کد خبر: 676742
|
۱۴۰۳/۰۷/۱۰ ۰۸:۱۰:۴۴
| |

اعترافات متهمی که در درگیری ناخواسته مرتکب قتل شد

پسری که پس از قتل قصد فرار از تهران را داشت، در خانه‌اش دستگیر شد و به جرمش اعتراف کرد.

اعترافات متهمی که در درگیری ناخواسته مرتکب قتل شد
کد خبر: 676742
|
۱۴۰۳/۰۷/۱۰ ۰۸:۱۰:۴۴

پسری که پس از قتل قصد فرار از تهران را داشت، در خانه‌اش دستگیر شد و به جرمش اعتراف کرد.

به گزارش سایت جنایی، متهم این پرونده که پسری ۳۰ ساله است به دستور بازپرس موسی رضازاده بازداشت شده و در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار دارد.

این قتل ساعت ۳۰ بامداددیروز رقم خورد و ماموران کلانتری ۱۱۰ شهدا از طریق همکاران خود در مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مطلع شدند پسر۲۵ ساله‌ای بر اثر ضربات چاقو در خیابان روزی زمین افتاده است. ماموران با حضور در محل که جلوی یک مارکت بزرگ بود با پیکر قربانی افغان روبرو شدند.

کارگری که جوان افغان را مجروح کرده، پس از درگیری فرار کرده بود و تحقیقات حکایت از آن داشت فرد کشته‌شده در همان حوالی در یک کله پزی کار می‌کرد. متهم به قتلشناسایی و معلوم شد کارگر مارکتی بوده است که درگیری جلوی آن اتفاق افتاده است. بنابراین ماموران برای دستگیری متهم ۳۰ ساله وارد عمل شدند و او را خانه‌اش در جنوب تهران دستگیر کردند. او پس از اعتراف به قتل گفت: پدر و مادر من سال‌ها قبل فوت کردند، خواهر و برادرها هم ازدواج کردند و فقط یکی از خواهرانم ازدواج نکرده بود که ما با هم زندگی می‌کردیم اما او هم ازدواج کرد و پس از آن من تنها زندگی می‌کردم. من ورزشکار حرفه‌ای و بوکسور بودم اما فوت پدر و مادر زندگی من در ورزش حرفه‌ای را هم تحت تاثیر قرار داد. من مدال‌های زیادی دارم و حتی غیر از مدال‌های استانی، نقره کشور را هم دارم و قرار بود به تیم ملی دعوت شوم. اما بعد از فوت والدینم با رفیق ناباب گشتم و گل می‌کشیدم تا جایی که معتاد شدم و ورزش را رها کردم. قبلا بیشتر گل می‌کشیدم اما الان کم کرده‌ام، بعد هم در شرکت‌های متعدد کارگری کردم. چند وقت قبل در آن مارکت کارگر قفسه چیدن شدم، آنجا یک کارگر افغان هم بود که چند بار جر و بحث کردیم. آخر سر او قوطی کمپوت را به سرم زد که حالم بد شد و گیج روی زمین افتادم. به همین دلیل کارفرما اخراجش کرد.انگار مقتول دوست آن کارگر بود و شب حادثه جلوی مارکت آمده بود و دائم چپ چپ به من نگاه می‌کرد. دلیل رفتارش را پرسیدم گفت: من دوست همانی هستم که باعث اخراجش شدی. گفتم: دوست تو اخراج شد چون دعوا را شروع کرد کمپوت به من پرت کرد حالا چرا برای من شاخ و شانه می‌کشی؟ چند مشت زدم و رفتم. اما دیدم دوباره ایستاده است، این بار چاقویی از داخل مارکت برداشتم تا او را بترسانم، اما در درگیری متوجه نشدم چاقو به او خورده است. فکر نمی‌کردم فوت کند. 

با دستگیری متهم بازپرس جنایی دستور داد او در اختیار ماموران اداره رسیدگی به پرونده‌های قتل قرار گیرد و تحقیقات ادامه یابد.

 

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها