«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
ابهام در ماجرای سرقت میلیاردی از خانه فوق لاکچری
سرایدار خانه اعیانی به همکاری با سارقان مسلح متهم شده اما میگوید بیگناه است.
سرایداری که متهم است با سارقان همکاری کرده تا از خانه اعیانی و لاکچری سرقت کنند محاکمه شد؛ اما اتهامش را انکار کرد.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم معلم اخراجی آموزش و پرورش و خطاط است. او مدتی سرایدار یک خانه فوق لاکچری بود و در همین مدت به خانه دستبرد زده شد.
شکایت از این سرایدار جوان دو سال قبل به جریان افتاد. دختری جوان به ماموران پلیس گزارش داد مردان نقابدار به خانهاش حمله و چندین میلیارد پول و طلا سرقت کردهاند. با حضور ماموران پلیس در محل، تحقیقات در این خصوص آغاز شد. شکات که دو دختر و مادرشان بودند مدعی شدند سارقان را ندیدهاند اما دزدان نقابدار وقتی سرایدار همراهشان بوده، وارد خانه شدهاند و میلیاردها تومان طلا، ارز و پول نقد با خود بردهاند.
با توجه به اینکه در ابتدا هیچ ردی از دزدان نقابدار به دست نیامد، پلیس تحقیق از مرد سرایدار را آغاز کرد. او گفت نمیداند دزدان چه کسانی بودند و از هویتشان خبر ندارد.
با این حال با توجه به مدارک بهدستآمده دادسرا به این نتیجه رسید که سارقان با مرد سرایدار همدست بودهاند و با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.
شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران مسئول رسیدگی به این پرونده شد.
در جلسه دادگاه ابتدا دختر جوان در جایگاه حاضر شد و گفت: ساعت هفت بعدازظهر بود چون هر روز ساعت هفت فرهاد که سرایدار بود، میآمد تا زبالهها را ببرد زمان یادم مانده. من بدون اینکه بپرسم کیست در را باز کردم، یکدفعه چهار مرد نقابدار وارد خانه شدند، آنها با تهدید سلاح از من و مادرم خواستند تا بگوییم طلاها کجاست. مادرم گفت پول و طلایی در خانه نداریم و هرچه داریم در بانک است. آنها بدون اینکه حرفی بزنند به سمت اتاق خواب رفتند و از داخل کمد طلاها را برداشتند و از خانه خارج شدند.
او در جواب این سوال که فرهاد چه نقشی در این ماجرا داشت گفت: او هیچ نقشی نداشت یک گوشه ایستاده بود و تماشا میکرد.
در ادامه مادر این دختر در جایگاه ایستاد. او گفت: من از فرهاد شکایت دارم. او سرایدار ساختمان بود و به صورت مستقیم دزدها را به خانه ما آورده و با آنها همکاری کرده است. طلاها و پولهایی که دزدیده شده حاصل ۵۰ سال تلاش من و همسرم بود.
در ادامه وکیل این خانواده صحبت کرد. او گفت: موکل من که پدر خانواده است در خارج از کشور به سر میبرد و من به وکالت از او اینجا هستم. موکل من درخواست مجازات متهم و استرداد اموالش را دارد.
سپس فرهاد در جایگاه حاضر شد و گفت: من اتهام را قبول ندارم. چند سال قبل دبیر مدرسه بودم و معلمی میکردم، بنا بر دلایلی از کار اخراج شدم. بعد به تهران آمدم و در یک ساختمان فوق لاکچری سرایدار شدم. من هنرمند خطاط هستم و خطاطی میکردم. روز حادثه در اتاقم بودم و خطاطی میکردم که چهار مرد نقابدار وارد ساختمان شدند. آنها از من سراغ خانه مرد تاجر و خانوادهاش را گرفتند. من به جای اینکه سمت چپ را نشان دهم سمت راست را آدرس دادم اما آنها فهمیدند که دروغ میگویم و زنگ در خانه را درست زدند و بعد هم وارد خانه شدند و طلاها را بردند. آنها جلوی در ایستاده بودند که من یا فرد دیگری از خانه خارج نشود. من هیچ دخالتی در ماجرا نداشتم و اصلاً نمیدانم چه کسانی بودند.
متهم ادامه داد: من را به اشتباه گرفتند و بارها هم در این دو سال گفتهام که سرقت نکردهام. من هنرمند هستم و سرقت کار من نیست.
بعد از گفتههای متهم وکیل او در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من مرتکب سرقت نشده. او واکنشی به دزدان نشان نداده تا جان کسی به خطر نیفتد.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
دیدگاه تان را بنویسید