حواسپرتی مجرم حرفهای در آخرین سرقت
اعضای باند حرفهای سرقت فرشهای نفیس را در تهران میدزدیدند و در عراق میفروختند.
مجرم حرفهای پس از آزادی از زندان، نقشه دستبرد به خانهها را کشید و با تشکیل باندی از اعضای خانواده و اقوامش دست به سرقت فرشهای نفیس میزد. او با همکاری مرد عراقی، فرشهای مسروقه را در این کشور به فروش میرساند تا اینکه حواسپرتیاش در آخرین سرقت، رازش را فاش کرد.
به گزارش همشهری، از اوایل تابستان امسال، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران در جریان دستبرد سریالی اعضای یک باند به خانههای شمال پایتخت قرار گرفتند. سارقان پس از شناسایی خانههای مورد نظرشان، زمانی که کسی در آنجا حضور نداشت وارد خانه میشدند و همه اموال باارزش ازجمله فرشهای نفیس را به سرقت میبردند. یکی از شاکیان میگفت که دزدان پس از ورود به خانهاش علاوه بر سرقت حدود 2میلیارد تومان پول، طلا و ارز از گاوصندوقی که در اتاق خواب مخفی کرده بود، یک فرش 24متری نفیس و شناسنامهدار به ارزش 5میلیارد تومان را دزدیدهاند.
تحقیقات کارآگاهان زیرنظر بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34تهران برای شناسایی سارقان ادامه داشت و این در حالی بود که سرقتهای این باند همچنان ادامه داشت. آنها شبانه وارد خانهها میشدند و در برخی از سرقتها که نتوانسته بودند گاوصندوق را باز کنند، آن را با خود برده بودند. اعضای این باند علاقه زیادی به فرشهای نفیس داشتند و در جریان سرقتهایشان علاوه بر پول و طلا و دلار، فرشها را نیز با خود میبردند. بررسی دوربینهای مداربسته نشان میداد که اعضای این باند در قالب گروههای 4یا 5نفره وارد خانهها میشدند و در همه سرقتها از کلاه و نقاب استفاده کرده بودند تا چهرهشان در دوربینها ثبت نشود. در شرایطی که تحقیقات برای شناسایی اعضای این گروه ادامه داشت یک اشتباه از سوی سرکرده باند، مهمترین سرنخ را بهدست پلیس داد.
ماجرا از این قرار بود که سرکرده گروه در آخرین سرقت فراموش کرده بود نقاب بهصورت بزند و همین باعث شده بود که دوربین مداربسته چهره اورا ثبت کند. با بهدست آمدن چهره یکی از سارقان هویت او که یک سارق سابقهدار و حرفهای بود برملا شد. مأموران با این سرنخ موفق شدند مخفیگاه او را شناسایی و وی را دستگیر کنند که با دستگیری وی، همدستانش که 7نفر بودند نیز دستگیر شدند. در بازجویی از آنها معلوم شد که یک تبعه عراقی نیز با این باند همدست بوده و دزدان پس از سرقت فرشهای نفیس و شناسنامهدار را از آنجا که نمیتوانستند آنها را در ایران بفروشند از طریق مرد عراقی به این کشور منتقل کرده و در آنجا میفروختند. با دستگیری اعضای باند، پلیس بینالملل برای بازداشت مرد عراقی وارد عمل شده است.
باند فامیلی
سرکرده باند بارها به اتهام سرقت از خانهها دستگیر و زندانی شده است. او آخرین بار که آزاد شد باندی تشکیل داد که اعضای آن فامیل و بستگانش بودند و با همدستی آنها اقدام به سرقت از خانهها میکرد. گفتوگو با این مرد را بخوانید.
*نقش مرد عراقی در باندت چه بود؟
او تنها عضو باند بود که با من نسبت فامیلی نداشت. راستش بار اول که به یک خانه دستبرد زدیم و فرش دستباف سرقت کردیم، بهدنبال مشتری گشتیم اما این فرشها شناسنامه دارند و فروش آنها سخت است. بهدنبال راهی برای فروش فرش بودم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید آنها را در خارج از کشور فروخت. از طریق دوستانم با مرد عراقی آشنا شدم و فرشها را بهدست او میرساندم.
*خودت آنها را از مرز خارج میکردی؟
فرشها را داخل وانت میگذاشتیم و میبردیم لب مرز ایران و عراق. در آنجا مرد عراقی محموله را تحویل میگرفت و پولش را نقد پرداخت میکرد.
*ارزش فرشها چقدر بود؟
بالای 50میلیارد تومان. اما تعدادشان یادم نیست.
*ارزش طلا و دلارهایی که سرقت کردید چطور؟
میلیاردی بود. اصلا خاطرم نیست چقدر گیرمان آمد.
*چطور وارد خانهها میشدید؟
اغلب با شکستن شیشه پنجرهها. معمولا خانههای طبقه اول یا دوم را که پنجرهشان حفاظ نداشت انتخاب میکردیم. یکی از اعضای گروه که لاغر اندام بود از دیوار بالا میرفت پنجره را میشکست و وارد میشد. بعد در را باز میکرد و بقیه وارد میشدیم. البته قبل از آن مطمئن میشدیم که در خانه کسی نیست. برای اینکه کسی به ما شک نکند، معمولا 4یا 5نفری راهی سرقت میشدیم. گاهی دو گروه 4نفره میشدیم و در یک شب به 2خانه دستبرد میزدیم. بستگی به شرایط داشت. اگر بچهها همه بودند 2 گروه میشدیم. پس از سرقت هم اموال مسروقه را تقسیم میکردیم. همهمان دستگیر شدهایم جز مرد عراقی.
*چرا تصمیم گرفتی باند فامیلی تشکیل دهی؟
درست است که همه اعضای باند با هم نسبت فامیلی داریم اما هیچکدامشان تازهکار نیستند. همهشان سابقهدارند ولی سابقه من بیشتر است. من تا قبل از این 5بار به زندان افتادهام. آخرین بار هم یک سال قبل از زندان آزاد شدم و مدتی بعد اعضای فامیل را دور هم جمع کردم و باند سرقت تشکیل دادم. من آنقدر حرفهای هستم که 2 بار توانستم از دست پلیس فرار کنم. حتی یکبار در جریان تعقیب و گریز 5ماشین در خیابان را تخریب کردم و تلاشم برای فرار موفقیت آمیز بود اما در آخرین سرقت اشتباه کردم که آن هم بهخاطر بیخوابی بود. چند شب بود نخوابیده بودم و تمرکز نداشتم و فراموش کردم نقابم را موقع ورود به خانه مالباخته بهصورت بزنم و در نهایت لو رفتم.
دیدگاه تان را بنویسید