کد خبر: 578040
|
۱۴۰۱/۰۷/۲۴ ۰۸:۰۰:۲۲
| |

زن صیغه‌ای، پشت پرده نزاع مرگبار 2 مرد جوان

متهم ادعا می‌کند مقتول زن دایی بیوه‌اش را صیغه کرده بود و همین موضوع به درگیری مرگبار منجر شد.

زن صیغه‌ای، پشت پرده نزاع مرگبار 2 مرد جوان
کد خبر: 578040
|
۱۴۰۱/۰۷/۲۴ ۰۸:۰۰:۲۲

قاتل فراری که هنگام خروج از مرز بازداشت شده‌بود، توضیح داد که چگونه مرزبانان ترکیه او را با ضربات باتوم‌های آهنی مصدوم کردند.

به گزارش جوان، ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز دوشنبه ۲۴ مرداد امسال به مأموران پلیس تهران خبر رسید مرد جوانی که با اصابت ضربه چاقویی زخمی شده برای درمان به بیمارستانی منتقل شده‌است.

بدین ترتیب تیمی از مأموران کلانتری ۱۴۹ امامزاده حسن راهی محل شدند که ساعتی بعد دریافتند مرد زخمی به نام شهاب بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ رفته‌است.

با اعلام خبر قتل مرد جوان پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و قاضی ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.

بررسی‌های تیم جنایی نشان داد مقتول در درگیری با مردی به نام منوچهر که مزاحم همسر صیغه‌ای‌اش بوده به قتل رسیده‌است.

فرار ناکام به ترکیه

همزمان با انتقال جسد مقتول به پزشکی قانونی مأموران پلیس منوچهر را به عنوان قاتل تحت تعقیب قرار دادند، اما مشخص شد وی پس از حادثه ابتدا در خانه یکی از دوستانش در اطراف تهران مخفی شده و سپس به یکی از شهر‌های مرزی فرار کرده‌است.

با به دست آمدن این سرنخ مأموران تحقیقات خود را برای دستگیری قاتل فراری ادامه دادند تا اینکه دریافتند قاتل در خانه مرد روستایی در شهر ماکو آذربایجان مخفی شده و قرار است به زودی با هویت جعلی به ترکیه فرار کند. بدین ترتیب مأموران با گرفتن نیابت قضایی به مرز رفتند و متهم را قبل از خروج از کشور بازداشت و به تهران منتقل کردند.

قاتل صبح دیروز در بازجویی‌ها به قتل مرد جوان اعتراف کرد. وی در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی ساسان غلامی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفت و گو با متهم

با دو عصایی که زیر بغل دارد به سختی روی صندلی می‌نشیند و بر می‌خیزد. می‌گوید پس از قتل دوبار تصمیم گرفته‌است از مرز به صورت غیر‌قانونی خارج شود که بار اول مرزبانان کشور ترکیه با باتوم آهنی پاهایش را به شدت می‌شکنند و بار دوم هم قبل از خروج از سوی مرزبانان کشورمان بازداشت می‌شود. می‌گوید پشیمان است و الان دو ماه است دختر خردسالش را ندیده‌است و از قاضی می‌خواهد اجازه دهد دخترش را ملاقات کند.

منوچهر سابقه داری؟

بله، دو بار به زندان رفته‌ام. البته به خاطر اعتیاد و مواد بود و یک‌بار هم به خاطر درگیری که مست بودم و دستگیر شدم، اما وقتی آزاد شدم توبه کردم و حتی به خاطر دخترم که الان سه ساله است به کمپ رفتم و ترک کردم. زندگی خوبی داشتم و سرم به کار خودم بود، اما این اتفاق افتاد.

چرا؟

وقتی ترک کردم، خودرو وانتی خریدم و با آن ضایعات جمع و گاهی هم باربری می‌کردم و خوشحال بودم که شب پیش دخترم می‌روم تا اینکه متوجه شدم مقتول با خواهر‌زنم به صورت تلفنی ارتباط برقرار کرده‌است و از او خواستم که ارتباطش را قطع کند، اما به قتل پایان یافت.

مقتول خواهر زن شما را صیغه کرده‌بود؟

نه. او زن‌دایی سابقم را صیغه کرده بود.

اما گفته شده شما برای همسر صیغه ای‌اش مزاحمت ایجاد کردی؟

دروغ می‌گویند.

پس ماجرا چه بود؟

من و همسرم و خواهر‌زنم به خانه زن‌دایی سابقم رفت و آمد داشتیم. مدتی قبل متوجه شدم مردی ناشناس با خواهر‌زنم ارتباط تلفنی برقرار کرده‌است. من با شماره او تماس گرفتم و از او خواستم دست از سر خواهر‌زنم بردارد.

یک روز قبل هم همسرم و خواهر‌زنم شب به خانه نیامدند و همسرم گفت خانه خواهرش است و من بیشتر مشکوک شدم. شب حادثه تلفنی با مرد غریبه تماس گرفتم که فهمیدم او زن‌دایی‌ام که بیوه بود را صیغه کرده‌است. وقتی با او مشاجره کردم، آدرس خانه زن‌دایی سابقم را داد و خواست برای صحبت به آنجا بروم. به سرعت خودم را به محل قرار رساندم و در درگیری او را زخمی کردم.

قرار بود با هم حرف بزنید، چرا درگیر شدید؟

بله. وقتی وارد خانه شدم او به صورتم افشانه اشک‌آور پاشید و من هم با قمه‌ای که با خودم برده‌بودم، ضربه‌ای به او زدم.

بعد چه شد؟

وقتی فهمیدم فوت کرده‌است با برادرم که در آلمان زندگی می‌کند، تماس گرفتم و او آدرس خانه مرد روستایی را در شهر ماکو به من داد و گفت او می‌تواند از طریق قاچاق‌بر‌ها مرا از مرز خارج کند. به سرعت به ماکو رفتم و مقداری پول به مرد روستایی دادم و او به من جا و مکان داد تا اینکه با قاچاق‌بر انسانی شبانه به مرز رفتیم تا مرا خارج کند، اما مرزبان‌های ترکیه متوجه شدند و با باتوم آهنی به جانم افتادند و پایم را شکستند.

به سختی از دام آن‌ها فرار کردیم و به روستا بازگشتیم و بعد هم پایم را عمل کردم و گچ گرفتم. قرار بود پس از اینکه پایم بهتر شود، دوباره از راه دیگری مرا به ترکیه ببرند و بعد از آنجا با هویت جعلی به آلمان بروم و پیش برادرم زندگی کنم که مأموران پلیس دستگیرم کردند.

چرا گریه می‌کنی؟

دلم برای دخترم تنگ شده‌است.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها