۳ زن و مرد قاتل به دار آویخته شدند
حکم دو مرد و یک زن قاتل که به قصاص محکوم شده بودند، اجرا شد.
سه محکوم به قصاص که به خاطر قتل نفس به مرگ محکوم شده بودند، سحرگاه امروز مجازات شدند.
به گزارش سایت جنایی، نخستین قاتلی که حکمش اجرا شد، مرد میانسالی بود که همسر دومش را به قتل رسانده بود.
او در 28 فروردین سال 99 به خاطر اختلاف با همسر دومش او را کشت. قضات دادگاه کیفری استان تهران رأی بر قصاص این مرد دادند و با تأیید حکم در دیوان عالی کشور و ارسال پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی، پس از طی مراحل قانونی متهم سحرگاه امروز به دار مجازات آویخته شد.
محکوم به قصاص دیگری که صبح امروز را ندید، مردی بود که در درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رسانده بود. هفتم مهر سال 1400 گزارش درگیری در یکی از خیابانهای پایتخت به تیم جنایی اعلام شد. با حضور در محل آنها با جسد خونین جوانی مواجه شدند که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود. تحقیقات اولیه حکایت از آن داشت که پسر جوان، قربانی درگیری خیابانی شده است. در ادامه عامل قتل دستگیر شد. متهم جوان به درگیری خیابانی اعتراف کرد و با تکمیل تحقیقات پرونده برای صدور حکم به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. قضات دادگاه کیفری با توجه به اعتراف متهم، بازسازی صحنه جرم، شهادت شهود و درخواست اولیای دم برای اشد مجازات، پسر جوان را به قصاص محکوم کردند. با تأیید این حکم در دیوان عالی کشور پرونده این پسر جوان نیز به دادسرای جنایی و شعبه اجرای احکام فرستاده شد. در دادسرای جنایی هم پس از طی مراحل قانونی از جمله استیذان متهم در نوبت اجرای حکم قرار گرفت و سحرگاه بود که همراه محکومان پروندههای دیگر پای چوبه دار رفت. در نهایت هم خواهشها و التماسهای متهم فایدهای در زنده ماندنش نداشت و به درخواست اولیای دم به دار آویخته شد تا پروندهاش در زندان قزلحصار بسته شود.
همچنین سومین محکوم به قصاص زنی بود که به خاطر النگو و طلاهای زنی، او را به قتل رسانده بود. این متهم شامگاه هفتم اسفند سال 1400 مرتکب قتل شد و همان روز با گزارش قتل زنی در آپارتمانش، بازپرس کشیک قتل پایتخت دستور آغاز تحقیقات جنایی را صادر کرد. بررسیها نشان میداد زن 70 ساله با ضربات چاقو به قتل رسیده و طلاهایش سرقت شده است. بنابراین قتل با انگیزه سرقت در حالی به عنوان مهمترین فرضیه مطرح شده که بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که قاتل، فردی آشنا بوده است، چون صحنه جرم حکایت از حضور یک مهمان داشت و آسیبی هم به درها دیده نمیشد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد زن کشتهشده با افراد زیاد رفتوآمد داشت. همین امر، کار را برای پلیس سخت کرد. در ادامه صحنه قتل با دقت مورد بررسی قرار گرفت و چند اثر انگشت به دست آمد که احتمال میرفت یکی از آنها متعلق به قاتل باشد.
بررسیها برای رازگشایی از این قتل ادامه داشت تا اینکه زن همسایه سرنخ اصلی را در اختیار تیم تحقیق جنایی قرار داد. فردی در چهلمین روز کشته شدن مقتول به صورت تصادفی صحبتهای زن همسایه را شنیده بود و کارآگاهان پلیس را در جریان قرار داد. کارآگاهان مطلع شدند زن همسایه که فریبا نام دارد به شخصی که آن طرف خط بود، میگفت: از وقتی همسایه به قتل رسیده پریشان هستم و مقتول هر شب به خوابم میآید. با طرح این موضوع با کارآگاهان احتمال اینکه که فریبا در ماجرای قتل زن جوان نقش داشته باشد دور از ذهن به نظر نرسید.
بنابراین زن همسایه به عنوان یکی از مظنونان پرونده بازداشت شد و در تحقیقات گفت: از وقتی مقتول کشته شده خوابهای پریشان و عجیبی میبینم. مدام خواب مقتول را میبینم که نام فردی را در خواب به من میگوید و اصرار دارد او قاتلش است. مقتول در خوابهایم به عروسمان اشاره میکند و من با دیدن این خواب خیلی پریشان شدهام.
به دنبال اظهارات زن، انگشت اتهام به سمت عروسشان نشانه رفت. از طرفی، زمانی که اثر انگشت بهدستآمده در صحنه جنایت با اثر انگشت مظنون جدید مطابقت داده و مشخص شد اثر انگشت متعلق به سحر، عروس جوان است. سحر بازداشت شد و زن جوان گرچه ابتدا منکر جنایت بود و سناریوی قتل از سوی شخصی نقابدار را مطرح میکرد. اما با توجه به مدارک بهجامانده در محل قتل در نهایت به جرم خود اعتراف کرد و گفت: شب حادثه گل کشیده بودم و حال خوبی نداشتم. قرار بود مقتول برایم دعای شکست طلسم و سحر و جادو بنویسد. به اتاق رفت که آن را بیاورد و من هم دنبالش راه افتادم. ناگهان کنترلم را از دست دادم و پیرزن را هل دادم و او روی تخت افتاد و بعد آن با دستانم خفهاش کردم و چند ضربه چاقو هم به او زدم و طلاهایش را سرقت کردم.
با اعتراف زن، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و به درخواست اولیای دم در دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد. حکم قصاص این متهم نیز مانند دو نفر دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شده بود تا پروندهاش به دادسرای جنایی تهران ارسال شود و سرانجام این زن جوان سحرگاه امروز در زندان رجاییشهر پای چوبه دار رفت و دفتر زندگیاش برای همیشه بسته شد.
دیدگاه تان را بنویسید