رتبه ۳ کنکور ارشد؛ سردسته باند سارقان حرفهای منزل
من وقتی میدیدم بچههای همشهریام از راه سرقت پولدار و بهترین ماشین را سوار میشوند و خوشگذرانی میکنند، وسوسه شدم که یکشبه پولدار شوم.
ماموران پلیس تهران پسر ۳۰ ساله تحصیلکردهای را دستگیر کردند که عضو باند حرفهای سرقت بود. او مدعی است به خاطر بیکاری و مشکلات اقتصادی باند سرقت از منازل را تشکیل داده است. این باند همگی از شهرستان به تهران میآمدند و پس از سرقت دوباره به شهرشان برمیگشتند تا اینکه چند روز قبل شناسایی و دستگیر شدند. گفت و گوی جوان با این سارق تحصیلکرده را بخوانید:
*پیمان گفته بودی تحصیلکرده هستی، درسته؟
بله، من رتبه ۳ کنکور کارشناسی ارشد در رشته برنامهنویسی شهری و تحصیلات تکمیلیام را در یکی از دانشگاههای معتبر تهران به پایان رساندم. البته در دوران مدرسه هم شاگرد اول بودم و با رتبه خوبی در تهران قبول شدم و کارشناسی گرفتم.
چی شد که سارق شدی؟
بیکاری، بیپولی و مشکلات معیشتی باعث شد همراه سه نفر از دوستانم باند سرقت از منازل را تشکیل بدهم، وگرنه آدم باهوشی هستم و فکر میکردم آینده خوبی داشته باشم، اما به خاطر مشکلات مالی سارق شدم.
*یعنی شما با تحصیلات کارشناسی ارشد کار پیدا نکردی؟
البته کار پیدا کردم، اما درآمدش پایین بود. الان خط فقر ۱۸ میلیون تومان است، من چطور با حقوق ۶ یا ۷ میلیون تومان زندگی کنم.
*فکر نمیکنی وسوسه زود پولدار شدن هم تأثیر داشته است؟
بله، تأثیر داشت. من وقتی میدیدم بچههای همشهریام از راه سرقت پولدار و بهترین ماشین را سوار میشوند و خوشگذرانی میکنند، وسوسه شدم که یکشبه پولدار شوم.
*چطور باند را تشکیل دادی؟
یک روز که همراه سه نفر از دوستانم در قهوهخانه نشسته بودیم و قلیان میکشیدیم، نقشه سرقت به ذهنمان رسید و شروع کردیم.
*شیوه سرقتتان چطور بود؟
ما معمولاً در خیابانهای شمال تهران ابتدا خانه مورد نظر را انتخاب میکردیم و معمولاً زنگ خانههایی را که تاریک بود و لامپی روشن نبود، میزدیم و اگر کسی جواب نمیداد از طریق بالکن وارد خانه میشدیم و اموال گرانقیمت مثل پول و طلا را سرقت میکردیم. سرقت ما پنج دقیقه طول میکشید و بعد از فروش اموال سرقتی و تقسیم پول به شهرستان میرفتیم و بعد از مدتی دوباره برای سرقت به تهران برمیگشتیم.
*آسانترین و سختترین سرقتی که انجام دادی، چی بود؟
سرقتها همه سخته است، چون استرس زیادی دارد، اما آسانترین سرقتی که برای من خاطره شده مربوط به سرقت از خانهای بود که صاحبخانه فراموش کرده بود در خانه را ببندد. ما به آسانی وارد خانه شدیم و همدستانم سرقت کردند. البته من از آن خانه فقط یک گیتار سرقت کردم.
دیدگاه تان را بنویسید