سرگذشت غمانگیز زنی که در 13 سالگی ازدواج کرد
زنی میانسال که در 13 سالگی ازدواج کرد و در زندگی دچار مشکلات گوناگون شد، داستان زندگیاش را بازگو کرده است.
زن55 ساله با بیان این که دخترم در میان همه نابسامانی ها و آشفتگی های زندگی درحالی خواستگار به منزلمان دعوت کرده است که من هیچ اطلاعی از این ماجرا ندارم،به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:42 سال قبل خانواده «امیرعلی»به خواستگاری من آمدند و پدرم به خاطر مشکلات اقتصادی زیادی که داشت بلافاصله با ازدواج من موافقت کرد چراکه خانواده«امیرعلی»اوضاع اقتصادی خوبی داشتند.
به گزارش روزنامه خراسان، آن زمان دختری13ساله بودم و از امور خانه داری و زناشویی چیزی نمی دانستم ولی هنگامی که قدم در زندگی مشترک گذاشتم تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام. شوهرم که 10 سال از من بزرگ تر بود نه تنها مشروبات الکلی مصرف می کرد، بلکه مردی چشم چران و هوسران بود. هربار که به رفتارهای «امیرعلی»اعتراض می کردم مادرشوهرم با من درگیر می شد و ماجرا را تغییر می داد . خلاصه شوهرم بعد از این خلافکاری ها به سراغ کلاهبرداری رفت. در این شرایط من با همه سختی ها و مشکلات زندگی به تحصیلاتم ادامه دادم و در یکی از رشته های زیرمجموعه پزشکی دانش آموخته شدم.
از سوی دیگر هم به خاطر رتبه برتر تحصیلی بلافاصله در دانشگاه علوم پزشکی مشهد استخدام و مشغول کار شدم اما نگذاشتم این موضوع خللی در امور خانه داری و یا زندگی مشترکمان ایجاد کند. در حالی که از 3فرزندم نیز مراقبت می کردم شوهرم به جرم کلاهبرداری گسترده از مردم راهی زندان شد و دادگاه همه اموال شوهرم وثروت پدرش را توقیف کرد. در این شرایط من مخارج خانواده را به عهده گرفتم و آن ها را به سروسامان رساندم ولی آخرین دخترم که اکنون 20ساله است از حدود 2سال قبل درس را نیمه تمام رها کرد و در یک پوشاک فروشی مشغول کار شد. این درحالی بود که برای یکی از فرزندانم آپارتمان وبرای «سونیا»هم یک خودرو خریدم تا به راحتی به محل کارش رفت وآمد کند ولی متاسفانه او با پسری آشنا شد که همسرش را طلاق داده و اکنون قصد ازدواج با «سونیا»را دارد ولی هرچه او را نصیحت می کنم که این ازدواج فرجامی ندارد به حرفم گوش نمی دهد تا حدی که شب گذشته با یک نایلون پر از مرغ به خانه آمد وگفت:امشب مهمان داریم! وقتی با تعجب سوال کردم مهمان کیست؟ گفت:خواستگار است مگر من باید هر موضوعی را با تو هماهنگ کنم!
دخترم با الفاظی زشت و توهین آمیز با من سخن می گوید وپدرش نیز از او حمایت می کند! می دانم رفتارهای او آینده اش را تباه خواهد کرد اما هیچ کس در خانواده به خواسته های من توجهی ندارد چراکه شوهرم بعد از آزادی از زندان و در حالی که به مصرف مواد مخدر هم اعتیاد دارد ،سعی کرد فرزندانم را به سوی خودش جذب کند و اکنون آن ها طوری بار آمده اند که هر کاری را انجام می دهند و به نصیحت های دلسوزانه من هم گوش نمی کنند اما ای کاش ...
بررسی های روان شناختی واقدامات مشاوره ای درباره این ماجرا با صدور دستوری از سوی سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد مشهد)به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
دیدگاه تان را بنویسید