کد خبر: 560767
|
۱۴۰۱/۰۴/۰۸ ۲۳:۳۰:۰۰
| |

شاکی پرونده در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین» توضیح داد:

آزار شیطانی دختر دانشجو، پایان یک دوستی خیابانی

دختر جوان مدعی است بعد از دوستی خیابانی با پسر مسافرکش، از سوی او مورد آزار قرار گرفت اما متهم این ادعا را قبول ندارد.

آزار شیطانی دختر دانشجو، پایان یک دوستی خیابانی
کد خبر: 560767
|
۱۴۰۱/۰۴/۰۸ ۲۳:۳۰:۰۰

فریبا دختری دانشجوست که از پسری جوان به اتهام تعرض شکایت کرده است. این دختر مدعی است متهم او را سوار اتومبیل کرده و مورد آزار قرار داده است. فریبا در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین از چگونگی حادثه می‌گوید.

*درباره روز حادثه بگو. چطور اتفاق افتاد؟

من سوار ماشین آرش بودم. او گفت می‌خواهد از عابربانک پول بگیرد. بعد هم دو لیوان آبمیوه خرید و وقتی که آبمیوه را خوردیم من دیگر چیزی نفهمیدم.

*یعنی بیهوش شدی؟

بله، من را بیهوش کرد. در آبمیوه دارو بود.

*آرش را از قبل می‌شناختی؟

بله. چند ماهی بود که او را می‌شناختم و با هم دوست بودیم. به همین خاطر هم به او اعتماد کردم.

*چطور با او آشنا شدی؟

دانشگاه که می‌رفتم چند بار سوار ماشینش شدم. در همان اطراف دانشگاه مسافرکشی می‌کرد. بعد یک روز گفت از من خوشش می‌آید. این‌طوری بود که با هم ارتباط بیشتری برقرار کردیم.

*کجا تو را مورد تعرض قرار داد؟

من بیهوش بودم، وقتی به هوش آمدم متوجه شدم در خانه هستم.

*چرا چند ماه بعد از حادثه شکایت کردی؟

وقتی به هوش آمدم آرش التماس کرد شکایت نکنم و به کسی هم چیزی نگویم. او قول داد با من ازدواج می‌کند، به همین خاطر هم حرفش را باور کردم و شکایت نکردم، اما او دیگر به من محل نمی‌گذارد و با فرد دیگری وارد رابطه شده است.

*خانواده‌ات در جریان هستند برایت چه اتفاقی افتاده است؟

فقط به خواهرم گفتم. خانواده من شهرستان زندگی می‌کنند و اینجا نیستند. من فقط موضوع را به خواهرم گفتم، اگر پدرم متوجه شود چه اتفاقی افتاده است دیگر اجازه نمی‌دهد درس بخوانم و مرا به زور به خانه برمی‌گرداند.

*حتی اگر آرش حاضر به ازدواج با تو باشد، آیا فکر می‌کنی فرد مناسبی است؟

دیگر چاره‌ای نداشتم چون آبرویم رفته است. تنها راه این بود که آرش با من ازدواج کند.

*اما او در دادگاه ادعای تو را قبول نکرد.

دروغ می‌گوید. او تعرض کرد و من تا گرفتن حقم می‌ایستم.

*در تهران چطور زندگی می‌گذرانی؟

اوایل خانواده‌ام برایم پول می‌فرستادند، اما بعد که کرونا شد و پدرم بیکار شد مجبور شدم کار کنم.

*چرا نمی‌خواهی به شهر خودت برگردی؟

آنجا جای پیشرفت ندارم. در یک شهرستان کوچک کاری نمی‌توانم بکنم، با اتفاقی که برایم افتاده است حتی موقعیت ازدواج هم در شهرمان ندارم.

*برای آینده‌ات چه تصمیمی داری؟

تا زمان تمام شدن درسم صبر می‌کنم و وقتی درسم تمام شد در شغلی که مربوط به رشته‌ام است مشغول به کار می‌شوم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اعتمادآنلاین هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت اعتمادآنلاین هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    خواندنی ها