برای رسیدن به دختر مورد علاقهام موبایلقاپ شدم
پسری که به اتهام عضویت در باند موبایلقاپی دستگیر شده میگوید میخواست با این کار پولدار شود و با دختر مورد علاقهاش ازدواج کند.
اعضای باند پنج نفری که مردان تهرانی را به عنوان طعمههای موبایلقاپی انتخاب میکردند، دستگیر شدند.
به گزارش سایت جنایی، پرونده این باند سارقان که از چند ماه پیش شکایاتی از آنها مطرح شده بود، در دادسرای ناحیه 34 تهران مطرح بود. بازپرس مصطفی تقیزاده، بازپرس شعبه 5 دادسرای ویژه سرقت تهران از اواخر تابستان با پروندههایی مواجه شده بود که اکثر شاکیان مردانی بودند که موبایل آنها در خیابان مورد سرقت قرار گرفته بود.
شاکیان در توضیح ماجرای سرقت گوشیهای خود گفته بودند دو مرد که سوار یک موتورسیکلت بودند موبایلشان را وقتی از فروشگاه، خانه، محل کار و مرکز خرید بیرون میآمدند از دستشان قاپیدند.
این در حالی بود که چند روز قبل ماموران پلیس پایتخت که در حال گشت زنی در محدود استحفاظی خود بودند به دو نفر که سوار یک دستگاه موتورسیکلت بودند، مشکوک شدند. هنوز ماموران در مورد موتورسیکلت دو ترک اقدامی نکرده بودند که آنها با قاپیدن گوشی مردی فرار کردند. به این ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد و در این ماجرا دو موتورسوار زمین خوردند که یکی از آنها از سوی ماموران دستگیر شد؛ اما متهم دیگر با سرعت دوباره سوار موتور شد و توانست فرار کند.
به این ترتیب متهم دستگیر شده به اداره پلیس انتقال یافت و با توجه به اینکه ماموران پلیس شاهد ارتکاب سرقت از سوی او بودند، نتوانست جرم خود را انکار کند. او گفت: من عضو باند پنج نفره سارقان هستم و معمولا در تیمهای دو نفره برای سرقت به خیابان میرویم. ما همه بچه محل هستیم و با توجه به نیاز مالی تصمیم به انجام این سرقتها گرفتیم. مثلا خود من با دختری دوست بودم و او به من گفت وضع مالیات خوب نیست، هر وقت وضع مالی خوبی داشتی بیا. بعد با یکی از بچه محلها مشورت کردم که گفت بیا با هم به سرقت برویم. او سر دسته باند است و الان پایش شکسته و در بیمارستان بستری است. او به من گفت برای اینکه زودتر پولدار شوی وارد باند ما شو تا به دختر مورد علاقهات برسی. من هم وارد باند شدم.
در پی این اتفاق سردسته باند که در حادثه تصادف پایش شکسته بود در یکی از بیمارستانهای تهران دستگیر شد و در بازجوییها گفت: من چند سال قبل با دختری افغان آشنا شدم و بر خلاف نظر خانوادهام با او ازدواج کردم. الان یک بچه 6 ساله دارم، اما آن زن دیگر با من زندگی نمیکند.چند سال بعد از ازدواج ما مادر زنم به آلمان رفت. آن موقع بود که زنم گفت او هم میخواهد به آلمان برودن ولی من مخالف بودم. در نهایت گفت دیگر با من زندگی نمیکند. او پسرم را پیش من گذاشت و رفت؛ اما از آنجایی که خانوادهام با این ازدواج مخالف بودند نمیتوانستم برای نگهداری بچه کوچکم از آنها کم بخواهم و نمیدانستم چه کنم. تا اینکه با یکی از دوستانم مشورت کردم و گفت سرقت کنم. او به من گفت با این شیوه روزی دو سه ساعت که بچهام خواب است میتوانم سرقت کنم و با درآمد آن میتوانم زندگی را بچرخانم.
این سردسته باند ادامه داد: معمولا مردها را برای سرقت انتخاب میکردیم و بیشتر هم گوشی سامسونگ و شیائومی میدزدیم چون مالخر ما میگفت برای گوشیهای آیفون سخت میتواند مشتری پیدا کند.
با این اعترافات سه عضو دیگر باند هم شناسایی و دستگیر شدند و در حال حاضر تحقیقات در مورد این باند ادامه دارد و شناسایی مالباختگان در دستور کار قرار دارد.
دیدگاه تان را بنویسید