کد خبر: 668509
|
۱۴۰۳/۰۵/۰۳ ۲۲:۳۰:۰۹
| |

جنایت‌های هولناک نامادری‌های بی‌رحم

قتل کودک به دست نامادری یکی از دلخراش‌ترین انواع قتل است. در این مطلب مروری می‌کنیم بر مهم‌ترین قتل‌هایی که به دست نامادری‌ها اتفاق افتاده و با واکنش گسترده در جامعه روبه‌رو بوده است.

جنایت‌های هولناک نامادری‌های بی‌رحم
کد خبر: 668509
|
۱۴۰۳/۰۵/۰۳ ۲۲:۳۰:۰۹

قتل کودک به دست نامادری یکی از دلخراش‌ترین انواع قتل است. در این مطلب مروری می‌کنیم بر مهم‌ترین قتل‌هایی که به دست نامادری‌ها اتفاق افتاده و با واکنش گسترده در جامعه روبه‌رو بوده است.

ایران شریفی نامادری که دختران هوویش را کشت

جالب است بدانید نخستین زنی که در ایران اعدام شد، ایران شریفی نام داشت. او به اتهام قتل دو دختربچه که فرزندان هوویش بودند بازداشت و به اعدام محکوم شد.

هنوز چند روزی از مهرماه سال ۱۳۴۹ نگذشته بود که خبر دزدیده شدن فاطمه ۵ ساله و زهره ۱۰ ساله توسط هووی مادرشان تیتر اول روزنامه‌ها شد.

بعد از پیدا شدن جسد پتوپیچ‌شده فاطمه و وقوع یک قتل، تلاش‌ها برای پیدا شدن زنی به نام ایران، توسط پلیس آن زمان جدی شد. همه قاتل را می‌شناختند، اما اثری از او نبود و کسی نمی‌دانست که ایران خانم در کجا و مشغول انجام چه کاری است. چاپ کردن عکس ایران شریفی‌نیا در روزنامه‌ها اولین کار برای پیدا کردن قاتل فراری بود که انجام شد.

جسد فاطمه پیدا شده بود، اما کسی از سرنوشت خواهرش زهره اطلاعی نداشت و پدر و مادرش نمی‌دانستند که آیا دختر بزرگ‌شان هنوز نفس می‌کشد یا نه؟

۵۰ روز از پیدا شدن جسد فاطمه گذشت و طی این مدت پلیس آن زمان دنبال این بود که سرنخی از قاتل فراری پیدا کند، تا این که روز موعود فرا رسید و مخفیگاه ایران که خانه یکی از بستگانش بود، شناسایی شد. عملیات توسط پلیس طراحی شد و ماموران زمانی که ایران قصد فرار داشت، او را در خیابان خراسان دستگیر کردند.

حالا قاتل دستگیر شد و روز بازجویی فرا رسید. ایران در بازجویی‌ها گفت: من دو بار شوهر کردم. شوهر اولم ماشاالله خان بود. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه سروکله رمضان پیدا شد.

او ادامه داد: رمضان دوست شوهرم بود. بعد از مدتی رفت‌وآمد گفت که به من علاقه‌مند شده است. فشار رمضان بر ماشاالله خان و ناسازگاری من در زندگی با او باعث شد که شوهرم من را طلاق دهد.

ایران گفت: پس از گذشت مدتی با رمضان ازدواج کردم و ای کاش که نمی‌کردم. تا قبل از ازدواج، رمضان به من وعده و وعید داد که خوشبختم می‌کند و زن اولش را طلاق می‌دهد. اما من گول خورده بودم و او به هیچ‌کدام از قول‌هایش عمل نکرد. من هم برای انتقام گرفتن از او و زن اولش، دخترهایش را دزدیدم.

ایران همه چیز را گفت، اما درباره قتل فاطمه و سرنوشت زهره لب به سخن گفتن باز نکرد. قاتل را به شهربانی منتقل کردند و بازجویی‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه ایران تصمیم گرفت درباره فاطمه صحبت کند.

ایران درباره چرایی قتل دختربچه ۵ ساله به ماموران شهربانی گفت: فاطمه را من نکشتم. او خودش مرد. چند روز بعد از بردن آنها، فاطمه مریض شد و تب کرد. تبش آنقدر بالا بود که جانش را گرفت. من هم، چون ترسیده بودم و نمی‌خواستم لو بروم جسدش را داخل آب انداختم. بعد از ترس آنکه رمضان من را پیدا نکند با زهره به بندر انزلی رفتیم.

ماموران برای بررسی موضوع به شمال کشور رفتند و در تحقیقات مشخص شد که ایران و زهره بعد از آمدن به بندر انزلی در خانه‌ای اجاره‌ای مستقر شدند.

از صاحبخانه ایران در انزلی بازجویی شد و او در این باره به ماموران شهربانی گفت: آن روز دیدم که ایران به همراه یک دختر به دنبال جایی برای ماندن است. او به من گفت که از دست شوهرش به همراه دخترش فرار کرده‌اند. به خاطر همین از من خواست تا جایی برای ماندن به آنها بدهم، من هم قبول کردم. چند روز بعد دوستم که عکس ایران را در روزنامه دیده بود او را شناخت.

صاحبخانه ادامه داد: وقتی برای جواب کردن ایران به خانه رفتم، دیدم که دخترش در خانه نیست. به او گفتم که می‌دانم او واقعاً چه کسی است و زهره دختر واقعی او نیست. ایران اول گریه کرد، اما بعد عصبانی شد و به من گفت که زهره را کشته و در یک چاهی همان حوالی انداخته است. من را هم تهدید کرد که چیزی نگویم، چون که پایم به خاطر پناه دادن به آنها گیر است.

ایران بعد از اعترافات صاحبخانه‌اش مجبور به نشان دادن چاه داستان به ماموران شهربانی شد، کمی دورتر از خانه چاهی بود که زهره در داخل آن چاه پرت شده بود. ۵۰۰ متر جلوتر از چاه، جسد زهره در عمق نیم متری زمین کشف شد.

بعد از پیدا شدن جسد زهره مشخص بود که مچ دست این کودک شکسته شد بود و نشان از این بود که هنگام سقوط در چاه دستش شکسته و به خاطر خفه شدن فوت کرده است.

ایران سرخود شروع به اعتراف کرد و درباره سرنوشت زهره گفت: بعد از مرگ فاطمه عذاب وجدان یک لحظه هم من را رها نمی‌کرد. بعد از اینکه فهمیدم عکسم در روزنامه چاپ شده و پلیس به دنبال من است تصمیم گرفتم خودم و زهره را هم بکشم.

او ادامه داد: زهره، من را دوست داشت و به من اعتماد کرده بود. به خاطر همین هر کاری از او می‌خواستم انجام می‌داد. آن روز هم او را به کنار چاه بردم و داخل چاه انداختم، اما نتوانستم خودم را به داخل چاه پرت کنم. وقتی مرد صاحبخانه فهمید که زهره را کشته‌ام به من کمک کرد جنازه را از چاه بیرون بیاوریم و دفن کنیم.

در نهایت و با توجه به محتویات پرونده، پنج قاضی، حکم اعدام ایران شریفی‌نیا را صادر کردند که پس از صدور حکم اعدام تلاش‌های زیادی شد تا ایران بخشیده شود. روز موعود فرا رسید، ساعت ۴:۱۰ دقیقه بامداد ششم تیرماه سال ۵۱ بود که ایران به همراه چهار پاسبان زن به محوطه زندان قصر تهران آورده شد.

دار مجازات را بین ساختمان زندان زنان و موتورخانه زندان قصر بر پا کرده بودند، سکوت بود و سکوت. پاسبان‌ها قاتل را پای چوبه دار بردند، از دفتر زندان تا پای چوبه دار، ایران دو بار تعادلش را از دست داد و یک بار هم سرش را روی شانه یکی از زنان پاسبان گذاشت.

ساعت ۴:۲۷ منشی دادگاه حکم را قرائت کرد و بعد هم طناب دار را بر گردن ایرانِ دست و پا دستبندزده انداختند. آخرین حرفش این بود که یک وقت خدای نکرده روسری‌اش نیفتد. دادیار شمرده و محکم دستور اجرای حکم را صادر کرد تا اینکه چارپایه از زیر پای ایران کشیده شد و ایران شریفی‌نیا اولین قاتل زن با جرم قتل دو کودک، اعدام شد.

بنا به وصیت مقتول، جسدش در قم دفن شد.

مرگ مشکوک پدرام تجریشی

دیگر پرونده پرسروصدایی که افکار عمومی را به شدت در ایران تحت تاثیر قرار داد، پرونده قتل پدرام تجریشی بود. پدرام تجریشی نوجوانی بود که در ۱۲ سالگی به قتل رسید. پرونده او تا مشخص شدن دیگرکشی یا خودکشی چند سال را طی کرد.

شاکی اصلی پرونده مادر پدرام تجریشی بود، چرا که پدر این کودک می‌گفت اطمینان دارد نامادری‌اش مریم در مرگ پدرام دست نداشته است. آن‌طور که در روزنامه‌های دهه ۶۰ نوشته شده است، پدر و مادر پدرام از چند سال قبل از هم جدا شده و پدرام با پدرش زندگی می‌کرد. او بعد از مدتی با زنی به نام مریم ازدواج کرد و آنها زندگی خوبی داشتند. اما حادثه مرگ دلخراش پدرام و آمدن نام نامادری وضعیتی سخت را برای زندگی این مرد درست کرده بود. آن‌طور که مدارک موجود در پرونده نشان می‌دهد، پدرام از خانه مادرش به خانه پدرش برمی‌گردد، به حمام می‌رود و دور از چشم نامادری با خود چاقویی را به داخل حمام می‌برد. بیرون آمدن او طول می‌کشد و نامادری برای سرزندن به پدرام به حمام می‌رود که می‌بیند پدرام چاقویی در دست داد و به خود ضرباتی وارد کرده است. مریم برای گرفتن چاقو اقدام می‌کند که در این هنگام پدرام دو ضربه محکم دیگر به خودش می‌زند و همین دو ضربه باعث مرگ پدرام می‌شود.

شدت خونریزی به حدی بوده است که پزشکان نتوانستند برای او کاری بکنند و باعث مرگ پدرام شد.

پس از آن، مریم، نامادری پدرام، به اتهام قتل پدرام بازداشت شد، او در هیچ مرحله‌ای از رسیدگی به قتل اعتراف نکرد و در مراحلی حادثه را این‌طور توضیح داد: من داشتم ظرف می‌شستم، از تاخیر پدرام نگران شدم، با دستکش به سمت حمام رفتم، در را باز کردم و پدرام را با چاقو دیدم که آسیب به خودش زده بود. خواستم چاقو را از او بگیرم که نشد، گلاویز شدیم او دو ضربه شدیدتر به خودش زد!

برخی کارشناسان می‌گفتند اینکه زنی به سن و قد و هیکل مریم نتواند چاقو را از پدرام بگیرد ممکن نیست. پدرام کودکی ۱۲ ساله بوده و حتماً زور مریم به او می‌رسیده است. سوال اساسی مطرح‌شده در اینجا بود که چطور نامادری متوجه خونریزی شدیدی پدرام نشده و مدت زیادی او را در وان حمام رها کرده است؟

عمق ضربات مساله دیگری بود و گفته می‌شد امکان اینکه فردی چنین عمیق به خودش ضربه بزند وجود ندارد.

این گفته‌ها بیشتر از سوی وکلایی مطرح می‌شد که از طرف مادر پدرام استخدام شده بودند اما پدر پدرام حرف دیگری می‌زد. او می‌گفت همسرش مریم زنی بسیار مهربان بوده و با پدرام رابطه خوبی داشته است. او مادر پدرام را مقصر نشان می‌داد و می‌گفت: مادر پدرام زنی تندخو و پرخاشگر بود و نسبت به همه چیز ایراد می‌گرفت و زندگی را برای من و پدرام سخت کرده بود. به همین دلیل هم من از این زن جدا شدم. هر بار پدرام به دیدن مادرش می‌رفت تا چند روز حالش بد بود .اما مریم با مهربانی و متانت با او برخورد می‌کرد. او می‌گفت اطمینان دارد که مریم دست به قتل پسرش نزده است.

مریم در آن زمان باردار بود و حتی فرزندش در زندان به دنیا آمد. در نهایت دادگاه به دلیل کافی نبودن ادله برای قتل، مریم را از اتهام قتل تبرئه کرد. هرچند ادله محکمی برای خودکشی هم وجود نداشت. اما چون پدر پدرام هم نسبت به قتل هیچ شکایتی نداشت و تنها شاکی مادرش بود و ادله هم کافی نبود، بنابراین مریم تبرئه شد. در نهایت پدر پدرام به همراه همسرش مریم و فرزند جدیدشان ایران را ترک کردند، چون فشار اجتماعی روی این زن زیاد بود.

زندگی دردناک پدرام البته دستمایه چند فیلم درام شد. مهم‌ترین فیلمی که از روی این پرونده ساخته شد، فیلم «می‌خواهم زنده بمانم بود» که فاطمه گودرزی نقش نامادری را در آن بازی کرد.

حمام خون نامادری و قتل پسر هشت ساله در ورامین

یکی دیگر از پرونده‌های جنجالی که به دست نامادری اتفاق افتاد، پرونده قتل پسر هشت ساله‌ای به نام مهدی بود که نامادری‌اش او را به حمام برده، رگ دستش را زده و بعد از کشتن بچه، خون این کودک به طور کامل در چاه فاضلاب حمام تخلیه شده بود. فاصلابی که به جوی آب وسط خیابان راه داشت و حجم بالای خونی که از جوی آب بیرون زده بود، همسایه‌ها را متعجب کرده بود.

مرگ دردناک این کودک اولین بار با عنوان مفقودی از سوی پدرش گزارش شد. پدر این کودک که وکیل دادگستری است به پلیس گفته بود پسرش مهدی گم شده است. او بازیگوش است و احتمال اینکه با دوستانش بیرون باشد زیاد است. برای همین هم دیر به پلیس گزارش داده است. چند روز بعد از این حادثه وقتی پلیس از همسایه‌ها سوالاتی پرسید، راز قتل دردناک کودک فاش شد.

آنها گفتند روزی که مهدی گم شد، حجم زیادی خون در جوی آب وسط خیابان از خانه مهدی خارج شد. وقتی از اعظم، نامادری مهدی، در این باره سوال کرده بودند، گفته بود گوسفندی را سر بریده‌اند و خون به همین دلیل است اما بعد مشخص شد سر هیچ گوسفندی بریده نشده است.

اعظم بازداشت شد و به قتل مهدی و دفن جسدش در بیابان اعتراف کرد. او گفت از شیطنت‌های مهدی خسته شده و چون شوهرش به این بچه بسیار توجه می‌کرده، حسادت کرده و او را به قتل رسانده است.

اعظم بعد از سه سال رضایت شوهرش را گرفت و شوهر اعظم گفته بود به شرطی که دیگر سراغ بچه‌های مشترک‌شان را نگیرد، رضایت خواهد داد. پس از آن به درخواست شوهر اعظم بچه‌ها به پدرشان سپرده شدند و اعظم برای همیشه تهران را ترک کرد.

زنده به گوری الهه به دست نامادری در جنگل‌های شیان

زنده به گوری الهه دیگر پرونده‌ای بود که سال ۸۶ در تهران اتفاق افتاد. طیبه، نامادری الهه، این دختر را به بهانه خرید خوراکی از مدرسه خارج و او را نیمه‌بیهوش کرده و به جنگل‌های شیان برده و در آنجا کودک نیمه‌بیهوش را دفن کرده بود. حیوانات این کودک را خورده و بقایای جسد او بعد از چند روز پیدا شد.

آن‌طور که در پرونده منعکس شده است، الهه بعد از جدایی پدر و مادرش زندگی با پدرش را آغاز کرد. چند سال بعد از این جدایی، پدر الهه به دلیل شباهت زیادی که طیبه به همسر سابقش داشت به او نزدیک شد و با او ازدواج کرد. اما توجه زیاد پدر به الهه نامادری را عصبانی کرد و اختلاف بین آنها بالا گرفت و پدر تصمیم به طلاق گرفت، اما طیبه حاضر به جدایی نبود. او که الهه را عامل اصلی این طلاق می‌دانست، به مدرسه الهه رفت. شباهت زیاد این زن به مادر الهه باعث شد تا سرایدار او را با مادر الهه اشتباه بگیرد و اجازه بدهد الهه از مدرسه خارج شود. این در حالی‌ست که مادربزرگ الهه دقایقی قبل بچه را به مدرسه برده بود. نامادری الهه گفته بود برای بچه خوراکی می‌خرد و برمی‌گردد اما الهه هرگز برنگشت.

وقتی اطلاعات از مدرسه گرفته و پلیس به مادر الهه مشکوک شد. پدر الهه گفت نامادری الهه نیز شباهت زیادی به این زن دارد و احتمالاً او این کار را کرده است. با بازداشت طیبه، او به قتل اعتراف کرد و حتی نحوه دفن کودک را هم توضیح داد و گفت که به او قرص خواب‌آور خورانده و نیمه‌بیهوش او را دفن کرده است.

الهه بعدها اعترافاتش را پس گرفت اما ادله علیه او آنقدر زیاد بود که بعد از چند سال محاکمه سرانجام این زن به خواست پدر الهه قصاص شد.

قتل آوا با ضرباتی که نامادری به سرش زد

آذرماه سال ۱۴۰۲ فیلم کتک خوردن دختر کوچکی توسط یک زن در فضای مجازی منتشر شد که خشم مردم را دنبال داشت. پس از انتشار فیلم و آغاز تحقیقات پلیس، مشخص شد زنی‌که دختربچه را به‌ شدت کتک می‌زند، نامادری آواست‌ که مدتی می‌شود سرپرستی او و برادرش آراز را به عهده گرفته است.

پدر آوا، مدتی پیش از همسرش جدا شده و پس از ازدواج با زن دوم یا همان نامادری آوا از او خواسته بود تا مراقب کودکانش باشد. پدر گفته بود او به خاطر شغلش در خانه حضور نداشت و در مدت نبود او، نامادری فرزندانش را کتک می‌ز‌ده و شکنجه می‌کرده است. همزمان با دستگیری نامادری، آوای کوچک از دنیا رفت. با مرگ آوا، نامادری در تحقیقات اولیه پلیس به قتل اعتراف‌ کرد و پدر و مادر آوا خواهان قصاص او شدند.

پس از گذشت دو ماه از مرگ آوا، پدر و مادر به همراه وکلای آوا و نامادری در دادگاه حاضر شدند تا پاسخگوی سوالات قاضی باشند. خاله آوا در گفت‌وگو باجام‌جم در مورد روند دادگاه توضیح می‌دهد: «وقتی نامادری قاتل را به دادگاه آوردند، هیچ حسی در صورتش نداشت. نماینده دادستان نامه‌ای رسمی از پزشکی‌ قانونی آورده بود و می‌گفت بر اساس این نامه، جرم نامادری قتل عمد است و او به عمد آوا را به قصد کشت کتک زده است. نامادری هیچ حرفی برای گفتن نداشت. می‌گفت من فقط هولش دادم و بعد هم قسم خورد که قصد کشتن آوا را نداشته است، اما دروغ می‌گفت. وقتی این جملات را می‌گفت، چند بار دست‌مان را بلند کردیم تا به قاضی توضیح دهیم اما اجازه صحبت نداد. در آن فیلم که در فضای مجازی منتشر شد، همه دیدند و حتی قاضی هم دید که نامادری چطور بچه را به حیاط پرت ‌کرد. این فقط بخشی از فیلم بود که همه دیدند. او بعد از پرت‌کردن آوا به حیاط، بچه را دوباره به خانه آورده و با گرفتن موهایش، سرش را به دیوار کوبیده، بعد طفل معصوم بی‌گناه را خفه کرده بود. قاضی از نامادری پرسید چرا آوا را کتک می‌زد که او جواب داد، چون عصبانی می‌شدم و از حرصم آوا را کتک می‌زدم. وکیل این زن هم حرف زیادی برای دفاع نداشت و می‌گفت از روی عصبانیت بچه را کتک می‌زد. به نامادری گفتم تو در آن دنیا باید جوابگوی زجرهایی باشی‌که به آوا دادی. امیدوارم به جهنم بروی.»

خاله آوا در ادامه می‌گوید: «قاضی از نامادری پرسید چرا خانواده یا کس دیگری نیامد برایت رضایت بگیرد که جواب داد، پدر من مستاجر است و پول ندارد به اینجا بیاید. قاضی دوباره گفت می‌خواهی از خانواده آوا عذرخواهی کنی؟ با یک حالت بی‌تفاوتی‌ گفت مرا ببخشید. باورتان نمی‌شود یک ذره هم از کاری که با آوا کرده بود، پشیمان نبود. نه در صدا و نه چشم‌هایش هیچ احساس شرمندگی‌ای وجود نداشت. با وقاحت در چشمان ما نگاه می‌کرد و دروغ می‌گفت که آوا را به قصد کشت نزده است.»

ناصر عتباتی، رئیس‌کل دادگستری آذربایجان‌ غربی در مصاحبه‌ای اعلام کرد حکم قصاص برای نامادری صادر شده است.

پرونده قتل کودکان به دست نامادری البته به این چند مورد ختم نمی‌شود اما این پرونده‌ها از مهم‌ترین پرونده‌های قتل به دست نامادری بوده است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها