کد خبر: 658857
|
۱۴۰۳/۰۲/۱۱ ۰۸:۵۷:۲۶
| |

داستان زندگی دختری که والدینش با ازدواجش مخالف هستند

دختری جوان که قصد دارد با خواستگار مقیم آمریکا ازدواج کند، به دلیل مخالفت والدینش از پلیس کمک خواست.

داستان زندگی دختری که والدینش با ازدواجش مخالف هستند
کد خبر: 658857
|
۱۴۰۳/۰۲/۱۱ ۰۸:۵۷:۲۶

با آن که تحصیلاتم در رشته دامپزشکی به پایان رسیده است و هم اکنون دوره تخصصی را می گذرانم اما پدر و مادرم به بهانه های واهی با همه خواستگارانم برای ازدواج مخالفت می کنند به طوری که اکنون اجازه نمی دهند به آمریکا بروم و با کسی که به او علاقه مند هستم، ازدواج کنم ...

به گزارش روزنامه خراسان، دختر 30 ساله که برای مشورت های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده ام ازدواج کرده اند و زندگی آرامی دارند اما من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر ومادرم رشته دام پزشکی را انتخاب کردم ولی آرام آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه مند شدم .با وجود این پدرم درباره خواستگارانم بسیار سخت گیری می کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم! به گونه ای که یک بار یکی از همکلاسی هایم به خواستگاری ام آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه مند بودم.

خلاصه در این میان یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می تواند سالی دوبار به ایران بیاید. وقتی«فرید»به خواستگاری ام آمد (او را در آمریکا «فری»صدا می زنند)ابتدا پدر و مادرم مخالفتی نکردند اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند! او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت. او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می کند تا مراسم عقد را دریکی از مکان های مذهبی برگزار کنیم ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم ...

درهمین حال پدر«نوشابه» که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان این که هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت:من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه! که در ادامه هم از این شرط صرف نظر کردم اما دلیل اصلی مخالفت من این است که «فرید»اصرار به «عقد موقت» دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دایمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟از سوی دیگر هم حتی خانواده اش را به ما معرفی نکرده است و حاضر نشد به همراه خانواده اش به خواستگاری بیاید، ما هم نمی توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم! بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چرا که نمی خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند ولی ای کاش ...

اقدامات کارشناسی و بررسی های روان شناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد)به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها