محسن اسماعیلی، عضو حقوقدان شورای نگهبان:
عوامل خبیث نفوذی کسانی هستند که به ظاهر از ما ولی کارگزار بیگانگانند
محسن اسماعیلی، عضو مجلس خبرگان رهبری درباره نقشهها و اهداف عوامل خبیث گفت: این گروه همان کسانی هستند که در ادبیات قرآن و سنت، منافق نامیده شدهاند. عوامل سادهلوح هم کسانی هستند که واقعاً دل به ارزشها بستهاند، اما نادانسته و به رایگان فرمان دشمن را اجرا و خواستههای او را محقق میسازند.
اعتمادآنلاین| محسن اسماعیلی، عضو خبرگان قانون اساسی در یکصد و بیستمین جلسه شرح و تفسیر نهجالبلاغه با بیان اینکه گرایشهای دینی، خواه ناخواه موجب پیدایش حمیّت، تعصّب و غیرت می شود، به تعصّب ممدوح و تعصّب مذموم اشاره کرد و گفت: هم در قرآن و روایات و هم در کتابهای اخلاقی و تفسیری، این صفات را به دو نوع حق و باطل یا جاهلانه و عالمانه یا ممدوح و مذموم تقسیم کردهاند. خوب و بد بودن حمیت یا تعصب و یا غیرت نیز به منشأ آن بازمیگردد که از روی جهل و لجاجت است یا از روی علم و منطق.
عضو حقوقدان شورای نگهبان گفت: تعصبهای حزبی و جناحی نیز که متاسفانه در دوران ما رواج یافته است در زمره همین تعصبهای شیطانی است؛ چنان که امام زینالعابدین علیهالسلام در پاسخ به پرسش از معنای تعصّبورزی فرمود «تعصّبی که صاحبش به سبب آن گنهکار میباشد، این است که آدمی بَدان ِقوم خود را از نیکان ِقومی دیگر بهتر بداند. این از عصبیّت نیست که کسی قوم و مردم خود را دوست داشته باشد، بلکه کمک کردن قوم خود بر ستم از عصبیت است.»
اسماعیلی یکی از شگردهای قدیمی دشمنان را تحریک احساسات تعصبآمیز به منظور بدبین کردن متدینان به یکدیگر و ایجاد اختلاف و درگیری میان آنان دانست و گفت: البته تحریک احساسات دینی مسلمانان کاری نیست که دشمنان و بیگانگان مستقیماً انجام دهند. طبیعی است که اگر آنان بیپرده و بدون واسطه شعار «وا اسلاما» سر دهند، رسوا و خندهدار خواهند شد. پس اهداف و نقشههای خود را از طریق عوامل خبیث نفوذی یا عوامل سادهلوح خود دنبال میکنند.
او افزود: عوامل خبیث نفوذی کسانی هستند که به ظاهر از خود ما هستند، ولی در واقع کارگزار بیگانگانند. این گروه همان کسانی هستند که در ادبیات قرآن و سنت، منافق نامیده شدهاند. عوامل سادهلوح هم کسانی هستند که واقعاً دل به ارزشها بستهاند، اما نادانسته و به رایگان فرمان دشمن را اجرا و خواستههای او را محقق میسازند.
این استاد دانشگاه یادآور شد: چنین توطئههایی از ابتدا، خصوصاً پس از رحلت پیامبر دامنگیر اسلام و مسلمانان بوده است که البته گاهی خنثی شده و گاهی هم به هدف رسیده است. در همان روزهای داغ و پرهیجان پس از سقیفه، ابوسفیان به فکر افتاد که میان مسلمانان اختلاف و جنگ داخلی راه بیاندازد.
اسماعیلی در ادامه به این شرح به بیان جریان اختلافافکنی مدنظر ابوسفیان پرداخت: ابوسفیان نزد عبّاس، عموی پیامبر رفت و به او گفت «مردم با بیعتشان خلافت را از بنی هاشم گرفتند و آن را در قبیله بنی تمیم ( یعنی قبیله ابوبکر) قرار دادند و فردا است که این مرد تندخو و خشن (یعنی عمربن خطاب) از طایفه بنی عدی بر ما حکمرانی کند. برخیز تا نزد علی برویم و با او برای خلافت بیعت کنیم. تو عموی پیامبر خدایی و سخن من هم در میان قریش نافذ است. اگر اطرافیان خلیفه مانع ما شوند با آنها جنگ کرده و آنان را میکشیم.» آن دو نفر نزد علی علیه السلام آمدند. ابوسفیان به آن حضرت گفت «ای اباالحسن! از امر خلافت غافل مباش! آیا ما باید تابع طایفه پست بنی تمیم باشیم؟!»
او اضافه کرد: امام که نیّت ابوسفیان را می دانست گویی اصلاً او را ندید و به شمار نیاورد ولذا فرمود «ای مردم! امواج فتنه ها را با کشتیهای نجات بشکافید و از راه اختلاف پراکندگی و دشمنی فاصله بگیرید و تاجهای تفاخر و برتری جویی را از سر بنهید!» به این ترتیب، علی علیه السلام نه به ابوسفیان منافق اجازه تحریک احساسات به بهانه غصب خلافت را داد و نه به عباس، عمویِ خود که به رغم تیزهوشی و صداقتی که داشت،چه بسادر این مورد فریب ابوسفیان را خورده بود. امام (ع) همین سیره را تا آخر ادامه داد، اما بدخواهان از پا نمی نشستند و هر روز بهانهای جدید به راه میانداختند. داستان تحریک عواطف مسلمانان به بهانه خونخواهی خلیفه سوم بارزترین نمونه آن بود؛ نمونهای که به یک ضربالمثل تاریخی تبدیل شد.یکی از بهانههای معاویه نیز همین بود. او از این بهانه در جنگ صفین سود برد و مسلمانان را به جان هم انداخت. اما همان جا هم وقتی نشانههای شکست قطعی را دید دوباره از همین حربه استفاده کرد و با حیلهگری عمروعاص قرآنها را بر سر نیزه کرد و میان سپاهیان امام اختلاف افکند و شد آنچه نباید میشد. خودیهای ساده لوح فریب خوردند و حضرت را مجبور به پذیرش حکمیت ساختند و سپس به دلیل پذیرش حکمیت با او به جنگی دیگر برخاستند!
اسماعیلی در بخش دیگر سخنانش به شگرد دیگر بیگانگان برای فریب جامعه اسلامی اشاره کرد و گفت: دشمن برای فریب دادن جامعه اسلامی و رسیدن به هدف خود، هم از افراد جذاب استفاده میکند و هم از شعارهای جذاب. نه سراغ مهرههای سوخته میرود و نه سراغ سوژههای تکراری. هر بار با شگردی جدید پرچم اختلافانگیزی را به دست افراد مورد وجیه میدهد. نه باید فریب چهرههای وجیه را خورد و نه فریب شگردهای جدید را.
او افزود: مگر دعوت به حکمیت قرآن حرف بدی بود؟ مگر آنان که این شعار را دادند کافر و مشرک بودند؟ حتی ممکن است «مسجد» و «نماز جماعت» وسیله تحقق اهداف دشمن باشد؛ چنانکه مسجد ضرار چنین بود. اما اهمیت وحدت و انسجام مسلمانان تا آنجاست که حتی اگر مسجدی محل اختلافانگیزی شود، دیگر تقدسی ندارد و باید تخریب شود.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید