«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
زندگی تلخ زنی که با دوست شوهر اولش ازدواج کرد
زنی جوان که میگوید شوهرش به همسر قبلیاش رجوع کرده است، درخواست طلاق داد.
نگار برای بار دوم میخواهد طلاق بگیرد. او میگوید طلاق بسیار سخت است و اشتباهات خودش باعث این جدایی است. نگار برای اعتمادآنلاین از زندگی مشترکش میگوید.
*چند سال است که ازدواج کردهای؟
من و یاسین چهار سال قبل ازدواج و زندگی مشترک را شروع کردیم.
*از قبل همدیگر را میشناختید؟
بله. یاسین دوست شوهر سابق من بود. چند باری همدیگر را دیده بودیم. وقتی متوجه شد طلاق گرفتم، سراغم آمد و از من خواست با او ازدواج کنم.
*پس این ازدواج دوم توست؟
بله. من قبل از یاسین با مرد دیگری ازدواج کردم. آن ازدواج یک سال بیشتر دوام نداشت و از شوهرم جدا شدم.
*چرا از شوهرت جدا شدی؟
شوهر سابقم مرد بدرفتاری بود. او از گندهلاتهای محل بود که من یکدل نه صددل عاشقش شده بودم و دوستش داشتم. پدر و مادرم خیلی مخالف بودند. من از خانه فرار کردم و آنها مجبور شدند به ازدواج ما رضایت بدهند. شوهرم بعد از عقد دیگر مثل سابق نبود. به طور مرتب من را کتک میزد. رفیقبازی میکرد و من مجبور بودم از دوستانش پذیرایی کنم. این کار من را ناراحت میکرد. در نهایت یک روز وقتی در حالت مستی من را خیلی کتک زد به خانه پدرم رفتم و بعد طلاق گرفتم.
*با یاسین چطور آشنا شدی؟
چند بار که شوهر سابقم دوستانش را به خانه دعوت کرد، یاسین هم آمده بود. آنجا همدیگر را دیدیم. شش ماه بعد از طلاقم بود که یاسین زنگ زد و گفت میخواهد من را ببیند. او گفت عاشقم شده و میخواهد با من ازدواج کند.
* تو که میدانستی دوست شوهر سابقت است، چرا جواب مثبت دادی؟
یاسین از همه دوستان شوهرم بهتر بود. من که خیلی احساس تنهایی میکردم، قبول کردم. اشتباه کردم. شاید چون خیلی سردرگم بودم و پولی نداشتم قبول کردم.
*چرا میخواهی جدا شوی؟
به تازگی فهمیدم یاسین زن و بچه دارد. من درواقع زن دوم او هستم. نمیتوانم چنین چیزی را قبول کنم.
*چطور فهمیدی؟
یک روز زن اولش مقابل در خانه آمد و از من خواست کنار بکشم. گفت بچه دارد. من واقعاً شوکه شده بودم. آن زن گفت قبلاً طلاق گرفته بودند اما به خاطر بچهشان دوباره رجوع کردهاند و حالا من مزاحم زندگی آنها هستم.
*یاسین چه میگوید؟
میگوید زن اولش را یک بار دیگر طلاق میدهد اما من قبول نکردم. او بچه دارد. من نمیتوانم زندگی یک بچه را خراب کنم. ضمن اینکه یاسین هم دروغ میگوید. او اگر میخواست با من زندگی کند، بعد از ازدواج ما، دوباره به همسر قبلیاش رجوع نمیکرد.
*با تو خوشرفتار است؟
من خیلی ملاحظه میکنم و با او درگیر نمیشوم. اگر درگیر شوم حتماً کتکم میزند، چون زن اولش را میزد.
*بعد از طلاق چه میکنی؟
دیگر نمیتوانم خانه پدرم بروم. باید فکری به حال خودم بکنم.
دیدگاه تان را بنویسید