کد خبر: 562776
|
۱۴۰۱/۰۴/۲۰ ۰۹:۳۰:۰۰
| |

اعترافات تکاندهنده جوانی که برادرش را کشت

متهم گفت: وقتی دیدم خون از گردن برادرم فواره می‌زند، ترسیدم. خیلی پشیمان بودم.با دستمال گردنش را فشار دادم تا خون‌ریزی نکند ولی شدت زخم به حدی بود که نمی‌توانستم از خونریزی جلوگیری کنم.

اعترافات تکاندهنده جوانی که برادرش را کشت
کد خبر: 562776
|
۱۴۰۱/۰۴/۲۰ ۰۹:۳۰:۰۰

جوان 29 ساله‌ای که برادر کوچک‌ترش را پای بساط مشروب‌خواری به قتل رسانده بود، صحنه جنایت را در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد تشریح کرد.

به گزارش خراسان، متهم این پرونده جنایی که شنبه گذشته توسط کارآگاهان پلیس آگاهی به محل وقوع جنایت در بولوار ابوذر هدایت شده بود، در حالی که صدای پابندهای آهنین در فضای مجتمع آپارتمانی می‌پیچید، وارد پذیرایی محل واحد مسکونی شد. در این هنگام قاضی «محمود عارفی‌راد»  با اشاره به خنجر نیم متری وحشتناکی که در دست افسر پرونده قرار داشت، خطاب به متهم گفت: با همین خنجر برادرت را کشتی؟ متهم سرش را به نشانه تایید پایین آورد و سپس با فراهم شدن مقدمات بازسازی صحنه جنایت، قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب (ویژه پرونده های جنایی) با تفهیم اتهام ارتکاب قتل عمدی از متهم خواست حقیقت ماجرا را بیان کند چرا که این اظهارات در مراحل دادرسی مورد استناد قرار می‌گیرد.

در بازرسی صحنه قتل که سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) نیز حضور داشت، «امید- د» مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و سپس سروان منفرد (افسر پرونده) به تشریح خلاصه‌ای از محتویات پرونده برادرکشی پرداخت و جزئیاتی از اعترافات  متهم در مراحل بازجویی را بازگو کرد. در ادامه متهم 29 ساله با معرفی کامل خود گفت: حدود 20 روز بود که اعتیادم به مواد مخدر را ترک کرده بودم به همین دلیل و برای آنکه وسوسه‌های گرایش دوباره به مواد مخدر را از خودم دور کنم تصمیم گرفتم مقداری مشروبات الکلی بنوشم.

این بود که موضوع را با برادر کوچکترم (علی) مطرح کردم. او متاهل بود و دختر خردسالی هم داشت اما با هرکدام از  دوستانم (مشروب فروشان) تماس گرفتم همه پاسخ منفی دادند. در این لحظه برادرم گفت: تو که همه لوازم تولید مشروب دست‌ساز را در خانه داری! دیگر نیازی به دیگران نیست!

با این سخن برادرم، بلافاصله لوازم تهیه مشروب را بیرون آوردم و مقداری مشروبات الکلی را که از قبل تخمیر شده بود صاف کردم که ساعتی بعد آماده مصرف شد. در همین حال برادرم دخترش را به مادرم سپرد تا او را به طبقه بالا (منزل خودشان) ببرد که ما راحت‌تر بساط مشروب‌خواری را راه بیندازیم. در این هنگام بود که یکی از دوستان مشترک من و برادرم از داخل کوچه «سوت» زد! ما هم او را برای دورهمی به منزل دعوت کردیم. «حمید» در کنار بساط مشروب‌خواری نشست و «علی» هم برای خرید تنقلات از منزل بیرون رفت اما در حالی به منزل بازگشت که «رضا» یکی از همسایگان را نیز به خانه دعوت کرده بود تا او هم در کنار ما باشد.

خلاصه 4 نفری مشغول صرف مشروبات الکلی بودیم و در عالم مستی از هر دری سخن می‌گفتیم. وقتی با اشاره «حمید» حرف و حدیث‌ها به اختلافات قبلی بین من و برادرم کشید من خیلی ناراحت شدم به «علی» گفتم به همین خاطر است که مادر تو را بیشتر دوست دارد! و همواره به تو توجه می‌کند!

«امید» (متهم) ادامه داد: حرف‌ها به سویی رفت که دیگر من از شدت عصبانیت کنترل خودم را از دست دادم ناگهان در کشاکش همین مشاجره های لفظی به درون اتاق رفتم و خنجر نیم متری را از داخل کمد برداشتم و قصد داشتم به داخل کریدور بیایم (جایی که بساط مشروب خواری پهن بود) ولی ناگهان برادرم را مقابلم دیدم ابتدا با همان خنجر که در غلاف بود، ضربه‌ای به پایش زدم و سپس خنجر را از غلاف بیرون آوردم و تیغه آن را به سوی برادرم پرت کردم! در یک لحظه او چند قدم به عقب رفت و کنار در پذیرایی افتاد. وقتی دیدم خون از گردن برادرم فواره می‌زند، ترسیدم. خیلی پشیمان بودم بی‌درنگ خودم را فریادزنان روی پیکر زخمی«علی» انداختم و با  دستمال گردنش را فشار دادم تا خون‌ریزی نکند! ولی شدت زخم به حدی بود که نمی‌توانستم از خونریزی جلوگیری کنم و بدین ترتیب برادرم در مقابل چشمان وحشت‌زده‌ام جان سپرد!

«امید» درباره گذشته خود نیز گفت: چندین سال بود که به مواد مخدر اعتیاد داشتم و چند بار هم برای ترک آن تلاش کرده بودم! ولی برادرم با آن که کوچکتر از من بود، ازدواج کرد و صاحب فرزند شد! مادرم نیز بعد از طلاق از پدرم، با مرد دیگری ازدواج کرد که در طبقه بالای همین واحد آپارتمانی زندگی می‌کند ولی من بعد از آن که متوجه شدم پای بساط مشروب خواری ، برادرم را کشته‌ام، خیلی دچار عذاب وجدان شدم. کاش می توانستم خودم را کنترل کنم و ...

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها