همکارم را با کمک زنش کشتم
مردی که همکارخود را به قتل رسانده است، در بازجوییهای پلیسی جزییات جنایت را فاش کرد.
تبانی همکار حسود و زنی که با همسرش اختلاف داشت به قتل مردی منجر شد که چندین ماه راز مرگش مخفی مانده بود.
به گزارش سایت جنایی، در آخرین ماه سال گذشته زنی با مرکز فوریتهای پزشکی اورژانس تهران تماس گرفت و درخواست کمک کرد. زن جوان از پیدا کردن شوهرش در حالی که نقش زمین بود.
به این ترتیب گروهی از امدادگران اورژانس راهی آدرسی شدند که زن جوان اعلام کرده بود. امدادگران با حضور در محل بوی گاز را استشمام کردند و با احتمال گاز گرفتگی تصمیم داشتند اقدامات درمانی اولیه را شروع کنند؛ اما همان ابتدا متوجه شدند کاری از دستشان برنمیآید چون مرد جوان چند ساعت پیش جان خود را از دست داده بود. به این ترتیب موضوع مرگ این مرد که منصور نام داشت، به پلیس اعلام و تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد.
همسر منصور در بازجوییهای اولیه به ماموران گفت: من شب گذشته خانه مادرم بودم و قرار بود همسرم امروز صبح دنبالم بیاید و با هم به خانه برگردیم. شوهرم دنبالم نیامد و هرچه زنگ زدم نه موبایلش را جواب داد و نه تلفن خانه را. برای همین خودم به خانه آمدم و او را بیهوش پیدا کردم. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم اما فایده نداشت.
در ادامه تحقیقات خانواده منصور با مراجعه به دادسرای جنایی گفتند: به نظرشان بعید است که فرزندشان بر اثر حادثه جان خود را از دست داده باشد، چون هوا آنقدر سرد نبود که بخواهد برای گرم شدن اجاق گاز را روشن کند.
به این ترتیب بازپرس جنایی که به همین موضوع شک کرده بود دستور ادامه تحقیقات را صادر کرد. سپس کارآگاهان دوباره محل حادثه را بررسی کردند و به شلنگ گازی برخوردند که ظاهرا یکی از نقاط نشت گاز بود. آنها در بررسی شلنگ به بریدگی برخوردند که احتمالا عمدی ایجاد شده بود.
در نهایت کارشناسان اعلام کردند پارگی بر اثر استهلاک نبوده و با جسم برنده ایجاد شده است. در این مرحله از تحقیقات زن جوان احتمال خودکشی همسرش را مطرح کرد، ولی در ادامه تحقیقات فرضیه خودکشی هم رد شد. ادامه تحقیقات نشان داد منصور با همکارش به نام کمال اختلافاتی داشت که ریشه آن حسادت کمال به موقعیت شغلی منصور بود.
بررسیهای دقیقتر فاش کرد زن متوفی با دوست همسرش رابطه و تماسهایی داشت.
زن جوان در این مرحله از بازجوییها گفت: من با همسرم اختلاف داشتم،. او مرد خوبی بود، اما نمیتوانستم تحملش کنم او آرام بود و همین با اخلاق من جور در نمیآمد. تا جایی که من میخواستم از او جدا شوم. در این بین همکار منصور خانه ما رفت و آمد داشت و فهمید من با همسرم مشکل دارم. یکبار که در حال رفتن به جایی بودم اتفاقی همکار شوهرم را در خیابان دیدم و او من سوار ماشینش کرد تا برساند. همان دفعه بود که کلید من در ماشینش جا ماند و هرچه تماس گرفتم او کلیدم را پس نداد.
این در حالی بود که بررسیها نشان داد مرد حسود در شب حادثه از ساعت یک بامداد تا پنح صبح در حوالی خانه منصور بود. به همین دلیل او بازداشت شد و در بازجویی اولیه گفت: من مرتکب قتل نشدم. آن شب رفتم منصور را بکشم اما کلید به قفل در نخورد و نتوانستم وارد شوم.
کمال در ادامه تحقیقات و بازجوییهای مکرر راز قتل را فاش و اعتراف کرد: همسر منصور شرایط قتل شوهرش را برایم فراهم کرد و شب حادثه طبق هماهنگی که با هم کرده بودیم او به خانه مادرش رفت. من هم به خانه آنها رفتم و منصور را با تزریق آمپول به قتل رساندم و جوری صحنه سازی کردم که انگار گاز گرفتگی اتفاق افتاده است.
با این اعترافات مرد جوان، او و همسر مقتول تحت بازداشت موقت قرار گرفتند تا تحقیقات تکمیل شود.
دیدگاه تان را بنویسید