کد خبر: 648573
|
۱۴۰۲/۱۰/۲۶ ۲۰:۳۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

مرگ مشکوک مرد مسن؛ آیا مادر و دختر در جنایت همدستی کرده‌اند؟

پنج فرزند مردی که به طرزی مشکوک فوت شده است، انگشت اتهام را به سوی مادر و یکی از خواهران‌شان گرفتند.

مرگ مشکوک مرد مسن؛ آیا مادر و دختر در جنایت همدستی کرده‌اند؟
کد خبر: 648573
|
۱۴۰۲/۱۰/۲۶ ۲۰:۳۰:۰۰

پنج فرزند مردی مسن که به طرز مشکوکی فوت شده است، مادر و یکی از خواهران خود را به قتل متهم کردند. این در حالی است که مادر و دختر می‌گویند در مرگ پدر خانواده هیچ نقشی نداشتند.

به گزارش اعتمادآنلاین، اواخر مهرماه مرگ مشکوک مردی 75ساله به نام حسن به بازپرس جنایی تهران اعلام شد. این مرد بیمار و زمین‌گیر بود و پنج نفر از 6 فرزند او مدعی بودند مرگ پدرشان مشکوک است. به همین دلیل جسد حسن به پزشکی قانونی منتقل شد تا آزمایش‌های لازم برای تشخیص علت فوت انجام شود.

متخصصان پزشکی قانونی چند روز پیش در گزارشی که برای بازپرس جنایی فرستادند اعلام کردند در خون این مرد الکل و متادون وجود داشته و او بر اثر مصرف این دو ماده جانش را از دست داده است. پس از اعلام این نظریه پنج فرزند متوفی از مادر و خواهر کوچک خود به اتهام قتل شکایت کردند و گفتند احتمال می‌دهند این دو نفر با همدستی یکدیگر پدرشان را به قتل رسانده باشند تا اموال او را تصاحب کنند.

شکات مدعی شدند مادرشان به ماده مخدر شیشه اعتیاد دارد و متادون نیز مصرف می‌کند. آنها گفتند پدرشان قبلاً سه دانگ از خانه را به نام مادرشان کرده بود اما این زن مهریه‌اش را نیز چند وقت قبل با اجرا گذاشت و سعی داشت بقیه خانه را هم تصاحب کند.

بازپرس جنایی بعد از شنیدن این اظهارات، مادر و دختر را احضار کرد. زن جوان در تحقیقات گفت: من فرزند آخر خانواده هستم. مدتی قبل از شوهرم جدا شدم و از آن به بعد بیشتر به پدر و مادرم رسیدگی می‌کردم. پدرم بیمار بود و همه کارهای او را من انجام می‌دادم و حتی پوشکش را هم عوض می‌کردم. والدینم نیز به من محبت بیشتری داشتند. من برای پدرم خیلی زحمت کشیدم اما نمی‌دانم چرا برادر و خواهرانم از من شکایت کرده‌اند. من در مرگ پدرمان هیچ نقشی نداشتم.

همسر متوفی نیز گفت: من 13 ساله بودم که با حسن ازدواج کردم و همراه او از شهر خودمان به تهران آمدم. در تمام این سال‌ها من کار کرده‌ام. در خانه مردم نظافت می‌کردم و برای زندگی خانوادگی‌مان زحمت می‌کشیدم. 6 فرزندم را بزرگ کردم و هیچ وقت هم اعتراضی نداشتم. مدتی قبل شوهرم چون اخلاق بچه‌ها را می‌دانست خودش تصمیم گرفت نیمی از خانه را به نام من سند بزند. او می‌گفت نمی‌خواهد بعد از فوتش، من آواره شوم. مدتی بعد از آن باز هم خود حسن گفت مهریه‌ام را اجرا بگذارم. او می‌گفت اگر فوت کند بچه‌ها چیزی برایم باقی نمی‌گذارند. من در تمام این مدت که شوهرم بیمار بود هم از او مراقبت می‌کردم و هم برای تامین هزینه‌های زندگی در خانه‌های مردم کارگری می‌کردم؛ اما این بچه‌ها که الان شکایت کرده‌اند کمکی به من نمی‌کردند. حتی یک بار وقتی صاحب‌کارم در خانه‌اش مهمانی داشت و مجبور بودم مدت بیشتری بیرون از خانه بمانم از آنها خواستم به پدرشان سر بزنند اما این کار را نکردند.

این زن ادامه داد: من معتاد نیستم و شیشه مصرف نمی‌کنم. چون خیلی پادرد داشتم حسن گفته بود بهتر است متادون بخورم. به همین دلیل مصرف متادون داشتم اما آن را به شوهرم ندادم. روز حادثه به حسن کمی آناناس دادم. او بدحال بود اما چاره‌ای نداشتم جز اینکه سر کار بروم. وقتی برگشتم دیدم حالش بدتر شده است که با اورژانس تماس گرفتم. من نه تنها در مرگ شوهرم دخالتی نداشتم بلکه برای او زحمت زیادی کشیدم و او هم همیشه حواسش به من بود.

بنا بر این گزارش، در حال حاضر تحقیقات پیرامون این پرونده ادامه دارد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها