«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
مرد جوان قربانی عشق دوران نوجوانی همسر خیانتکارش شد
زن خیانتکار و مردی که در نوجوانی عاشق او بود، با همدستی یکدیگر شوهر زن را به قتل رساندند.
عشق فراموششده دوران نوجوانی با دیدار دوباره دو همشهری شعله گرفت و باعث قتل شوهر زن و افتادن سایه طناب دار بر گردن مرد قاتل شد.
به گزارش اعتمادآنلاین، این عشق زمانی شعلهور شد که دختر و پسر پس از پایان رابطه عاشقانهشان در روستا هر کدام جداگانه ازدواج کرده و به شهر آمده بودند که به صورت اتفاقی یکدیگر را دیدند.
زنی سال 98 با ماموران پلیس تماس گرفت و مدعی شد شوهرش گم شده است. این زن به پلیس گفت شوهرش از خانه خارج شده و دیگر برنگشته و خبری هم نداده است. ماموران پلیس زن را تحت بازجویی قرار دادند. این زن گفت: شوهرم برای کار بیرون رفت و دیگر نیامد. او بیخبر جایی نمیرفت و نمیدانم چه اتفاقی افتاده است.
وقتی پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد، سرنخی از مرد که مهران نام داشت، به دست نیامد.
نازنین، همسر مهران، مدعی شد شوهرش با کسی اختلافی نداشته و خودشان هم رابطه خوبی داشتند اما بررسیهای بیشتر نشان داد نازنین و مهران اختلافات شدیدی با هم داشتهاند و مهران به دلیل نوع کارش بیشتر روز را در خانه نبوده است.
تحقیقات بیشتر مشخص کرد نازنین از مدتی قبل با مردی به نام امید رابطه داشته است. بنابراین نازنین بازداشت شد و به عنوان مظنون اصلی قتل تحت بازجویی قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول نکرد اما گفت میداند چه کسی مرتکب قتل شوهرش شده است.
عشق دوران نوجوانی
نازنین به ماموران گفت: من در دوران نوجوانی در روستا با جوانی به نام امید آشنا شدم. ما عاشق هم بودیم اما بعد از مدتی امید به دلایلی از روستا رفت و ما دیگر همدیگر را ندیدیم. من ازدواج کردم و به تهران آمدم. چند سال بعد از ازدواجم امید را دیدم، او هم ازدواج کرده و در تهران در نزدیکی ما زندگی میکرد. ما در این مدت چندین بار همدیگر را دیدیم و چون من با شوهرم اختلاف داشتم بیشتر به امید نزدیک شدم. من و امید خیلی با اکیپ دوستانمان بیرون میرفتیم و شوهرم هم خبر نداشت. او بیشتر وقت در خانه نبود.
او درباره روز حادثه گفت: روز حادثه طبق معمول همیشه من و امید با دوستانمان بیرون رفته بودیم. شب وقتی برگشتیم من کمی حالم خوب نبود. به امید گفتم وسایلم را داخل خانه بیاورد، وقتی با امید وارد خانه شدیم دیدم شوهرم در خانه است و همین دلیل دعوا بود. آنها با هم گلاویز شدند. مهران بیحال روی زمین افتاد و بعد هم فوت کرد. ما از سعید دوستمان که در ماشین منتظر بود کمک خواستیم. به کمک سعید جسد را بیرون بردیم و در بیابان دفن کردیم.
بعد از گفتههای متهم، امید و سعید نیز بازداشت شدند. امید اتهام را قبول کرد اما مدعی شد قصد قتل نداشته و غافلگیر شده و به خاطر غافلگیری مجبور به این کار شده است.
اعترافات سعید بسیار تکاندهنده بود. او گفت: وقتی بالای سر مهران رسیدم او هنوز زنده بود، گفتم بیایید او را به بیمارستان ببریم، شاید زنده بماند؛ آن وقت شما به اتهام رابطه محاکمه میشوید اما اگر بمیرد قتل گردن شماست. نازنین قبول نکرد و گفت باید کار را تمام کنیم. امید هم به اصرار نازنین مهران را خفه کرد و کشت. من نمیخواستم قاطی کارهای آنها شوم اما مجبورم کردند کمک کنم جسد را دفن کنیم.
بعد از گفتههای متهمان، پلیس به محل دفن جسد رفت و جسد را بیرون کشیدند. با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده هر سه متهم در جایگاه قرار گرفتند. متهم ردیف اول ادعا کرد بیمار است و در زمان حادثه نمیدانسته باید چه کند. سپس متهم ردیف دوم در جایگاه ایستاد و او نیز ادعا کرد بیماری روانی دارد.
وقتی نوبت به متهم ردیف سوم رسید او هم گفت تحت تاثیر دو متهم دیگر مرتکب قتل شده است.
در پایان هیات قضات وارد شور شدند و امید را به قصاص و نازنین و سعید را به حبس محکوم کردند.
بعد از صدور حکم وکیل امید به رأی صادره اعتراض کرد؛ او مدعی شد موکلش بیمار شیزوفرنیا است و به همین دلیل مرتکب قتل شده است. او درخواست کرد وضعیت روانی موکلش در کمیسیون پزشکی قانونی بررسی شود.
این درخواست در دیوان عالی کشور تایید شد و با نقض رأی پرونده یک بار دیگر در دادگاه کیفری به جریان افتاد. این پرونده بهزودی در شعبه همعرض رسیدگی خواهد شد و متهم امید برای بررسی روانی به پزشکی قانونی میرود.
دیدگاه تان را بنویسید