زن جوان در گفتوگو با «اعتمادآنلاین» از ۳ ازدواج ناموفق میگوید:
میخواهم شوهر خیانتکارم را آزاد کنم
میدانستم شوهرم خیانت میکند. دیده بودم با زنی صحبت میکند. برای این با او زندگی میکردم که سقفی بالای سر بچههایم بود. اهمیتی به کارهایش نمیدادم.
رویا سه بار ازدواج کرده و دو دفعه طلاق گرفته است. او برای سومین بار با مردی ازدواج کرد که حالا به او خیانت کرده و رویا را با سه فرزند تنها گذاشته است اما رویا برای حل مشکل شوهرش به دادگاه آمده است. او در گفتوگو با اعتمادآنلاین داستان زندگیاش را بازگو کرده است.
*بسیاری از زنان وقتی در شرایطی که تو هستی قرار میگیرند از شوهرشان شکایت میکنند، شوهرت به تو خیانت کرده و تو حالا برای اینکه برای او وثیقه بگذاری آمدهای، چرا؟
این مرد شوهر سوم من است. دیگر خانوادهام قبول نمیکنند از او هم طلاق بگیرم. با سه بچه که دوتا مال خودم است و یکی مال شوهرم آواره میشوم. حالا گیرم شوهرم بچه خودش را نگه دارد بچههای من چه میشوند؟
*با شوهرت اختلافی داشتی؟
با شوهرم اولم اختلاف داشتم چون معتاد بود. هر روز من و بچه را کتک میزد. بچه ۶ ماهه مدام کتک میخورد من هم طلاق گرفتم. پدر و مادرم مخالف طلاق بودند اما نمیتوانستم تحمل کنم بچهام کتک بخورد به همین خاطر طلاق گرفتم.
بعد با مرد دیگری ازدواج کردم از او هم یک بچه دارم، زن دومش شدم. از دست پدر و مادرم ازدواج کردم آنقدر که به جانم غر میزدند. وقتی باردار بودم همسر اول شوهرم موضوع را فهمید و بعد او هم من را طلاق داد. بچه را هم خودم نگه میدارم. بچههایم شدند یک دختر و یک پسر. بعد با حمید آشنا شدم. حمید کارگاه خیاطی داشت. من کارگری میکردم. ما سریدوزی میکردیم. حمید یک اتاق کوچک هم به من داده بود که در همان کارگاه زندگی میکردم. نصف حقوقم را بابت اجاره اتاق برمیداشت و نیمی را میداد که خرج خورد و خوراک میشد.
یک روز پیشنهاد داد صیغهاش بشوم. زنش مرده بود. یک بچه داشت گفت اگر از بچهام مراقبت کنی عقدت میکنم. من هم قبول کردم. به خانه حمید رفتیم و با هم زندگی میکردیم. همین که شکم بچههایم سیر میشد و مدرسه میرفتند کافی بود.
*چطور متوجه شدی شوهرت خیانت میکند؟
من میدانستم این کار را میکند، دیده بودم با کسی صحبت میکند که یک زن است. برای این با او زندگی میکردم که سقفی بالای سر بچههایم بود. اهمیتی به کارهایش نمیدادم. او هم میخواست من از بچهاش مراقبت کنم که این کار را میکردم. دیگر کار زیادی با هم نداشتیم.
*یعنی رابطه صمیمانهای بین شما نبود؟
همه چیز از سر ناچاری بود. من فقط دنبال بزرگ کردن بچههایم بودم.
*نگفتی چطور متوجه خیانت همسرت شدی؟
خیانت کردنش را میدانستم اما اینکه چطور بازداشت شد را حالا هم درست نمیدانم. گویا شوهر آن زن شکایت کرده است. البته میگویند دلیل محکمیندارد.
*برای شوهرت سند آوردی، از کجا؟
سند کارگاه خودش است. از زندان تماس گرفت و گفت سند خواستهاند، سند کارگاه را بیاورم. من هم کاری را که خواسته بود کردم. من حتی در دادگاه گفتم شکایتی از شوهرم ندارم تا زودتر آزاد شود.
*میدانی با آن زن چطور آشنا شده است؟
از کارگران کارگاه بود، من واقعاً نمیدانم رابطهای بین آنها بوده یا نه. با این حال شکایتی ندارم.
دیدگاه تان را بنویسید