کد خبر: 586332
|
۱۴۰۱/۰۹/۱۷ ۰۸:۴۲:۰۳
| |

عاقبت شوم عشق به دختر همسایه

پسر جوان بعد از شکست عشقی به مجرم تبدیل شد و از کودکان دزدی می‌کرد.

عاقبت شوم عشق به دختر همسایه
کد خبر: 586332
|
۱۴۰۱/۰۹/۱۷ ۰۸:۴۲:۰۳

مجرم حرفه‌ای که به اتهام سرقت از کودکان بازداشت شده، مدعی است پس از شکست عشقی قدم به دنیای مجرمان گذاشته است.

به گزارش جوان؛ چند روز قبل پسر ۱۰ ساله‌ای در حالی که صورتش زخمی بود همراه پدرش در تهران به اداره پلیس رفت و از سارق خشنی به اتهام ضرب و جرح و سرقت گوشی گرانقیمتش شکایت کرد.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: «چند ساعت قبل در حال بازگشت از آموزشگاه زبان انگلیسی به خانه‌مان بودم و وارد یکی از پارک‌های جنوبی تهران شدم که داخل پارک، پسر جوانی به من نزدیک شد. فکر کردم می‌خواهد از من آدرس بپرسد، اما وقتی به من رسید چاقویی از جیبش بیرون آورد و مرا تهدید کرد که گوشی تلفن همراهم را به او بدهم. وقتی در برابرش مقاومت کردم ناگهان با چاقو خطی به صورتم انداخت و گوشی‌ام را از دستم گرفت و به سرعت فرار کرد. خون از صورتم جاری شده بود و با داد و فریاد از رهگذران کمک خواستم، اما سارق خشن فرار کرد. بعد از این حادثه به خانه‌مان رفتم و همراه پدرم به بیمارستان رفتیم و صورتم را پانسمان کردیم و الان هم برای شکایت از سارق چاقو به دست به کلانتری آمدیم.»

 سرقت از کودکان و نوجوان

با طرح این شکایت، پرونده به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت برای شناسایی و دستگیری سارق خشن در اختیار تیم زبده‌ای از مأموران پلیس قرار گرفت.

همزمان با ادامه تحقیقات مأموران پلیس با چند شکایت مشابه روبه‌رو شدند که سارق چاقو به دست در پارک‌ها و خیابان‌های خلوت در جنوب و جنوب‌غرب تهران با تهدید چاقو و ضرب و جرح گوشی‌های آن‌ها را سرقت کرده بود.

بررسی‌های مأموران نشان داد تمامی مالباخته‌ها پسران بین ۱۰ تا ۱۴ ساله هستند که سارق خشن با تهدید چاقو و گاهی هم با خط انداختن روی صورت و بازوی آن‌ها گوشی‌هایشان را سرقت می‌کند.

 چهره‌نگاری

در حالی که هر روز به تعداد شاکیان افزوده می‌شد، مأموران پلیس با کمک مالباخته‌ها چهره سارق را باسازی کردند. چهره‌نگاری مأموران و تطبیق آن با آلبوم مجرمان سابقه‌دار نشان داد متهم سارق سابقه‌داری به نام منوچهر است که چندین سابقه سرقت، درگیری و ضرب و جرح در کارنامه‌اش ثبت و چند ماه قبل هم از زندان آزاد شده است.

پس از شناسایی متهم، مأموران وی را تحت تعقیب قرار دادند و سرانجام او را در مخفیگاهش دستگیر کردند. مأموران همچنین از مخفیگاه متهم تعداد زیادی گوشی سرقتی کشف کردند که مشخص بود به تازگی همه آن‌ها را سرقت کرده و قرار بوده است به مالخری بفروشد.

متهم ۲۴ ساله در بازجویی‌ها وقتی با مدارک و شواهد روبه‌رو شد به سرقت‌های سریالی از پسران ۱۰ تا ۱۴ سال اعتراف کرد. تحقیقات از متهم به دستور بازپرس ادامه دارد.

گفتگو با متهم

*چی شد که وارد جرگه خلافکاران شدی؟

برای اولین بار که به زندان افتادم با افراد خلافکار مخصوصاً سارقان آشنا و وقتی آزاد شدم با هم‌سلولی‌ام شروع به سرقت کردیم.

*اولین بار به چه جرمی دستگیر شدی؟

واقعیتش بدبختی‌های من به ماجرای عشق و عاشقی با دختر همسایه‌مان برمی‌گردد. ۱۸ یا ۱۹ ساله بودم که عاشق دختر همسایه‌مان شدم. خیلی دلباخته‌اش بودم و فکر می‌کردم زندگی بدون او جریان ندارد، اما وقتی خانواده‌اش متوجه شدند، به خواستگاری من جواب منفی دادند. دختر مورد علاقه‌ام وقتی فهمید خانواده‌اش مخالف هستند او هم به من جواب رد داد. هر چقدر التماس کردم و خانواده‌ام را واسطه قرار دادم فایده‌ای نداشت. خیلی از دست آن‌ها ناراحت و عصبانی بودم و می‌خواستم به هر روشی شده از دختر مورد علاقه‌ام و خانواده‌اش انتقام بگیرم. یک روز او را به زور به خانه‌مان بردم و آنقدر کتکش زدم که دست و پایش شکست و راهی بیمارستان شد. خانواده‌اش از من شکایت کردند و برای اولین بار راهی زندان شدم. در زندان با افراد خلافکار آشنا شدم و از آن روز به بعد زندگی‌ام سیاه شد و بدبخت شدم.

*آخرین بار که به زندان افتادی به چه جرمی بود؟

همراه دوستم سرقت می‌کردیم. سرقت از خودرو از خانه و هر چیزی که گیرمان می‌آمد. شش ماه قبل هم زندانی‌ام تمام شد و آزاد شدم و این‌بار تصمیم گرفتم تنهایی سرقت کنم.

*چرا تنهایی؟

تنهایی بهتر است. وقتی همدست داشته باشی باید هرچی سرقت می‌کنی تقسیم به دو کنی و از طرفی هم اگر او دستگیر شود، خیلی زود تو را به پلیس لو می‌دهد، اما تنهایی این مشکلات را ندارد.

*چرا سوژه‌ها را از بین کودکان و نوجوانان انتخاب می‌کردی؟

معمولا افراد بزرگسال در مقابل سارق مقاومت می‌کنند، اما کودکان و نوجوان وقتی چاقو را در دستت می‌بینند زود می‌ترسند و تسلیمت می‌شوند. من هر زمانی چاقویم را به سوژه‌هایم نشان می‌دادم آن‌ها از ترس گوشی‌شان را به من می‌دادند و فرار می‌کردند. از طرفی هم مادر و پدر‌ها همیشه خودشان گوشی‌های معمولی استفاده می‌کنند، اما برای فرزندانشان گوشی‌های مدل بالا وگرانقیمت می‌خرند. به هر حال ما هم دنبال گوشی گرانقیمت هستیم.

*چرا بعضی را زخمی می‌کردی؟

گاهی پیش می‌آمد که مقاومت می‌کردند و من هم برای اینکه آن‌ها را بترسانم با چاقو خطی روی صورت و بازوی آن‌ها می‌انداختم.

*حرف آخر؟

زندگی‌ام را به دست خودم نابود کردم. امیدوارم روزی راه درستی را انتخاب کنم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها