کد خبر: 611653
|
۱۴۰۲/۰۲/۱۸ ۰۹:۰۱:۵۰
| |

ادعاهای سرایدار قاتل درباره قتل زن ثروتمند

متهم گفت: من آن زن را به قتل نرساندم. شب حادثه وقتی از او به زور سفته سفید امضا گرفتم، عصبانی شد و خودش روسری را به دور گردنش گره زد و کشید و فوت کرد.

کد خبر: 611653
|
۱۴۰۲/۰۲/۱۸ ۰۹:۰۱:۵۰

مرد سرایداری که متهم است دو سال قبل زن پولداری را به قتل رسانده و خودروی شاسی بلند و اموال او را سرقت کرده‌است، هنگام کار در یک جگرکی در جنوب تهران به دام افتاد.

به گزارش جوان، ساعت ۲۳ شامگاه پنج‌شنبه دوم دی ماه سال ۱۴۰۰ زن جوانی در تهران با اداره پلیس تماس گرفت و اعلام کرد جسد بی‌جان مادر شوهرش را داخل کمد خانه‌اش در کوی فراز پیدا کرده‌است.

با اعلام این خبر، تیمی از مأموران کلانتری ولنجک به محل حادثه رفتند و در آنجا با جسد زن ۷۰ ساله‌ای به نام ماهرخ روبه‌رو شدند که دست و پایش با طنابی بسته و دور گردنش هم روسری گره زده شده‌بود. پس از کشف جسد زن سالخورده که به طرز مشکوکی به قتل رسیده‌بود، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کردند.

بررسی‌ها نشان داد مقتول زن پولداری بوده که همراه پسر معلولش در این خانه زندگی می‌کرده‌است و به همین دلیل زوج جوانی به نام پروانه و ایرج به عنوان سرایدار و مستخدم در خانه‌اش مشغول به کار بوده‌اند، اما پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته‌اند.

همچنین مشخص شد زن پولدار بر اثر خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیده و چند روزی از مرگ وی گذشته است، چون جسد متعفن و بوی بد گرفته‌بود. مأموران پلیس دریافتند عامل یا عاملان قتل خودروی شاسی بلند گرانقیمت، طلا‌ها و مقدار زیادی از اموال با‌ارزش مقتول را سرقت کرده‌اند.

عروس مقتول که حادثه را به مأموران پلیس خبر داده‌بود، گفت: «مادر شوهرم وضع مالی خوبی داشت و همراه پسر معلولش زندگی می‌کرد. هر چند روز یک‌بار به او سر می‌زدم یا تلفنی با او صحبت می‌کردم. ۳۰ آذر با او تماس گرفتم، اما جواب نداد و بعد به سرایدارش زنگ زدم و او هم گفت مادر شوهرم با خودروی شاسی بلندش از خانه بیرون رفته و قرار بوده همراه تعدادی از دوستانش برای چند روزی به مسافرت برود. او گفت نگران نباشم و به همین دلیل هم چند روزی با او تماس نداشتم تا اینکه امروز دوباره با مادر شوهرم تماس گرفتم، اما او باز هم جواب نداد. دوباره به سرایدار زنگ زدم، اما او هم جواب نداد. سپس با همسر سرایدار تماس گرفتم و او مدعی شد از شوهرش بی‌خبر است. خیلی نگران شدم و به سرعت خودم را به خانه مادر شوهرم رساندم، اما خبری از زوج سرایدار و ماهرخ نبود. از طرفی هم بوی بدی داخل خانه را گرفته‌بود و بوی بد هم از داخل کمد به مشام می‌رسید. به طرف کمد دیواری رفتم و وقتی در کمد را باز کردم با جسد دست و پا بسته مادر شوهرم روبه‌رو شدم و موضوع را به پلیس خبر دادم.»

همزمان با انتقال جسد زن پولدار به پزشکی قانونی، مأموران زوج سرایدار را به عنوان مظنونان در قتل تحت تعقیب قرار دادند، اما بررسی‌ها حکایت از آن داشت، آن‌ها پس از حادثه به مکان نامعلومی گریخته‌اند. مأموران پلیس سرانجام مدتی پس از حادثه همسر سرایدار را در یکی از شهر‌های اطراف تهران شناسایی و بازداشت کردند. وی در بازجویی‌ها منکر جرم خود شد و در ادعایی گفت: «من و شوهرم سرایدار و مستخدم ماهرخ بودیم. شوهرم می‌گفت با ماهرخ اختلاف حساب دارد تا اینکه شب حادثه به او داروی بی‌هوشی داد و پس از اینکه از او سفته و کاغذ سفید امضا گرفت، از من خواست از آنجا فرار کنیم. او یک روز بعد مرا ترک کرد و از آن روز از شوهرم بی‌خبر هستم.»

پس از بازداشت یکی از متهمان، تلاش مأموران همچنان برای شناسایی مخفیگاه متهم اصلی ادامه داشت. بررسی‌های تخصصی تیم جنایی حکایت از آن داشت متهم برای فرار از دام مأموران هر چند ماه یک بار محل زندگی‌اش را تغییر می‌دهد و از شهری به شهر دیگر فرار می‌کند. چند روز قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید ایرج مدتی است به تهران برگشته و در مغازه جگرکی در جنوب تهران مشغول به کار است. به این ترتیب با به دست آمدن این اطلاعات مأموران راهی جگرکی شدند و قاتل فراری را در آنجا به دام انداختند.

متهم صبح دیروز برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و مقابل قاضی محمد حسین زارعی، بازپرس ویژه قتل با ادعای عجیبی قتل زن پولدار را انکار کرد. وی ادعا کرد ۶ میلیارد تومان از مقتول طلب داشته و شب حادثه به خاطر همان اختلاف حساب به زور از ماهرخ سفته سفید امضا گرفته‌است و بعد هم زن سالخورده خودش اقدام به خودکشی کرده‌است. متهم ۳۸ ساله در ادامه برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفت‌وگو با متهم

*ایرج چطور با مقتول آشنا شدی؟

من و همسرم شغلمان سرایداری و پرستاری از افراد بیمار و کم‌توان بود. سال ۱۴۰۰ دنبال سرایداری بودیم که با یک آگهی در فضای مجازی روبه‌رو شدم که زنی برای خانه‌اش سرایدار و مستخدم می‌خواست. تلفنی با او صحبت کردم و بعد هم او من و همسرم را استخدام کرد.

*چرا او را به قتل رساندی؟

من او را به قتل نرساندم. شب حادثه وقتی از او به زور سفته سفید امضا گرفتم، عصبانی شد و خودش روسری را به دور گردنش گره زد و کشید و فوت کرد.

*چرا از او به زور سفته سفید امضا گرفتید؟

من از او طلب داشتم، اما او طلب مرا نمی‌داد.

*یعنی حقوق شما را نداده بود؟

نه من در این مدتی که همراه همسرم برای دیگران کار کرده‌بودیم ۶ میلیارد تومان پس‌انداز داشتیم. ماهرخ وقتی فهمید ما ۶ میلیارد تومان پس‌انداز داریم، پیشنهاد داد پول‌هایم را به او بدهم تا برای من سرمایه‌گذاری کند.

او قرار بود با پول‌های من طلا، دلار و زمین خرید و فروش کند و من هم تمامی پول‌هایم را به او دادم، اما از او رسید نگرفته‌بودم. مدتی گذشت و او از سرمایه‌گذاری حرفی نمی‌زد و درباره سود آن هم چیزی به ما نمی‌گفت و به همین‌خاطر از او خواستم پول مرا پس دهد. او امروز و فردا می‌کرد تا اینکه تصمیم گرفتم به زور از او سفته سفید امضا بگیرم تا به سرمایه‌ام برسم.

*یعنی شما ۶ میلیارد پول نقد داشتی و بعد سرایداری می‌کردی؟

«سکوت می‌کند.»

*درباره شب حادثه توضیح بده؟

آن شب به او داروی بی‌هوشی دادم. ماهرخ هم نیمه بی‌هوش شد و بعد دست و پایش را به صندلی بستم و به زور از او امضا گرفتم. او عصبانی شد و با روسری خودش را خفه کرد.

*چرا فرار کردید؟

ترسیدیم. چون او فوت کرده‌بود و من و همسرم از ترس فرار کردیم.

*پس از حادثه به کجا رفتی؟

به شهر دور دستی رفتم و برای اینکه مخفیگاهم شناسایی نشود، هر چند ماه یک‌بار از شهری به شهر دیگری فرار می‌کردم تا اینکه فکر کردم آب‌ها از آسیاب افتاده و به تهران آمدم و در مغازه جگرکی مشغول به کار شدم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها