰:۰۰
| |

موبایل‌قاپ حرفه‌ای در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین» داستان زندگی‌اش را بازگو کرد:

از خیابان‌خوابی در ۱۰ سالگی تا سرقت‌های حرفه‌ای

مادرم شوهر کرده بود، شوهرش قبول نکرد از من مراقبت کند. پدرم هم زن گرفته بود و زنش گفت اگر این بچه بیاید من طلاق می‌گیرم. یک ماه خانه پدرم بودم، بعد یک روز پدرم کتکم زد و بیرونم کرد.

از خیابان‌خوابی در ۱۰ سالگی تا سرقت‌های حرفه‌ای
کد خبر: 560185
|
۱۴۰۱/۰۴/۰۵ ۲۳:۳۰:۰۰

پدرام پسرجوانی است که به جرم موبایل‌قاپی بازداشت شده و چون سابقه‌دار است، حالا باید منتظر مجازات سنگینی باشد. او قبل از تشکیل جلسه دادگاه در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین درباره اینکه چرا دست به سرقت زد و پدر و مادرش چطور او را در کودکی رها کردند صحبت کرد.

*چند سال داری و چه مدتی است سرقت می‌کنی؟

۱۹ ساله هستم. از ۱۲ سالگی سرقت می‌کنم، چند بار بازداشت شدم و در کانون اصلاح و تربیت زندانی شدم.

بیشتر بخوانید:

*چرا سرقت می‌کنی، چرا دنبال یک کار بی‌دردسر نمی‌روی؟

سرقت را خوب یاد گرفتم. بعد هم اینکه یک روز کار می‌کنم به اندازه یک ماه حقوق کارگر درمی‌آورم.

*حالا چرا سرقت؟

کار دیگری بلد نیستم.

*خانواده‌ات با جرم‌های تو مشکلی ندارند؟

من خانواده‌ای ندارم. پدر و مادرم وقتی یک‌ساله بودم، طلاق گرفتند. پیش مادربزرگم زندگی می‌کردم. ۱۰ ساله بودم که او هم فوت کرد. مادرم شوهر کرده بود، شوهرش قبول نکرد از من مراقبت کند. پدرم هم زن گرفته بود و زنش گفت اگر این بچه بیاید من طلاق می‌گیرم. یک ماه خانه پدرم بودم، بعد یک روز پدرم کتکم زد و بیرونم کرد.

*یعنی از ۱۰ سالگی در خیابان زندگی می‌کنی؟

چند ماه خانه عمه‌ام بودم بعد او هم قبول نکرد من را نگه دارد و در خیابان ماندم. یک‌جورهایی دیگر به خیابان عادت کرده‌ام.

*شب‌ها کجا می‌خوابی؟

چند دوست دارم که در گاراژ هستند، پیش آنها می‌روم یا اینکه در پارک می‌خوابم.

*چرا به بهزیستی نرفتی؟

من پدر و مادر داشتم، بهزیستی قبول نمی‌کرد. تازه اگر هم قبول می‌کرد آنجا را دوست نداشتم.

*چرا سر کار نرفتی؟

شناسنامه نداشتم، یعنی برایم گرفته بودند ولی نمی‌دانم کجاست. جایی به من کار نمی‌دادند. من هم دزدی می‌کردم.

*اولین بار چطور شد که دزدی کردی؟

خیلی گرسنه بودم، چند روز بود که غذا نخورده بودم. از جلوی در یک سوپرمارکت چیپس دزدیدم و خوردم. بعد دیگر یاد گرفتم چه کار کنم.

*دوستانت چه شغلی دارند؟

یا دزد یا مالخر.

*از خانواده‌ات خبر داری؟

خانواده‌ای ندارم. بعد از مرگ مادربزرگم خانواده پدری‌ام خانه او را فروختند و تقسیم کردند، پدرم هم من را قبول نکرد. می‌گفت زنش اذیت می‌شود. مادرم هم همین‌طور. من چرا باید سراغ آنها بروم؟

*آنها چطور؟ سراغ تو آمدند؟

آمدند اما من صحبت نکردم. من پدر و مادرم را دوست ندارم.

*تا کی می‌خواهی در این شرایط زندگی کنی؟

[سکوت می‌کند.]

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها