سارق خانههای شمال تهران: دزدی نمیکردم، قرض میگرفتم تا کاسبی راه بیندازم
متهمی که بهتازگی به عنوان یکی از اعضای سرقتهای سریالی از خانههای شمال تهران دستگیر شده میگوید تصمیم داشت با پولهای دزدی، شرکتی تاسیس کند و کار و کاسبی درست و حسابی راه بیندازد و بعد پول مالباختگان را پس بدهد.
اعضای باند سه نفری سرقت در حالی دستگیر شدند که مشخص شد یکی از آنها بودن اطلاع همدستانش نامههایی را در خانه مالباختگان میگذاشت.
به گزارش سایت جنابی، متهمی که بهتازگی به عنوان یکی از اعضای سرقتها سریالی از خانههای شمال تهران دستگیر شده خود را فرامرز، 25 ساله و دارای لیسانس مدیریت معرفی میکند و میگوید تصمیم داشت با پولهای دزدی، شرکتی تاسیس کند و کار و کاسبی درست و حسابی راه بیندازد و بعد پول مالباختگان را پس بدهد. در ادامه مصاحبه با این متهم جوان را بخوانید:
*چطور عضو باند سرقت شدی؟
یاشار که یکی دیگر از اقواممان است وقتی از زندان آزاد شد، سراغم آمد. به من گفت که قصد دارد کار خلاف را دوباره شروع کند، اما اینبار به شگردی متفاوت فکر میکند.
*چرا میخواست شگردش را عوض کند؟
انگار در زندان متوجه شده بود سرقت منزل درآمدش از سرقتهای دیگر بیشتر است. میگفت مردم در خانه پول و طلا و دلار نگه میدارند و لازم نیست بانک بزنیم که میلیارد شویم. بانک و صرافی واقعی خانههای مردم است. نقشه سرقت را با همدستش فردی به نام ایمان از داخل زندان کشیده بودند و زمانی که ایمان هم آزاد شد پیشنهاد نهایی را دادند.
*چرا قبول کردی؟
دلم میخواست تجارت خودم را راه بیندازم و به آدمهای بیکار مثل خودم، کار بدهم. بدون سرمایه نمیتوانستم به آرزوهایم برسم. یاشار که پیشنهاد داد با خودم گفتم تنها از این طریق میتوانم به خواستههایم برسم.
*نامهها را چه کسی در محلهای سرقت میگذاشت؟
کار من بود. من دزد نبودم و عذاب وجدان داشتم. دلم هم نمیخواست پول حرام وارد کار و کاسبیام کنم. به همین دلیل تصمیم گرفتم نامههای تایپی را در محل سرفت بگذارم و قول بدهم که پولشان را برمیگردانم.
*اگر برداشتن پول یک نفر بدون اجازه دزدی نیست، پس چیست؟
من دزد نیستم و تنها پولهایی را که به عنوان پس انداز در خانهشان نگهداری میکردند، قرض میگرفتم تا بعد از تاسیس شرکتم و زمانی که کارم گرفت، بدهیهایم را برگردانم.
*چطور یادت مانده که چه مقدار به چه کسی باید بدهی؟
دفترچهای داشتم که تمامی آدرسها و مقدار پولی که از هر سرقت سهم من شده را داخل آن نوشتهام، تا به وقتش پولها را به قیمت روز برای مالباختگان ارسال کنم. در حقیقت میخواستم قرضم را به نرخ بازار به آنها برگرداندم.
*اگر موفق نمیشدی یا ورشکست میشدی، چه؟
امکان نداشت، من خواسته بودم و بیشک با تلاشی که می کردم به خواستهام میرسیدم و بدهیهایم را پس میدادم.
دیدگاه تان را بنویسید