کد خبر: 603871
|
۱۴۰۲/۰۱/۰۵ ۲۱:۳۰:۴۱
| |

زن سابقه‌دار داستان زندگی‌اش را برای اعتمادآنلاین بازگو کرد:

از 3 ازدواج ناموفق تا جیب‌بری حرفه‌ای

زن جوان می‌گوید والدینش را رها کرد و در هر 3 ازدواجش نیز ناموفق بود و تاکنون بارها زندانی شده است.

از 3 ازدواج ناموفق تا جیب‌بری حرفه‌ای
کد خبر: 603871
|
۱۴۰۲/۰۱/۰۵ ۲۱:۳۰:۴۱

پانیز زنی جوان است که به اتهام سرقت بازداشت شده است. او یک جیب‌بر حرفه‌ای است و در امکان شلوغ جیب‌بری می‌کند. پانیز برای اعتمادآنلاین از زندگی پر مخاطره اش می‌گوید.

*سابقه داری؟

زیاد!

*چند سابقه داری؟

از دستم خارج شده نمی‌دانم.

*از اینکه بازداشت می‌شوی ناراحت نیستی؟

اولش کمی ‌می‌ترسم ولی بعد عادی می‌شود.

*چرا؟

زندگی من هم اینطوری است دیگر.

*خانواده داری؟

بله. پدر و مادر و دو خواهر دارم

*با آنها زندگی می‌کنی؟

نه. چند سال است که جدا شدم. نه آنها دوست دارند من کنارشان باشم نه من.

*چرا؟

اخلاقمان بهم نمی‌خورد.

*آخرین بار کی پدر و مادرت را دیدی؟

وقتی که از شوهر سوم طلاق گرفتم و بچه‌ام را به خانه پدرم بردم. پدرم گفت بچه را بگذار و برو دیگر اینجا نیا و سراغ بچه را نگیر.

*چرا؟

چون من سه بار ازدواج کردم و هر سه بار هم بدون رضایت پدرم بود. اصلا به آنها اطلاع هم ندادم.

*چرا طلاق می‌گرفتی؟

به خاطر اعتیاد و اینجور مسائل. از شوهر سوم چون بچه داشتم. بیشتر ماندم اما دیگر تحمل نکردم و طلاق گرفتم وقتی به خانه پدرم رفتم و گفتم بچه دارم. پدرم گفت بچه را بزرگ می‌کند به شرطی که من سراغ او را نگیرم. من هم همه اختیاراتی که از شوهرم گرفته بودم به پدرم دادم. اینطوری برای بچه بهتر بود مادرم زنی است که واقعا مادری می‌کند اما من آدم مادر بودن نبودم.

*بچه‌ات چند ساله بود؟

یک سال. به مادر و خواهرهایم عادت کرده بود حالا هم فکر می‌کنم مدرسه می‌رود.

*چرا سرقت می‌کنی؟

اول که به خاطر شوهرم این کار را می‌کردم او خرج مواد نداشت من را کتک می‌زد من هم سرقت می‌کردم و پول مواد او را می‌دادم بعد دیگر برایم عادی شد.

*دلت برای بچه‌ات تنگ نشده؟

جای بچه خوب است پدر من آدم شریفی است خواهرم مربی مهد است می‌دانم بچه جایش خوب است و آدم موفقی می‌شود.

*تو که خانواده خوبی داشتی چرا رهایشان کردی؟

من دلم می‌خواست همیشه این طرف و آن طرف باشم. آرام و قرار ندارم حالا هم اینطوری هستم خانواده‌ام با این موضوع کنار نمی‌آمدند شوهرهایم هم اینطوری بودند خوششان نمی‌آمد من همیشه در خیابان هستم.

*فکر نمی‌کنی این مساله ای جدی است و باید دکتر بروی؟

نه! من هم اینطوری هستم از زندگی‌ام راضی هستم. هیجان را دوست دارم.

 

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها