کد خبر: 670965
|
۱۴۰۳/۰۵/۲۲ ۲۰:۳۰:۵۵
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

جزئیات قتل هولناک دو برادر به دست سه نوجوان سارق

سه پسر نوجوان که با ورود به گاراژی دو برادر را کشته و اجساد آنها را در چاه انداخته بودند، جزئیاتی از قتل‌های فجیع، مصرف مواد و مشروب و سرقتی را که انجام داده بودند در دادگاه تشریح کردند.

جزئیات قتل هولناک دو برادر به دست سه نوجوان سارق
کد خبر: 670965
|
۱۴۰۳/۰۵/۲۲ ۲۰:۳۰:۵۵

سه پسر نوجوان که با ورود به گاراژی دو برادر را کشته و اجساد آنها را در چاه انداخته بودند، جزئیاتی از قتل‌های فجیع، مصرف مواد، مشروب و سرقتی را که انجام داده بودند در دادگاه تشریح کردند.

به گزارش اعتمادآنلاین، سه متهم که زیر ۱۸ سال هستند و مدتی در کانون اصلاح و تربیت نگهداری شده بودند، هر کدام دیگری را مقصر معرفی کرد اما همگی اعتراف کردند که دو برادر را کشته و اجسادشان را به چاه انداخته‌اند.

یک سال قبل خبر گم شدن دو برادر به ماموران داده شد. همسر مهرداد به ماموران گفت: برادر شوهرم، مهران، با من تماس گرفت و گفت سارقان به گاراژ محل کار آنها رفته‌اند اما بعد دیگر تماسی نگرفت و تلفنش را جواب نداد. شوهرم، مهرداد، برای کمک به برادرش رفت و حالا هر دو گم شده‌اند.

وقتی ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه یک چاه در گاراژ شدند و با بررسی چاه، جسد دو برادر از آن بیرون کشیده شد.

وضعیت اجساد نشان می‌داد آنها با ضربات قمه مورد جراحت‌های شدید قرار گرفته و جان باخته‌اند. همچنین مشخص بود خودروی وانت‌بار دو برادر به همراه یک دستگاه بزرگ جوش و آهن‌های اسقاطی از گاراژ سرقت شده است.

با تحقیقات انجام‌شده و ردیابی‌هایی که پلیس از طریق دوربین‌های مداربسته و خودروی سرقتی انجام داد، رد سه سارقی که وارد گاراژ شده بودند، گرفتند و آنها بازداشت شدند.

ماموران متوجه شدند عاملان قتل و سرقت سه دوست ۱۸ ساله به نام‌های میثم، آرمان و سامان هستند. سه متهم بعد از بازداشت به قتل اعتراف کردند و گفتند با مشارکت هم مرتکب قتل شده‌اند. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای هر سه متهم پرونده برای رسیدگی به شعبه پنج دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

در جلسه رسیدگی بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد، اولیای دم مهرداد و مهران در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.

در ادامه میثم، متهم ردیف اول، در جایگاه قرار گرفت. او که آثار جراحت‌های عمیق روی سرش مشهود و معلوم بود پیش از این حادثه درگیری‌های زیادی داشت، اتهام قتل را قبول نکرد و گفت: مهران را نکشتم و اتهام را قبول ندارم. البته چند ضربه به او زدم.

میثم ادامه داد: می‌خواستم ماشین بخرم و پول نداشتم. یک روز سامان که از دوستانم است گفت در شهریار گاراژی را می‌شناسد که می‌توانیم از آن سرقت کنیم و پول خوبی به دست بیاوریم. گفت تو می‌توانی به آرزویت که خرید ماشین است، برسی و ما هم پولدار می‌شویم. قرار شد من و سامان و آرمان برای سرقت برویم. گاراژی که آدرسش را داده بود نزدیک گاراژ دایی سامان بود. شب حادثه وارد گاراژ شدیم. یک نفر در اتاقک نگهبانی بود که متوجه ما نشد. بعدها فهمیدم اسمش مهرداد است. ما به سمت آهن‌قراضه‌ها رفتیم و داشتیم آنها را بار می‌زدیم که مهرداد متوجه ما شد و از اتاقک بیرون آمد. او یکدفعه فریاد زد: «دزد! دزد!» برای اینکه او را ساکت کنیم به سمتش حمله کردیم. او را داخل اتاق انداختیم و دست و پایش را بستیم. دوباره به سمت آهن‌قراضه‌ها رفتیم. در اتاقک باز بود. سامان متوجه شد، مهرداد دستش را باز کرده و با کسی تلفنی صحبت می‌کند. متوجه شدیم او به برادرش خبر داده که دزد آمده است. دوباره وارد اتاقک شدیم. خیلی ترسیده بود، تلفنش را خرد کرد و گفت دیگر زنگ نمی‌زند. با این حال ما دوباره دست و پایش را بستیم. می‌دانستیم کسی وارد گاراژ خواهد شد. برای همین پشت اتاقک قایم شدیم. چند دقیقه بعد مهران وارد گاراژ شد و به سمت اتاقک رفت. وضعیت برادرش را که دید عصبی شد. آرمان با قمه به سمت او حمله کرد و یک ضربه به گردنش زد. خون بیرون پاشید. من هم چند ضربه با قمه به دست و پایش زدم. بعد به سمت مهرداد رفتیم. آرمان، مهرداد را زد و او را هم کشت. چاره‌ای نبود. باید از دست جنازه‌ها خلاص می‌شدیم.

متهم گفت: من برای جمع کردن آهن‌قراضه‌ها رفتم و سامان و آرمان هم اجساد را به سمت چاه کشیدند و بردند. کارت بانکی مقتولان را برداشتیم و هرچه پول داخل آن بود به یک دستگاه پز که همراه سامان بود، کشیدیم. بعد آهن‌ها را بار زدیم و با ماشین مقتولان فرار کردیم.

میثم درباره اینکه نقش سامان و آرمان در این قتل‌ها چه بود، گفت: سامان هیچ نقشی نداشت البته او هم قمه داشت اما دو برادر را آرمان کشت.

قاضی پرسید: اگر تو در قتل‌ها شریک نبودی چرا خودت حالا می‌گویی به دست و پای یکی از آنها ضربه زدی؟ مگر نمی‌گویی خون از گردنش جاری شد؟ اگر این‌طور باشد دیگر فرد قدرتی ندارد که بخواهد کاری بکند، پس چرا تو باید به دست و پایش ضربه می‌زدی؟ آیا دلیل این کار تو مقاومت دو برادر و وارد کردن ضربات برای مرگ نبوده است؟

متهم گفت: نه من به این دلیل این کار را نکردم. من از ترسم زدم که او از جایش بلند نشود.

میثم درباره اتهامات دیگرش که شرب خمر و سرقت و جنایت بر میت بود، گفت: همان‌طور که گفتم من جنایتی بر میت نکردم. هر دو جسد را سامان و آرمان به چاه انداختند اما قبول دارم مشروب خوردم و سرقت کردم. چند ساعت قبل از سرقت من و سامان مشروب خوردیم و آرمان هم مواد زد. ظهر آن روز شیشه کشید و شب قبل از رفتن هم تریاک کشید. می‌خواستیم بالا باشیم که بتوانیم سرقت کنیم.

وقتی نوبت به آرمان رسید، او هم اتهام را متوجه سامان و میثم کرد و گفت: من در قتل‌ها نقشی نداشتم. میثم و سامان این کار را کردند.

سپس وکلای متهمان یک به یک در جایگاه قرار گرفتند و دفاعایات خود را مطرح کردند با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها