کد خبر: 645863
|
۱۴۰۲/۱۰/۰۵ ۰۸:۲۵:۰۳
| |

پایان 6 سال فرار عامل جنایت مسلحانه در قم

مردی که همراه همدستانش دو نفر را در قم کشته بود، بعد از 6 سال در تهران دستگیر شد.

پایان 6 سال فرار عامل جنایت مسلحانه در قم
کد خبر: 645863
|
۱۴۰۲/۱۰/۰۵ ۰۸:۲۵:۰۳

متهم فراری درگیری مرگبار در یکی از خیابان‌های قم سرانجام پس از 6 سال در تهران شناسایی و دستگیر شد.

به گزارش سایت جنایی، سکوت خیابان‌ مهرآباد قم در بیست و ششمین روز بهمن سال 1396 با صدای شلیگ گلوله‌هایی که پشت سر هم از اسلحه خارج می‌شد، شکست. پس از لحظاتی ساکنان محل دو جوان زخمی را در حالی دیدند که روی زمین افتاده بودند. در همین حال سه مهاجم مسلح با مشاهده شهروندان پا به فرار گذاشتند. پس از آن ماموران پلیس و اورژانس که توسط ساکنان در جریان قرار گرفته بودند به سرعت به محل حادثه اعزام شدند و دو مجروح را به بیمارستان منتقل کردند.

باوجود تلاش کادر درمان نجات مجروحان ممکن نبود و هر دو بر اثر خونریزی شدید ناشی از گلوله‌هایی که در بدن داشتند، جان باختند.

با مرگ هر دو جوان تحقیقات پلیسی آغاز و مشخص شد دو مقتول به خاطر اختلاف با سه جوان دیگر وارد ماجرایی شدند که به شلیک مرگبار منجر شد. در ادامه سه متهم فراری که به گفته ساکنان محل از عوامل سلب آسایش شهروندان بودند، شناسایی و دو نفر از آنها دستگیر شدند. این متهمان به شرکت در درگیری و قتل اعتراف کردند. به این ترتیب پس از بازسازی صحنه درگیری مرگبار و تکمیل تحقیقات، پرونده برای برگزاری جلسه محاکمه و صدور حکم به دادگاه کیفری استان قم ارجاع شد. این در حالی بود که سومین متهم پرونده به نام بهروز همچنان تحت تعقیب بود و تحقیقات برای دستگیری او ادامه داشت.

دو متهم دستگیر شده در جلسه دادگاه به دفاع از خود پرداختند. در نهایت با توجه به دلایل و مستندات موجود در پرونده، اعترافات دو متهم، گفته‌های شاهدان صحنه تیراندازی مرگبار و درخواست قصاص اولیای دم، قضات هر سه متهم را که به سوی مقتولان آتش گشوده بودند مجرم شناختند و علاوه بر دو متهم دستگیر شده، برای بهروز  نیز حکم غیابی صادر کردند.

پس از صدور حکم قصاص که به صورت غیابی برای متهم فراری این پرونده صادر شده بود تحقیقات برای دستگیری او همچنان بی‌نتیجه بود. با این وجود پس از 6 سال از آن رویداد خونین، کارآگاهان پلیس آگاهی شهر قم هنوز در تلاش بودند تا سرنخی از  او به‌دست آورند. تا اینکه بالاخره سرنخ‌های به‌دست آمده ماموران آگاهی قم را به تهران کشاند تا پس از هماهنگی‌های قضایی و پلیس مخفیگاه متهم در تهران زیر نظر گرفته شود. جایی که بهروز از نظرها پنهان شده و مخفیگاه‌ او بود، پاتوق مجرمان و معتادان بود.

به این ترتیب عملیات دستگیری این متهم فراری پس از کسب مجوزهای قضایی آغاز شد و کارآگاهان پلیس آگاهی تهران و قم در عملیاتی مشترک موفق به دستگیری بهروز شدند. سپس متهم دستگیر شده بلافاصله برای ادامه تحقیقات قضایی به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و پس از ثبت اظهارات اولیه با قرار عدم صلاحیت در اختیار ماموران پلیس آگاهی قم قرار گرفت تا ادامه تحقیقات در حوزه استحفاظی که جرم اتفاق افتاده است، ادامه یابد.

بهروز  که به مدت 6 سال از چنگال قانون گریزان بود، در بازجویی‌ها اعتراف کرد 38 سال سن دارد و مدت زیادی است که کارهای تبهکارانه انجام می‌دهد.

او همچنین فاش کرد انگیزه‌اش از درگیری که به قتل منتهی شد، ناشی از تمایل به نمایش قدرت و جایگاه سلطه‌جویانه‌اش بود ؛ به نحوی که برای اثبات برتری گروه خود در محل، دست به چنین اقدامی زد.

بهروز در بازجوی‌ها گفت: در این مدت هرجاکه می‌رسیدم محفل خلافکاران و معتادان را پیدا می‌کردم و گاهی هم روی نیمکت‌های پارک‌ها وقتم را می‌گذراندم و شب را روز می‌کردم. زندگی من در این 6 سال آخرین به معنی واقعی آوارگی ور سرگردانی بود.

این متهم که از اعمال خود پشیمان بود حماقت و ندانم‌کاری را تنها دلیل این رفتارهای خود دانست و ادامه داد: در آن روز مرگبار من در خارج از شهر بودم. دو نفر از همدستانم که دستگیر شده‌اند با من تماس گرفتند و گفتند قرار دعوا با مقتولان را گذاشته‌اند. آنها اصرار داشتند بدون من نمی‌توانند در این ماجرا موفق شوند و خواستند خودم را به آنها برسانم. من هم سریع سوار ماشین شدم و سمتشان حرکت کردم تا به مکان تعیین شده بروم. اختلاف جدیی با مقتولان نداشتیم و فقط قدرت‌نمایی و کری‌خوانی باعث شده بود رقیب هم باشیم. در این بین ما می‌خواستیم ثابت کنیم که در محل، ما از آنها قوی‌تر هستیم. البته چند وقت قبل سر همین موضوعات با هم دعوا کردیم، اما آن دفعه با قمه بود و یکی هم زخمی شده بود. ولی درس عبرتی نشد و سری بعد که سر قرار دعوا رفتیم هم ما مسلح بودیم و هم آنها با خودشان اسحله آورده بودند که به کشته شدن آنها منجر شد.

این متهم ادامه داد: من می‌خواستم مستندساز شوم. عاشق فیلم‌سازی و کارگردانی بودم. کلاس‌های مختلفی هم رفتم و حتی چند فیلم کوتاه ساختم. تصمیم داشتم فیلمی بلند سازم و در جشنواره‌های داخلی و خارجی شرکت کنم. اما دوستان ناباب و شب‌نشینی‌ها مرا از موفقیت‌هایم دور کرد و به یک خلافکار اهل دعوا تبدیل شدم. اگر عمری باقی بود و روزی بخواهم فیلم بسازم قطعا مستندی از زندگی خودم می‌سازم که پر از تنش و سختی و مشکلات بود. درست است که ما خلافکار بودیم و همیشه اهل دعوا بودیم و اسلحه دست می‌گرفتیم اما آدمکشی خیلی چیز سنگینی است. زمانی که فهمیدم دو نفر با گلوله‌های ما کشته شدند، دنیا روی سرم خراب شد. حتی از سایه خودم هم می‌ترسیدم و از طرفی عذاب وجدان لحظه‌ای رهایم نکرد. در این مدت پنهانی خانواده‌ام را می دیدم و از آنها پول می‌گرفتم تا روزگارم را سپری کنم. یک شب خواب راحت نداشتم و چهره قربانیان رهایم نمی‌کرد. زندگی‌ام شده بود وقت سپری کردن با خلافکاران و معتادان. هر چقدر هم زرنگ باشی وارد خلاف که بشوی یا کشته می‌شوی یا کسی را به قتل می‌رسانی. خوب که نگاه کنی می‌بینی دو سر سوخت است و راهی که رفته‌ای یک باتلاق است. در تمام این 6 سال چیزی جز بدبختی ندیدم ، روبرویم مرگ بود و پشت سرم دو جنازه که عامل قتل آنها من و دوستانم بودیم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها