خانواده درستی نداشتم، دزد شدم
مرد سابقهدار میگوید بیکاری و نیاز مالی باعث شد بار دیگر به سمت سرقت برود.
سعید سه سال قبل به جرم سرقت بازداشت و بعد از مدتی آزاد شد. او دوباره به اتهام سرقت بازداشت شده است.
سعید برای سایت جنایی از زندگیاش میگوید:
*چرا مرتکب سرقت میشوی؟
کار پیدا نکردم. چارهای نداشتم.
*مگر هر آدم بیکاری دزدی میکند؟
نه، اینطور نیست، ولی من نیازهایی داشتم که نمیتوانستم برطرف کنم؛ برای همین این کار را کردم.
*چه چیزی سرقت میکردی؟
گوشی تلفن میدزدیدیم. با دوستم این کار را میکردیم.
*چند گوشی سرقت کردید؟
سه گوشی بود. بیشتر نبود.
*اما شکات بیشتری دارید.
سرقتهایی که شکایت شده کار من نیست.
*چقدر سواد داری؟
ابتدایی خواندم.
*چرا درس را ادامه ندادی؟
خانواده درست و حسابی ندارم. پدر و مادرم را در کودکی از دست دادم و بعد هم با برادرم زندگی کردم. او که ازدواج کرد من سختی بیشتری کشیدم، چون همسر برادرم من را تحمل نمیکرد. ۱۴سالگی به تهران آمدم، بعد دیگر خودم ماندم و خودم.
*حالا چطور؟ کسی هست به تو کمک کند؟
هیچکس را ندارم، حتی چند سال قبل که زندانی بودم کسی را نداشتم به من کمک کند. حالا هم میدانم تنها خواهم بود.
*نمیخواهی زندگیات را تغییر بدهی؟
سعی میکنم. امیدوارم این بار بتوانم.
دیدگاه تان را بنویسید