قاتل بخشیدهشده در گفتوگو با «اعتمادآنلاین» مطرح کرد:
سالها زندگی زیر سایه طناب دار
جوان محکوم به قصاص بعد از 7 سال از اولیای دم رضایت گرفت و بار دیگر به زندگی بازگشت.
سعید جوانیاش را در زندان گذرانده است. او در پی یک قتل بازداشت و حالا بعد از گذشت سالها موفق شده از اولیای دم رضایت بگیرد. سعید حسهای متناقضی دارد.
او برای اعتمادآنلاین از زندگی عجیبش میگوید:
*چند سال طول کشید که رضایت بگیری؟
برای کسی که زندان است هر یک روز یک قرن است. من 7 سال زندان بودم.
*چرا دست به قتل زدی؟
قصدم کشتن نبود یک دعوای ساده بود. واقعا نمیدانم چه بگویم.
*از خودت بگو چقدر سواد داری و قبل از اینکه زندانی شوی چطور زندگی میکردی؟
تا دبیرستان درس خواندم. قبل از اینکه زندانی شوم جوانی 22 ساله بودم که پر از شوق زندگی بود؛ اما بعد از بازداشت واقعا همه چیز عوض شد انگار یک قرن زندگی کرده بودم. خسته بودم و دلم میخواست هرچه زودتر زندگی تمام شود. باورتان نمیشود حتی به خودکشی فکر کردم.
*قتل چطور اتفاق افتاد؟
مقتول با دوستم درگیر بود. دور ما شلوغ بود رفتم دوستم را نجات دهم که به من حمله کرد و چاقو کشید و من هم یک لحظه با چاقو او را زدم که بتوانم فرار کنم که اینطور شد.
*همان دوستت که به خاطر دعوا کردی اصلا سراغت آمد؟
نه تنها سراغم نیامد بلکه در دادگاه علیه من شهادت داد. واقعا چیزهایی در زندگی دیدم که هنوز هم نمیتوانم باور کنم.
*چطور توانستی رضایت بگیری؟
مادرم. فقط مادرم بود که نجاتم داد. او سالها با خانواده مقتول صحبت کرد. هرجا مادرش رفت او هم رفت. هر هفته با مادر مقتول سر مزار رفت و با او گریه کرد. هرچقدر آنها مادرم را تحقیر کردند و از خودشان دور کردند او باز هم رفت و خسته نشد. تا اینکه یک روز مادر مقتول گفته بود تصمیم گرفته من را به خاطر مادرم ببخشد. مادرم یک خانه و مقداری پسانداز داشت آن را به خانواده مقتول داد و من از قصاص نجات پیدا کردم.
*مادرت کجا زندگی میکند؟
برادرم برای مادرم وام گرفته و یک خانه اجاره کرده و مادرم حالا آنجا زندگی میکند.
*از روزهای زندان بگو.
خیلی ناامید بودم بارها در خواب دیدم که دارند من را قصاص میکنند. خسته و تنها بودم. برای اینکه باری روی دوش مادرم نباشم خودم کار میکردم و خرجیام را در میآوردم کمیهم برادرم پول میداد. روزی که شنیدم مادرم توانسته رضایت بگیرد انگار دوباره متولد شدم. خواهر و برادرم از حق ارث خانه گذشته بودند تا مادرم بتواند آن را بفروشد و به جای دیه بدهد. حالا من مدیون همه اعضای خانوادهام هستم.
*آزاد شدی میخواهی چه کنی؟
نوکری مادرم را میکنم. دستبوسی خواهر و برادرم را میکنم. واقعا مدیون همه آنها هستم. اگر همه عمرم را کار کنم باز هم نمیتوانم کاری که آنها برایم کردند را جبران کنم.
دیدگاه تان را بنویسید