کد خبر: 597935
|
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ ۰۸:۳۵:۵۳
| |

قتل پدر با دستور موجود خیالی

پسر شیشه‌ای که پدرش را در مجلس آشتی‌کنان کشته است، جزییات جنایت را شرح داد.

قتل پدر با دستور موجود خیالی
کد خبر: 597935
|
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ ۰۸:۳۵:۵۳

پسر شیشه‌ای که یک ماه قبل در جلسه آشتی‌کنان، پدرش را به قتل رساند و مادرش را هم زخمی کرد، پس از دستگیری مدعی شد موجودی خیالی به او فرمان قتل داده ‌بود.

به گزارش جوان، ساعت ۱۷:۳۰ عصر روز دوشنبه ۲۶ دی ماه امسال به مأموران پلیس تهران خبر رسید زن و شوهر میانسالی با ضربات چاقوی پسرشان به شدت زخمی و برای درمان به یکی از بیمارستان‌های شرق تهران منتقل شده‌اند.

با اعلام این خبر، تیمی از مأموران کلانتری ۱۴۷ گلبرگ راهی بیمارستان شدند و در آنجا دریافتند مردی ۶۰ ساله به نام حبیب بر اثر شدت جراحات و خونریزی فوت کرده‌است، اما همسرش با تلاش پزشکان از مرگ نجات یافته و در بخش مراقبت‌های ویژه تحت درمان قرار دارد.

 مجلس آشتی‌کنان

بدین ترتیب با اعلام خبر، قتل مرد میانسال به دست پسر جوانش به نام داوود، پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و قاضی محمدرضا صاحب‌جمعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.

نخستین بررسی‌ها نشان داد داوود معتاد به شیشه است و از مدت‌ها قبل با پدر و مادرش قهر بوده تا اینکه ساعتی قبل صاحبکارش او را به خانه‌شان می‌برد تا با پدر و مادرش آشتی دهد، اما در جلسه آشتی‌کنان وی پدرش را به قتل می‌رساند و مادرش را هم زخمی می‌کند.

سپس تیم جنایی در نخستین گام از شاهد ماجرا تحقیق کردند.

وی گفت: «من صاحبکار داوود هستم و او مدتی است در کارگاه من مشغول به کار است. در این مدت متوجه شده‌بودم او با پدر و مادرش قهر است و به خانه‌شان رفت و آمد ندارد. چون او اکثر شب‌ها در کارگاه می‌خوابید و گاهی هم برای خواب به مسافرخانه می‌رفت، دلم به حال داوود سوخت و تصمیم گرفتم او را با خانواده‌اش آشتی بدهم. روز حادثه با پدر و مادرش صحبت کردم و گفتم پسرشان را برای آشتی به خانه‌شان می‌آورم و آن‌ها هم با خوشحالی قبول کردند. وقتی وارد خانه آن‌ها شدیم، مادرش با گشاده‌رویی از ما پذیرایی کرد، اما خیلی زود مشاجره لفظی آن‌ها شروع شد. هنوز دقایقی نگذشته‌بود که او به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و مقابل چشمان من به پدر و مادرش ضرباتی زد. در حالی که شوکه شده‌بودم با داد و فریاد از همسایه‌ها درخواست کمک کردم و ضارب هم فرار کرد.»

 قاتل به محل حادثه بازگشت

همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران پلیس داوود را به عنوان قاتل تحت تعقیب قرار دادند، اما متوجه شدند وی پس از حادثه به محل کارش نرفته و به مکان نامعلومی گریخته است؛ بنابراین تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت تا اینکه روز چهارشنبه ۲۶ بهمن یکی از همسایه‌های مقتول با اداره پلیس تماس گرفت و گفت قاتل به خانه‌شان برگشته‌است و در حال تخریب وسایل خانه‌شان است. با اعلام این خبر، به سرعت تیمی از مأموران راهی خانه مقتول شدند و در آنجا قاتل را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.

 متهم صبح روز پنج‌شنبه در دادسرای امور جنایی تهران مقابل قاضی محمد‌رضا صاحب‌جمعی به قتل پدرش اعتراف کرد و مدعی شد که در توهم شیشه موجود ناشناسی به او دستور داده‌است پدر و مادرش را با چاقو هدف قرار دهد. متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

 گفت‌وگو با قاتل

*چرا پدرت را به قتل رساندی و مادرت را زخمی کردی؟

من قصد قتل نداشتم و روز حادثه شیشه مصرف کرده‌بودم و یک موجود خیالی به من گفت که آن‌ها را با چاقو زخمی کنم تا به حرف‌های من بیشتر توجه کنند و به من پول بدهند. البته من از آن‌ها کینه به دل داشتم. چون از زمانی که معتاد به شیشه شده‌بودم رفتارشان با من خوب نبود و به من توجهی نمی‌کردند و من دنبال فرصتی بودم تا ضربه‌ای به آن‌ها بزنم و روز حادثه همان موجود خیالی به من دستور داد با چاقو به پدر و مادرم حمله کنم، اما فکر نمی‌کردم پدرم به قتل برسد.

*چرا فکر می‌کردی به شما توجهی ندارند؟

الان که فهمیدم آن‌ها خیر و صلاح من را می‌خواستند، اما زمانی که شیشه مصرف می‌کردم جور دیگری فکر می‌کردم. من هر زمانی پول کم می‌آوردم سراغ پدر و مادرم می‌رفتم و از آن‌ها به زور پول می‌گرفتم. آن‌ها همیشه اصرار می‌کردند من به کمپ بروم و اعتیادم را ترک کنم. حتی چند باری هم مرا در کمپ بستری کردند و اعتیادم را ترک کردم، اما خیلی زود دوباره آلوده به مواد‌مخدر شدم.

فکر می‌کردم آن‌ها برای اینکه به من پول ندهند، مرا به زور به کمپ می‌برند و ترک می‌دهند و همین حس باعث شده‌بود از آن‌ها کینه به دل بگیرم. البته باز هم می‌گویم وقتی شیشه می‌کشیدم توهم عجیبی سراغم می‌آمد و همان موجود خیالی مرا وادار می‌کرد مادر و پدرم را اذیت کنم.

*چه شد که یک سال قهر بودی؟

آخرین‌بار که از کمپ بیرون آمدم، دوباره خیلی زود گرفتار اعتیاد شدم. اصلاً اراده و توانی برای ترک نداشتم و به همین دلیل به سراغ پدر و مادرم رفتم و از آن‌ها پول خواستم. پدر و مادرم در برابر خواسته من مقاومت کردند و من هم با بنزین خانه را آتش زدم و با داد و فریاد پدر و مادرم، همسایه وارد خانه ما شدند و آتش را خاموش کردند، اما مقداری از وسایل در آتش سوخت و از آن روز به بعد قهر کردم و به خانه‌مان نرفتم.

*پدر و مادرت از تو شکایت نکردند؟

نه آن‌ها از ترس شکایت نکردند و حتی پول هم به من دادند. چون فکر می‌کردند اگر دستگیر شوم، بعد از آزادی دوباره به سراغشان می‌روم و این‌بار بلای دیگری سرشان می‌آورم.

*یعنی همیشه دنبال این بودی بلایی سر خانواده ات بیاوری، درست است؟

من توهم می‌گرفتم، اما دنبال قتل پدر و مادرم هم نبودم و فقط می‌خواستم به هر روشی شده از آن‌ها پول بگیرم، اما بار آخر کمی متفاوت بود، چون حتی قصد درگیری هم نداشتم.

*اگر قصد درگیری نداشتی چرا با چاقو به آن‌ها حمله کردی؟

من یک سال بود به خانه‌مان نرفته‌بودم و شب‌ها در کارگاه و گاهی هم در مسافرخانه می‌خوابیدم. من در این مدت در حال ترک بودم، اما به صورت کامل شیشه را کنار نگذاشته بودم. وقتی صاحبکارم پیشنهاد داد با پدر و مادرم آشتی کنم، خیلی خوشحال و همراه او راهی خانه‌مان شدم. پدر و مادرم اصرار داشتند همان شب به کمپ بروم و بعد از اینکه کامل پاک شدم، به خانه برگردم. من شیشه مصرف کرده‌بودم و حال خوبی نداشتم که همان موجود ناشناس خیالی دستور داد چاقویی از آشپزخانه بردارم و پدرم و مادرم را بترسانم.

*پس از حادثه کجا رفتی؟

فرار کردم و شب‌ها در پارک‌ها و سرویس‌بهداشتی‌های پارک‌ها و گاهی هم در مسافرخانه می‌خوابیدم.

*خبر نداشتی برای پدر و مادرت چه اتفاقی افتاده‌است؟

نه. من فکر کردم آن‌ها زخم کوچکی برداشته‌اند. به همین دلیل هم پس از حادثه دوبار به خانه‌مان رفتم و بار اول به خاطر کینه‌ای که داشتم وسایل خانه‌مان را آتش زدم که همسایه‌ها دوباره خاموش کردند و بار دوم روز چهارشنبه به خانه رفتم و در حال تخریب وسایل خانه بودم که همسایه‌ها با پلیس تماس گرفتند و مأموران هم مرا دستگیر کردند.

من اگر خبر داشتم پدرم به قتل رسیده‌است و مادرم در بیمارستان بستری است، اصلا به خانه‌مان نمی‌رفتم. فکر می‌کردم آن‌ها به مسافرت رفته‌اند.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها