نجات دختر 17 ساله از تله آدمربای پلید
آن پسر مرا به زور سوار خودرویش کرد خواهرم که غافلگیر شده بود سراسیمه به دنبال خودرو دوید اما راننده با سرعت زیاد از آن جا دور شد و مرا به خانه خودشان برد.
او وقتی به زور دستم را کشید و مرا سوار خودرو کرد خواهرم وحشت زده به دنبال ما دوید اما زمانی که به خودرو نرسید به خانه بازگشت و پدر و مادرم ماجرای آدمربایی را به پلیس گزارش دادند اما ...
به گزارش روزنامه خراسان دختر 17 ساله که برای توضیح درباره ماجرای آدمربایی به کلانتری احضار شده بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود شش ماه قبل زمانی که عضو یکی از گروه های فضای مجازی شده بودم با «هومن» آشنا شدم. او دو سال از من بزرگ تر بود و مدام به من ابراز علاقه میکرد من هم بدون توجه به آسیب های این گونه آشنایی ها به این ارتباط تلفنی و پیامکی ادامه دادم به طوری که خیلی زود این آشنایی مجازی به دیدارهای خیابانی کشید و من و هومن با یکدیگر در پارک ها و کافی شاپ ها قرار می گذاشتیم و به طور پنهانی به این ارتباط غیراخلاقی ادامه می دادیم اما طولی نکشید که متوجه شدم هومن جوانی پرخاشگر و عصبی است که حتی تعادل روحی نیز ندارد. او پسری شکاک بود و همواره مرا سین جیم می کرد که کجا بودی؟ کجا رفتی؟ با چه کسی آمدی؟ و با چه کس دیگری ارتباط داری؟ و ...
سوءظن های هومن به حدی رسید که دیگر مرا کتک می زد که چرا گفت وگوی تلفنی من طولانی شده است او معتقد بود همان گونه که به راحتی با او ارتباط برقرار کرده ام و در پارک و خیابان برسر قرار آمدهام هیچ تضمینی وجود ندارد که روزی به جوانی بهتر از او دل نبندم و با او قرار نگذارم ...
خلاصه رفتارهای او به جایی رسید که تصمیم گرفتم به این ارتباط خیابانی پایان بدهم چرا که مادر و خواهرم نیز در جریان این ارتباط قرار گرفته بودند و مرا نصیحت می کردند که نباید به این گونه روابط ادامه بدهم چرا که این سوءظن ها حتی بعد از ازدواج نیز شدت مییابد و سرانجام آن به طلاق می رسد. من هم بعد از آن که به دور از احساس و هوس های دوران نوجوانی با خودم فکر کردم به تصمیمی رسیدم که باید ارتباط با هومن را قطع کنم. این بود که موضوع را با خواهر بزرگ ترم درمیان گذاشتم و از او خواستم به همراهم بیاید تا من بر سر آخرین قرار با هومن به او بگویم که دیگر نمی خواهم هیچ گونه ارتباطی با او داشته باشم چرا که مدتی بود مزاحمت های حضوری و تلفنی هومن برای نزدیکانم نیز شروع شده بود اما وقتی سرقرار رفتیم او مرا تهدید کرد که نه تنها شماره تلفن مرا به دیگر دوستانش می دهد تا برایم مزاحمت ایجاد کنند بلکه شش ماه ارتباط نزدیک و دیدارهای پنهانی را نیز لو می دهد. در این هنگام خواهرم نیز تلاش کرد تا با او صحبت کند که به این ارتباط خیابانی پایان بدهیم ولی هومن در یک لحظه دستم را کشید و مرا به زور سوار خودرویش کرد خواهرم که غافلگیر شده بود سراسیمه به دنبال خودرو دوید اما هومن با سرعت زیاد از آن جا دور شد و مرا به خانه خودشان برد از سوی دیگر خواهرم که ترسیده بود با پدر و مادرم تماس گرفت و آن ها نیز ماجرای آدم ربایی را به پلیس گزارش دادند. هومن آن شب مرا در خانه نگه داشت تا این که عمه اش از راه رسید و من به او گفتم که هومن مرا به زور به این جا آورده است و الان پدر و مادرم نگران هستند. عمه هومن با شنیدن این ماجرا بلافاصله با برادرش تماس گرفت که پدر هومن نیز از او خواست خیلی زود مرا به خانه برساند ولی او مرا در بیرون از منزل رها کرد و گفت خودت به خانه بازگرد!
از سوی دیگر می دانستم پدرم از این موضوع بسیار خشمگین شده است و اگر به خانه بازگردم مرا کتک می زند این گونه بود که تصمیم احمقانه دیگری گرفتم و آن شب به منزل یکی از دوستانم رفتم و از شدت ترس به تماس های خانواده ام پاسخ نمی دادم تا این که روز بعد با خواهرم تماس گرفتم و به او گفتم که منزل دوستم هستم!
سپس با نصیحت خواهرم به خانه بازگشتم و از آن جا نیز به کلانتری آمدیم...
بررسی های کارشناسی و قضایی درباره این ماجرا و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
دیدگاه تان را بنویسید