کد خبر: 222911
|
۱۳۹۷/۰۵/۰۹ ۰۹:۴۵:۰۰
| |

سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد در یادداشتی نوشت

عزیزان بی‌فضیلت

سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد در یادداشتی با اشاره به بد بودن تبعیض نوشت: خداوند به فرزندان آدم قوت و قدرتی داده تا خود را با خوب و بد روزگار تطبیق دهند و هر طوری هست با بلاها و گرفتاری‌ها کنار بیایند و سخت و آسان زندگی را پیش ببرند. اما با تبعیض به هیچ‌وجه نمی‌شود کنار آمد یا نادیده‌اش گرفت.

عزیزان بی‌فضیلت
کد خبر: 222911
|
۱۳۹۷/۰۵/۰۹ ۰۹:۴۵:۰۰

اعتمادآنلاین| سیدعلی میرفتاح، سردبیر روزنامه اعتماد نوشت: چیزی بدتر از تبعیض نیست، زخمی هم که بر روح و روان می‌زند جانکاه‌تر از همه زخم‌هاست. ما را خداوند طوری آفریده که می‌توانیم تلخی‌ها و ناکامی‌های بسیار را به طاق نسیان بکوبیم و خود را از زیر سایه آزردگی بیرون بکشیم. اما تبعیض‌ها فراموش نشدنی‌اند و مثل خوره روح را می‌خورند و خاطر آدمی را برای همیشه تلخ می‌کنند. خداوند به فرزندان آدم قوت و قدرتی داده تا خود را با خوب و بد روزگار تطبیق دهند و هر طوری هست با بلاها و گرفتاری‌ها کنار بیایند و سخت و آسان زندگی را پیش ببرند. اما با تبعیض به هیچ‌وجه نمی‌شود کنار آمد یا نادیده‌اش گرفت. حتی اگر در کودکی تیر تبعیض بر جان‌تان اصابت کرده باشد...

همین که در پیری به یادش بیفتید عین زخم تازه سر باز می‌کند و وجودتان را در اندوه فرو می‌برد. می‌دانید چرا پیغمبران بیش از دیگران حرف‌شان خریدار داشت و کلام‌شان نافذ بود؟ آنها، غالبا، نه قدرت قاهره داشتند، نه دم و دستگاه‌های تبلیغاتی در اختیارشان بود و نه زر و سیمی داشتند تا پیروان خود را تطمیع کنند. تنها سلاح آنها کلمه بود و مهم‌ترین ابزارشان وعظ و خطابه. چیزی که نفوذ کلام آنها را به شکل معجزه‌آسایی بالا می‌برد عدالت‌خواهی و مهربانی و همراهی‌شان بود با خلایق؛ دوری‌شان بود از تبعیض. هیچ پیغمبری سر سفره ملوک ننشست و با قدرتمندان و متنعمان و بالادستی‌ها پیمان نبست. برعکس. آنها با فرودستان و فقرا و محرومان، به تعبیر قرآن با مستضعفان نشست و برخاست می‌کردند و با آنها همسفره می‌شدند. فرانچسکوی قدیس تحت تاثیر کلام عیسی از خانواده ثروتمند و برخوردارش برید و به سراغ جذامی‌های بی‌خانمان رفت و با آنها هم‌کاسه شد. بی‌جهت نیست که نام او در تاریخ مسیحیت جاودانه شده است. باز هم بی‌جهت نیست که حضرت امیر(ع) فرماندارش را بابت هم‌سفره شدن با اغنیا توبیخ می‌کند. اصلا بحث حلال و حرام نیست و حضرت نمی‌گوید که اموال و طعام اغنیا شبهه‌دار است، بلکه می‌گوید اگر فرماندار حکومت اسلامی به سمت اغنیا بچرخد، آن‌ وقت قاطبه مردم از او روبرمی‌گردانند. به تعبیر امروز اعتمادشان از او سلب می‌شود، که تا حدی شده است.

اوایل انقلاب دیوارهایی را اگر یادتان باشد جمله‌ای از امام(ره) می‌نوشتند که من یک موی شما کوخ نشینان را با تمام کاخ‌نشینان عوض نمی‌کنم. قدرت تاثیر این جمله را نباید دست‌کم گرفت و اگر از من بپرسید می‌گویم همین عدالتخواهی رهبران انقلاب بود که به سرعت برق و باد مردم را به صحنه آورد و با اسلام و انقلاب همراه‌شان کرد. در همه اتفاقات بزرگ تاریخ حضور قدرتمند لشکر فقر است که موازنه‌ها را به هم می‌زند و سقوط‌ها و ظهورها را باعث می‌شود. فقرا صرفا از روی بخت بد یا به سبب تنبلی و سستی فقیر نشده‌اند. در سایه ظلم است که نعمات خدا از اکثریت مردم دریغ می‌شود و در اختیار گروه قلیلی از اغنیا قرار می‌گیرد. این جمله که در لسان حدیث نیز پذیرفته شده موید یک اصل خدشه‌ناپذیر تاریخی است که هر‌کجا کاخی ساخته ‌شود در پایش کوخ‌های بی‌شمار ویران می‌شود لذا فقر و ظلم، بهتر بگویم، فقر و تبعیض همزاد همند و از گذشته‌های دور تا به امروز دوش به دوش هم پیش آمده‌اند. طعم فقر تلخ است و هر کس حتی دوره کوتاهی به آن گرفتار آمده باشد حرف مرا تایید می‌کند که فقر تلخ و سخت است. اما همین‌که بدانید برادران و خواهران بسیاری با شما در این فقر شریکند، آنگاه تحملش آسان می‌شود و تلخی‌اش را نیز از دست می‌دهد. حکما گفته‌اند ظلم بالسویه عدل است. به لحاظ عقلی و استدلالی در این جمله ان‌قلت بسیار می‌شود وارد کرد، اما خوب که به آن فکر کنید حکمتش را درمی‌یابید. یعنی حتی ظلم را می‌شود در سایه «حداقل عدالت» تحمل کرد. مساوات کمترین و ساده‌ترین شکل عدالت است. اگر حاکم جائری بیاید و همه رعایایش را از دم، به یک میزان بیازارد، تحملش سخت نیست. سخت مال وقتی است که همه را بیازارند مگر تقی و نقی و شهرام و بهرام و ناصر و یاسر و مصطفی و مجتبی و زری و پری را.

از تبعیض گریزی نیست. اقتضائات دنیا حکم می‌کند که گروهی بر گروه دیگر و اشخاصی بر اشخاص دیگر فضیلت داشته باشند. بالاخره معلم هم بین شاگرد‌زرنگ‌ها و شاگرد‌تنبل‌ها فرق می‌گذارد. سهل است، خدا هم بین بندگانش فرق می‌گذارد و قربانی هابیل را می‌پذیرد و از آن قابیل را نه. تبعیض وقتی بد و زشت و ناجوانمردانه می‌شود که بی‌وجه و بی‌جهت باشد و قاطبه مردم منطقش را درک نکنند. بچه‌های درسخوان و کارگران ساعی و رزمندگان ایثارگر را البته که باید بالا بالا نشاند و کار و بار مملکت را به آنها سپرد، مشکل آنجاست که روابط تناسلی و پیوندهای عاطفی و زد‌و‌بندهای مافیایی جایگزین ضوابط قانونی می‌شوند و طبقه عزیزان بی‌جهت را بالا‌دست بقیه می‌نشانند. چیزی که مثل خس و خار، چشم خلق را می‌آزارد و تحمل شداید را سخت می‌کند حضور نابجای همین عزیزان بی‌جهت است که بی‌هیچ فضیلتی، صرفا به خاطر اینکه از صلب فلان آقا هستند و از بطن بهمان خانم بیرون آمده‌اند، در زمره برخورداران سیری‌ناپذیر قرار گرفته‌اند.

دینی و اخلاقی و انسانی‌اش این است که ان اکرمکم عند‌الله اتقاکم. خداوند نه به خون کار دارد و نه به صلب، نه به بطن، بلکه به تقوا نگاه می‌کند و به عمل خیر نمره می‌دهد. برای همین است که غلام حبشی را بالا دست سید قریشی می‌نشاند و امرش را بر مسلمانان مطاع می‌کند. اما در جامعه ما که به دلایل مختلف و از بد حادثه، نظام ارزشی‌اش به‌هم‌ریخته، بلکه به همش ریخته‌اند، این «مال» است که اعتبار می‌آورد و این «نام» است که فضیلت شمرده می‌شود و این روابط پنهانی است که اهمیت می‌یابد. از دل همین نظام ارزشی بیمار است که مافیای آقازادگی سر بیرون می‌آورد و عزیزان بی‌جهت را به یکدیگر مربوط می‌کند. این نام‌ها و مال‌ها هرکجا باشند همدیگر را می‌یابند و برای خود فضیلت‌های دروغین می‌تراشند؛ مدرک جعل می‌کنند؛ تفاخر به لباس و ظاهر می‌کنند و در خوردن و بردن به یکدیگر سهم می‌رسانند. چیزی که داغ دل مردم را تازه می‌کند نه تحریم است نه بی‌پولی و نه حتی ریاضت اقتصادی. آنها از حضور بد و زشت عزیزان بی‌فضیلت خشمگین و عصبانی‌اند و دادشان بلند است. اتفاق بدتر اما این است که فرزندان مردم فرودست، تحت‌تاثیر توفیقات ظاهری این گروه، تمنای عزیزی به جان‌شان بیفتد و به هر زور و ضربی خود را در مافیای آنها جا کنند و جزو متملقان و نوچه‌های این جماعت برخوردار دربیایند.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها