کد خبر: 621052
|
۱۴۰۲/۰۴/۱۴ ۱۰:۳۰:۰۰
| |

درخواست کمک پدر یک جوان محکوم به قصاص:

پسرم زیر سایه طناب دار است، زندگی‌ام به هم ریخته، کمک کنید

پسری جوان که دوستش را به قتل رسانده در صورت تهیه دیه از مرگ نجات پیدا می‌کند. پدر او از شهروندان درخواست کمک کرد.

پسرم زیر سایه طناب دار است، زندگی‌ام به هم ریخته، کمک کنید
کد خبر: 621052
|
۱۴۰۲/۰۴/۱۴ ۱۰:۳۰:۰۰

محسن جوانی است که در یک دعوا دوستش را با ضربه چاقو به قتل رسانده است. مقتول دوست صمیمی‌ محسن بود و پدر و مادر محسن 7 سال تلاش کردند تا موفق شدند اولیای دم را راضی به گذشت کنند. حالا گره‌ای جدید در زندگی این خانواده ایجاد شده است.

پدر محسن از مردم درخواست کمک کرده و می‌گوید زندگی‌اش تحت تاثیر پرونده پسرش بهم ریخته است، تراژدی واقعی برای این مرد زندگی با کابوس مرگ فرزند گناهکارش است؛ اما تلاش می‌کند مبلغ دیه‌ای را که اولیای دم خواسته‌اند بپردازد.

گفت‌و‌گوی پدر محسن با سایت جنایی را بخوانید:

 

*چند سال است پسرتان در زندان است؟

7 سال. از روزی که بازداشت شد در زندان است.

*پسرتان مرتکب قتل شده است. توضیح بدهید چه کسی را کشته و چطور این اتفاق افتاده است؟

7 سال پیش پسرم به خانه دوستش رفته بود. در آنجا یک مهمانی دوستانه داشتند. اینکه دقیقا آنجا چه اتفاقی افتاده و چرا با هم درگیر شدند را من نمی‌دانم. فقط می‌دانم بین این دو دوست درگیری شده و صاحب خانه (دوست دیگر) به آنها گفته بروید خیابان دعوا کنید در خانه من دعوا نکنید. بچه من و مقتول را بیرون کرده. آنها هم در خیابان دعوا کردند و حین درگیری ضربه‌ای با چاقویی که دست بچه من بوده به گردن مقتول وارد شده است.

*تلاشی برای نجات مقتول شده بود؟

بچه من می‌گوید همان موقع ماشین گرفتم که او را برسانم بیمارستان اما پلیس رسید و گفت نمی‌شودو حتما باید اورژانس بیاید. آمبولانس هم دیر رسیده و آنقدر خون از آن بچه رفته که تمام کرده است.

*پسرتان دعوایی بود؟

نه خدا شاهد است.

*پس چرا چاقو داشت؟

کارد میوه‌خوری بوده. از خانه‌ای که در آن مهمان بودند برداشته. حالا فکر کرده شاید می‌تواند اینطوری جلوی ضربات مقتول را بگیرد.

*شما فرزند دیگری هم دارید؟

خدا شاهد است زندگی‌ام نابود شده.  من سه بچه دارم. یکی که حالا زندان است. زنم به این پسرم خیلی وابسته بود بچه بزرگم است با بقیه فرق دارد. ما ورامین بودیم بچه‌ام هم زندان ورامین بود بعد که او را بردند زندان رجایی شهر زندگی من نابود شد. زنم از ورامین می‌رفت تا آن طرف کرج تا می‌رسید وقت ملاقات تمام شده بود.حالش بد می‌شد. غش می‌کرد و می‌افتاد. مشکل قلبی هم دارد. چند روزی می‌افتاد بیمارستان. دوباره برمی‌گشت خانه و روز از نو و روزی از نو. خلاصه که یک زیرزمین در کرج اجاره کردم دو تا بچه‌ام با زنم رفتند کرج که زنم بتواند هر هفته به دیدن محسن برود. من هم در ورامین ماندم ودر کارگاهی که کار می‌کنم زندگی می‌کنم.

*چرا شما به کرج نرفتید؟

چطوری می‌رفتم؟ کارم ورامین است. خرج کرایه آن زیرزمین و خورد و خوراک را از کارگری در می‌آورم اگر می‌رفتم دیگر کاری نداشتم. زندگی‌ام متلاشی شده است.

*چطور رضایت گرفتید؟

خدا شاهد است با بدختی و بیچارگی. همان اول که این قتل اتفاق افتاد من برای تسلیت رفتم. زنم را هم بردم. خدا وکیلی آدم‌های خوبی هستند اصلا هیچ چیز به ما نگفتند. منتظرم بودم حتی با کتک من را بیرون کنند ولی نکردند. خدا پدرشان را بیامرزد واقعا خیلی انسانیت به خرج دادند. ما خیلی رفت و آمد کردیم مادر آن خدا بیامرز که می‌گفت فقط قصاص. حاضر نبود برای رضایت حرف بزند اما خدا بچه‌های آقای حسینی اجرای احکام ورامین را حفظ کند خیلی تلاش کرد و آنها قبول کردند.

*شما خودتان بودید رضایت می‌دادید؟

خدا شاهد است نمی‌دانم. گاهی خودم را جای پدر مقتول می‌گذارم می‌فهمم حق دارد از من و پسرم متنفر باشد اما همیشه با احترام با من برخورد کرد. همین بچه من که گناهکار است و بالاخره کسی را کشته من آنقدر به او وابسته‌ام دار و ندارم را فروختم و وام گرفتم و از دوست و آشنا گدایی کردم توانستم یک بخشی از دیه را جور کنم. پس درک می‌کنم خانواده مقتول چه عذابی را تحمل می‌کنند.

*چقدر از مبلغ دیه را جور کرده‌اید و چقدر باقی مانده است؟

یک میلیارد و 500 میلیون تومان از ما پول خواسته‌اند که رضایت بدهند. خدا شاهد است که من ندارم. از اجرای احکام هم آمدند و وضعیت زندگی من را دیدند. زن و بچه من  در یک زیرزمین زندگی می‌کنند. هرچه داشتم و نداشتم گذاشتم وسط، فامیل کمک کرد و بعد هم درمیان اهالی ورامین گلریزان کردیم و یک وام هم گرفته‌ام کلا شده 500 میلیون تومان. یک جایی هم قول داده 200 میلیون تومان وام بدهد. به خدا بدبختی می‌کشم. به اولیای دم حق می‌دهم ، مقصر بچه من بوده، اما خدا شاهد است وضعیت من بدتر از آنهاست. آنها می‌دانند بچه‌شان نیست اما من 7 سال است که هر صبح با هر تلفن همه تنم می‌لرزد و هربار با خودم می‌گویم نکند تماس گرفتند برای ملاقات آخر. نکند بچه‌ام قصاص شود. آنها که پدر و مادر هستند می‌دانند من در چه آتش دائمی‌ گیر کرده‌ام. از طرفی زنم مریض شده ، دوتا بچه دیگرم پاسوز این زندگی جهنمی‌ شده‌اند.

*درخواستی از مردم داری؟

از مردم درخواست کمک دارم. تو را به هرکسی که برایتان عزیز است کمکم کنید. کمک کنید شاید بتوانم از این جهنم خلاص شوم. این بچه بیرون بیاید خودش باید کار کند و قسط‌ها را بدهد. با او شرط کرده‌ام. من می‌دانم بچه‌ام اشتباه کرده اما راست می‌گویند پدر و مادر همیشه پاسوز بچه است. به من و زنم رحم کنید. مردم کمک کنید بتوانم دیه را بدهم و این کابوس 7 ساله قصاص بچه‌ام تمام شود.

راه کمک به پدر محسن

داستان زندگی محسن و پدرش را خوانید. اگر تمایل داشتید به این پدر کمک کنید، می‌توانید مبالغ اهدایی خود را به شماره حساب 5022291086674429 به نام شهرزاد همتی یکی از روزنامه‌نگاران معتمد واریز کنید. لازم به ذکر است موضوع پرونده از سوی مقامات قضایی مورد تایید قرار گرفته و در صورتی که خیری بخواهد مستقیما بر پرداخت وجه نظارت کند یا با قاضی اجرای احکام صحبت کند می‌تواند با ما تماس بگیرد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها