کد خبر: 561075
|
۱۴۰۱/۰۴/۱۰ ۲۱:۰۰:۰۰
| |

جوان زورگیر در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین» داستان زندگی‌اش را بازگو کرد:

پسر ۲۰ ساله چرا تبهکار سابقه‌دار شد؟

متهم گفت: این مالباخته‌ها نمی‌دانند ما چقدر بدبختی کشیده‌ایم که به اینجا رسیده‌ایم. ما که نمی‌خواهیم دزدی کنیم، یک‌جوری می‌شود که دزد می‌شویم.

پسر ۲۰ ساله چرا تبهکار سابقه‌دار شد؟
کد خبر: 561075
|
۱۴۰۱/۰۴/۱۰ ۲۱:۰۰:۰۰

فرشید پسر جوانی است که او را به اتهام زورگیری به دادگاه آورده‌اند. این متهم ۲۰ ساله است و با مادر و برادر کوچکش زندگی می‌کند. او در گفت‌وگو با اعتمادآنلاین از دلایل مجرم شدنش می‌گوید.

*آن‌طور که پرونده‌ات نشان می‌دهد چندمین بار است که زندانی می‌شوی. قبلاً برای چه بازداشت شده بودی؟

چند باری به خاطر مواد و یک بار هم به خاطر سرقت. این‌ بار هم به خاطر زورگیری.

*اعتیاد داری؟

قبلاً داشتم اما حالا پاکم. چند سالی است که مواد مصرف نمی‌کنم.

*چطور شد که معتاد شدی؟

پدرم معتاد بود. یک دوست معتاد هم داشتم. من از بچگی با مواد آشنا بودم. کم‌کم کشیدم و بعد هم معتاد شدم.

*چطور شد مواد را ترک کردی؟

از چشم پدر و مادرم افتاده بودم. مخصوصاً مادرم دیگر با من راحت نبود، همیشه با هم جروبحث داشتیم و می‌گفت اگر می‌خواهی این‌طور زندگی کنی از اینجا برو. من خیلی تنها شده بودم به همین خاطر هم ترک کردم.

*چرا سرقت می‌کردی، چرا سراغ شغل درست نمی‌رفتی؟

شغل درست و حسابی داشتم. خرید و فروش می‌کردم. بعد یک روز من را اشتباهی به عنوان مالخر گرفتند و بردند، بعد هم گفتند سرقت کرده‌ای و با دزدها ارتباط داری و از این حرف‌ها. این‌طور شد که من هم سابقه‌دار شدم.

*خب اگر مالخری نمی‌کردی که بازداشت نمی‌شدی. حتماً شاکی داشتی.

وقتی آدم را می‌گیرند هزار جور وصله می‌چسبانند. من که از دزدی بودن جنس‌ها خبر نداشتم. هر چه گفتم خبر ندارم پلیس باور نکرد. بعد هم شغلم را از دست دادم و تصمیم گرفتم زورگیری کنم.

*تنها زندگی می‌کردی؟

نه. گاهی با مادرم گاهی هم با پدرم بودم.

*پس خرج زندگی و کرایه خانه نداشتی. چرا خفت‌گیری کردی؟

آدم خودش خرج دارد، من به اندازه‌ای که پول ساندویچ هم بدهم پول نداشتم، خب می‌خواستم دستم تو جیب خودم باشد.

*روی بدنت جای بخیه‌های زیادی است. سابقه درگیری هم داشته‌ای؟

موقعی که معتاد بودم چند باری خودزنی کردم. مواد که به من نمی‌رسید مخم از کار می‌افتاد و خودزنی می‌کردم تا من را ببرند درمانگاه آنجا مسکن بزنند و از درد مواد کم شود.

*حالا کسی هست کارهایت را دنبال کند و رضایت شاکی را بگیرد؟

مادرم کارم را پیگیری می‌کند سراغ شاکی هم رفته اما هنوز نتوانسته رضایت بگیرد. پدرم که خودش معتاد است و از مادرم جدا شده سراغی از من نمی‌گیرد. نه اینکه آدم بدی باشد. آدم خوبی است اما معتاد است دیگر، اگر بخواهد دنبال کار من باشد خودش را می‌گیرند.

*خودت با شاکی صحبت کرده‌ای؟

نه. خیلی عصبانی می‌شود. من موبایلش را گرفتم حالا که بازداشت شده‌ام پس داده‌ام ولی خیلی عصبانی است. حالا ببینیم چه می‌شود. مادرم سعی می‌کند رضایت بگیرد. اگر رضایت ندهد چند سال زندان روی شاخ است. ولی خداوکیلی خیلی پشیمان هستم. شما هم به شاکی بگویید من خیلی پشیمان هستم.

*خودت بودی رضایت می‌دادی؟

آره خداوکیلی. این مالباخته‌ها که نمی‌دانند ما چقدر بدبختی کشیده‌ایم که به اینجا رسیده‌ایم. ما که نمی‌خواهیم دزدی کنیم، یک‌جوری می‌شود که دزد می‌شویم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها