کد خبر: 191740
|
۱۳۹۷/۰۳/۱۲ ۰۹:۱۰:۰۰
| |

علیرضا علوی‌تبار:

نابود کردن اصلاحات تقویت براندازی است/ جریان تندرو عملا سعی می‌کند ادعای برانداز خارجی را تایید کند/ برخی می‌خواهند ثابت کنند از طریق مسالمت‌آمیز نمی‌توان در ایران کاری کرد

علیرضا علوی‌تبار گفت: تاخیر اصلاحات ساختاری در ایران نابود کردن گرایش مردم به اصلاح‌طلبی است.

نابود کردن اصلاحات تقویت براندازی است/ جریان تندرو عملا سعی می‌کند ادعای برانداز خارجی را تایید کند/ برخی می‌خواهند ثابت کنند از طریق مسالمت‌آمیز نمی‌توان در ایران کاری کرد
کد خبر: 191740
|
۱۳۹۷/۰۳/۱۲ ۰۹:۱۰:۰۰

اعتمادآنلاین| علیرضا علوی‌تبار، تحلیلگر اصلاح‌طلب معتقد است که بخش قابل توجهی از ایرانی‌ها به شیوه اصلاحات تدریجی و بدون خشونت باور دارند و از همین رو هر جریانی از اپوزیسیون مجبور است تا با اصلاح‌طلبان تعیین موضع کند. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب همچنین اخطار می‌دهد که «کند شدن اصلاحات و اینکه جناح راست رادیکال توانسته به بخشی از جامعه اثبات کند که از طریق مسالمت‌آمیز نمی‌توان در ایران کاری کرد، به تقویت موضع ناامیدی از اصلاحات منجر شده است.»

مهم‌ترین بخش‌های مصاحبه علوی‌تبار در ادامه می‌آید؛

*حمله به اصلاح‌طلبان چند محور اصلی دارد. اصلاح‌طلبی، نه الزاما اصلاح‌طلبان، اصلی‌ترین گرایش سیاسی امروز ایران است. آخرین پیمایشی که در سراسر ایران بعد از دی ماه انجام شده نشان می‌دهد که حدود 59,8 درصد مردم ایران اصلاحات تدریجی، 13 درصد حفظ وضع موجود و 27 درصد هم تغییر بنیادی وضع موجود را دنبال می‌کند. بنابراین بخش قاطعی از ایرانی‌ها به شیوه اصلاحات تدریجی و بدون خشونت گرایش دارند. آنچه در دی ماه به آن استناد می‌شود، اینکه چند ده نفر در تظاهرات چند صد نفری شعاری را برای نفی اصلاح‌طلبی و اصولگرایی داده‌اند، نباید آن را معیاری برای سنجش گرایش عمومی جامعه قرار داد.

*شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا؛ دیگه تمومه ماجرا» را چند ده نفر در یک تظاهرات چند صد نفری دادند. نباید آنها را معیاری برای سنجش گرایش عمومی جامعه در نظر گرفت. بنابراین اصلاح‌طلبی مهم‌ترین گرایش سیاسی در ایران امروز است و هر نیرویی که بخواهد در ایران تاثیری بگذارد قاعدتا با اولین گرایشی که باید تعیین‌تکلیف و اعلام موضع بکند، اصلاح‌طلبی است. طبیعی است که آنها این نیرو را به عنوان نیروی اصلی درنظر می‌گیرند؛ نه نیرویی که حداکثر 13 درصد تمایلات را در ایران نمایندگی می‌کند. برانداز بر اساس روش تعریف می‌شود. نیروی برانداز به روش‌های خشونت‌آمیز برای به دست گرفتن قدرت مشروعیت می‌دهد. برای این‌کار تنها راه پیش پایش این است که روش‌های اصلاح‌طلبانه را بی‌اعتبار کند. به همین دلیل سعی می‌کنند با حمله مداوم به اصلاح‌طلبی بسترساز مشروعیت بخشی به روش‌های خشونت‌آمیز شوند. تلاش برای حقانیت‌بخشی به روش‌های غیرمسالمت‌آمیز در دستور کارشان قرار دارد. همچنین مساله مداخله خارجی برای آنها مهم است.

*بخشی از نیروهای برانداز به دنبال جلب توافق‌های خارجی در ایجاد تغییرات سیاسی در ایران هستند. تکیه آنها بر مداخلات خارجی برای ایجاد دگرگونی‌ها است. وقتی دخالت نیروهای خارجی مشروعیت پیدا می‌کند که مردم از آنها ناراضی باشند. امکان تغییر مسالمت‌آمیز و غیرخشونت‌آمیز هم نداشته باشند. آن زمان درگیری مداوم بین حکومت و مردم پدید می‌آید که بستر ساز آن نوعی دخالت خارجی است. نبود یک آلترناتیو داخلی که بتواند تغییرات مورد مطالبه مردم را انجام دهد، می‌تواند زمینه‌ساز حقانیت دادن به مداخله خارجی باشد.

*جریان محافظه‌کار تندرو در ایران به لحاظ عملی سعی می‌کند ادعای برانداز خارجی را تایید کند. ادعای برانداز خارجی چیست؟ ادعای‌شان این است که امکان تغییر داخلی در ایران از مجاری قانونی وجود ندارد. راست رادیکال وتندرو هم در عمل سعی می‌کند همین را اثبات کند. اثبات می‌کند که مردم با رای نمی‌توانند چیزی را تغییر بدهند. سعی می‌کنند مردم را از روش‌های مسالمت‌آمیز برای ایجاد تغییر ناامید کنند. این دقیقا ادعای جریان برانداز است. در واقع نوعی همسویی پنهان بین رفتار محافظه‌کاران رادیکال و ادعاهای جریان برانداز هم می‌بینیم.

*تاخیر اصلاحات ساختاری که نیاز مهم کشور است، در واقع نابود کردن گرایش به اصلاح‌طلبی است. نابود کردن گرایش به اصلاح‌طلبی نیز در جامعه‌ای که نیاز به اصلاح می‌بیند، عملا تقویت براندازی است. فقط جریان اپوزیسیون برانداز نیست که گرایش به روش‌های غیرمسالمت‌جویانه را تقویت می‌کند. کسانی هم که مانع اصلاحات می‌شوند و نتیجه رای مردم را خنثی می‌کنند، در همین مسیر گام برمی‌دارند.

*رادیکالیسم به معنای طرفداری از تغییرات ریشه‌ای است. تغییرات ریشه‌ای را خواستن لزوما با روش‌های خشونت‌آمیز پیوند ندارد. می‌توانید در سیاست رادیکال باشید، بدون اینکه روش‌های خشونت‌آمیز را تایید کنید. روش‌های خشونت‌آمیز از دو راه بروز می‌کند؛ اول در تحلیل‌ها که به دنبال ریشه مشکلات در چیزی فراتر از افراد یا برخی خط‌مشی‌ها می‌گردیم. ریشه مشکل را به ساختارها و نظام‌های تصمیم‌گیر مربوط می‌کنیم. در این صورت در تحلیل رادیکال شده‌ایم. دوم در آرمان‌هایی که دنبال می‌کنیم، رادیکال می‌شویم. وقتی آرمان های‌مان از وضع موجود فاصله می‌گیرد و تحقق آن مستلزم تغییر اساسی وضع موجود می‌شود، به دنبال رادیکالیسم می‌رویم. من فکر نمی‌کنم رادیکالیسم همیشه با خشونت همراه باشد. بین آرمان و هدف و روش باید تفکیک قائل شد. آنچه من برانداز می‌گویم، خشونت‌آمیز بودن روش است؛ ولو اینکه هدفش هم تغییرات اساسی وضع موجود باشد.

*همه اپوزیسیون جمهوری اسلامی را برانداز نمی‌نامم. بخشی که خواهان تغییر نظام سیاسی هستند و برای این تغییر سعی می‌کنند از روش‌های خشونت‌آمیز و گاهی جلب مداخله خارجی استفاده کنند، برانداز می‌دانم. آنها در هدف به دنبال تغییر نظام سیاسی هستند و از لحاظ روش، هم بر خشونت تاکید می‌کنند و هم به مداخله خارجی. بخش‌های دیگری هم در اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند که لزوما برانداز به معنایی که گفتم، نیستند. بقیه اپوزیسیون می‌توانند رادیکال باشند اما با تکیه بر شهروندان ایرانی و روش‌های مسالمت‌آمیز به دنبال تغییر باشند. به این افراد نباید برانداز گفت.

*اصلاح‌طلبان اگر خواهان حفظ همه وضع موجود باشند که اصلا اصلاح‌طلب نیستند؛ بلکه محافظه‌کارند. اصلاح‌طلب قطعا نسبت به وضع موجود انتقاد دارد و خواهان تغییر وضع موجود است. پرسش اینجا است که این تغییرات را به چه بهایی می‌خواهد دنبال کند. آیا از طریق یک خشونت سراسری و فراگیر دنبال می‌کند؟ آیا از طریق برهم زدن یکپارچگی ملی ایران این مساله را می‌خواهد؟ آیا از طریق مداخلات کشورهای خارجی این امر را پیگیری می‌کند؟

*عمدتا آنچه اصلاح‌طلبان را از بقیه متمایز کرده، روش‌ها است؛ نه اهداف. کسانی که می‌گویند اصلاح‌طلبان خواهان وضع موجود هستند از این گله دارند که چرا اصلاح‌طلبان روش‌های خشونت‌آمیز را محکوم می‌کنند و مقابل مداخله خارجی می‌ایستند و موضع دارند. آنها این دو روش را کارآمد‌تر و سریع‌تر می‌دانند.

*اصلاح‌طلبان به دنبال تغییرات یکشبه نیستند. می‌دانیم که تغییرات اجتماعی معمولا کند صورت می‌گیرد، به‌خصوص اگر قرار باشد با خشونت ترکیب نشود. آنها می‌خواهند تغییرات، ناگهانی رخ دهد. این مساله با امنیت ملی و موقعیت سیاسی و جغرافیایی ما متناسب نیست. در شرایطی که فشارها بر ایران زیاد است، حضور اصلاح‌طلبان در داخل کشور مشروعیت حمله خارجی به ایران را از بین برده است. اگر اصلاح‌طلبان از قدرت خارج شوند، بهتر می‌توان حمله کشوری خارجی را توجیه کرد.

*رسانه‌های خارجی دو گروه هستند. بخشی در ارتباط با دولت‌های غربی هستند و مطابق با سیاست‌های کلی آنها در برخورد با ایران تغییر موضع می‌دهند. از وقتی سیاست خارجی امریکا به سمت فشار بیشتر رفته، رسانه‌هایی که از طریق آن دولت‌ها تغذیه می‌شوند، به همین سمت رفته‌اند. تغییر موضع این رسانه‌ها نشان می‌دهد که دولت‌های آنان به سمت رادیکال‌تر شدن در برخورد با ایران رفته‌اند. رسانه‌های دیگری وجود دارند که از دولت‌ها تغذیه نمی‌کنند، بلکه متعلق به جریان‌های مختلف اپوزیسیون، هستند.

*مجاهدین خلق و کسانی که شعار مشروطه‌طلبی می‌دادند؛ مثل گروه‌های طرفدار بختیار در تمام طول جنگ ایران و عراق با حکومت بعث همکاری می‌کردند. آنها هم امکانات مادی می‌گرفتند و هم مشورت می‌دادند. اپوزیسیون برانداز به این معنا همیشه در پیوند با خارجی‌ها تعریف می‌شدند. اخیرا هم که دشمنی امریکا و اسراییل با ایران زیاد شده، همکاری این گروه‌ها با کشورهایی از این دست افزایش پیدا کرده است. ابایی هم ندارند که بگویند از آنها کمک می‌گیرند. نباید فراموش کرد که کند شدن اصلاحات و اینکه جناح راست رادیکال توانسته به بخشی از جامعه اثبات کند که از طریق مسالمت‌آمیز نمی‌توان در ایران کاری کرد، به تقویت این موضع منجر شده است.

*مردم به آقای جنتی به عنوان آخرین نفر خبرگان رای می‌دهند اما ایشان رییس مجلس خبرگان می‌شود. کسانی که رای نمی‌آورند، به مجمع تشخیص مصلحت نظام راه پیدا می‌کنند. در داخل کشور نیرویی وجود دارد که دایم به ما گوشزد می‌کند که نمی‌توانید از طریق روش‌های مسالمت‌آمیز تغییر ایجاد کنید. این نوعی تایید عملی موضع اپوزیسیون برانداز است.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها