مسعود پزشکیان، نایبرئیس مجلس با اشاره به پیگیری حوادث اخیر در فیضیه
این بررسیها به جایی نمیرسد/ سلایق خاصی میدان بازی دارند و باقی سلایق در محدودیت هستند
مسعود پزشکیان گفت: امروز مردم دچار مشکلات جدی شدهاند اما ما نتوانستیم کاری کنیم یا نکردهایم. در این فضا طبیعی است که مردم ناراضی باشند و به نظرم این اوضاع، نتیجه مستقیم عملکرد خودمان و بدیهی است. درنتیجه هر شعاری ممکن است در این فضا مطرح شده و به اصطلاح «پژواک» یابد و تکرار شود و عدهای نیز بدون آنکه آگاهی داشته باشند از آن تبعیت کنند. اگر میخواهیم این اتفاق نیفتد، باید مشکلات مردم را حل کنیم.
اعتمادآنلاین| حالا البته نسبت به همین چند هفته قبل اوضاع آرامتر است اما نه فراموش کرده و نه باید فراموش کنیم که پس از فروکش کردن ناآرامیهای دیماه 96، از حدود یکی، دو ماه قبل بار دیگر موجی از اعتراضات در برخی شهرها و شهرستانهای کشور بهراه افتاد. موج جدید البته در قیاس با تجربه دیماه 96 اتفاقی کوچک بود اما ضرورت بررسی دقیق و آسیبشناسی علل و عوامل تکرار آن، امری ضروری است و شاید تنها راه، ممانعت از تکرار مکررش در آینده دور یا نزدیک.
آسیبشناسی ناآرامیها و اعتراضات اجتماعی اخیر نیازمند نگاهی دقیق و دقت در جوانب مختلف بروز آن است و کیست که نداند این مهم قطعا در یک برگه کاهی روزنامه میسر نشده و موثر نمیافتد. با این حال، شاید بتوانیم یکی از جوانب این اعتراضها را در حد بضائت بازخوانی کنیم؛ آنچنان که در روزها و ماههای اخیر بهمدد پستهای تلگرامی و توییتری و گسترش فضای مجازی در جریان قرار گرفتهاید، یکی از شعارهایی که در این اعتراضات شنیده شد برخی شعارهایی در حمایت از حکومت پهلوی و اتفاقی که حتی آن دسته از ناظران و تحلیلگرانی که با اصل اعتراضها همدل بودند را نیز به تعجب واداشت و خروجی این واکنش، بهویژه در همان فضای مجازی بسیار دیده شد. بحثهای متعدد و فراوان توییتری و اینستاگرامی کاربران فضای مجازی با این محور که آیا به راستی میزان آزادی بیان و توسعه سیاسی و همچنین رفاه و توسعه اقتصادی در روزها و سالهای اخیر با وضعیت این کمیتها در دوران پهلوی قابلمقایسه است؟! آیا ضعف عملکرد در برخی حوزهها تا آنجا موثر واقع شده که برخی از شهروندان تنها 4 دهه پس از پایان دادن به حکومت شاهنشاهی پهلوی، ناگهان همه ظلم و جور پهلوی را از یاد برده و حالا واقعا خواستار نوعی بازگشت سیاسی هستند؟!
پاسخ به این سوالات عمدتا حول این 2 محور بود. عدهای عدم انتقال تجربه سیاسی گذشته به نسلهای جدید را علت این اتفاق دانسته و برخی معتقد بودند مردم، نه از سر ناآگاهی، بلکه از سر لجاجت و صرفا برای آنکه اعتراضشان را به گوش حاکمیت برسانند، اینچنین شعار سردادهاند.
یوسف اباذری جامعهشناس و استاد دانشگاه شاید از نخستین کسانی بود که به این بحث مهم ورود کرد. اباذری که با گروه نخست این تحلیلگران همنظر است، همان زمان گفته بود علتالعلل شعار درباره «رضاشاه» که بهگفته او، «دیکتاتوری» صفتش بوده، این است که در این 4 دهه در انتقال تجارب سیاسی به نسلهای جدید کوتاهی کردهایم و درنتیجه، نسل جدیدمان به بلوغ سیاسی نرسیده است. اباذری معتقد است این کودکی و نابالغی نسل جدید باعث شده، فاقد قدرت انتخاب باشد و این وضعیت، تاحدودی نیز ناشی از درگیری بیش از حد شهروندان امروز با وضعیت زندگی روزمره و روزمرّگی است.آنچه اما در ادامه میخوانید نظرات مسعود پزشکیان نایبرییس نخست مجلس، محمدرضا تابش نایبرییس نخست فراکسیون امید و بهروز بنیادی نماینده اصلاحطلب مردم کاشمر در مجلس است که از ابعاد مختلف به این مساله پرداختهاند. علیرضا رحیمی عضو اصلاحطلب هیات رییسه مجلس نیز در سرمقاله امروز از بعدی دیگر به این مقوله ورود کرده است.
*در حالی که هفته گذشته برخی شعارهای نامتعارف در راستای تهدید رییسجمهور از جانب گروهی از شهروندان که به جریانهای سیاسی مخالف دولت نزدیک بودند، با واکنشهای فراوانی روبهرو شد، در یکی، دو ماه اخیر نیز شاهد بودیم که طیفی دیگر از شهروندان در چند تجمع اعتراضی به وضعیت معیشتی، شعارهایی در راستای حمایت از حکومت پهلوی سردادند. برای ورود به بحث میخواهم نظرتان را درمورد شعار گروه دوم که همان شعارهای حمایتی از حکومت پهلوی باشد، بدانم؟
سوال اساسی این است که آیا کسانی که امروز بهصورت احساسی چنین شعارهایی میدهند، اصلا دوران پهلوی را دیدهاند و چیزی از آن دوران به یاد دارند؟!
*احتمالا بخش قابلتوجهی از این شهروندان تجربه و درک مستقیمی از حکومت شاه نداشته باشند. به نظر شما آیا تجربه سیاسی نسل گذشته آنچنان که باید به نسل جدید منتقل شده است؟
من کاری به تجربه ندارم! آنچه که جامعه ما را به اینجا رسانده، این واقعیت است که ما خودمان را از جامعه دور کردهایم. این «ما» هم صرفا شامل مسوولان نمیشود. همه ما. مسوولان، دولتمردان، نمایندگان مجلس، سایر دستگاهها و علاوه بر آن، کارشناسان فرهنگی، رسانهها، روحانیت و... بحث بر سر این است که ما آن ارتباط و نزدیکی که باید با جامعه داشته باشیم، نداشتیم و شاید مهمتر از آن، اینکه به نظرم نتوانستیم دغدغهمان را در عرصه عمل عینیت ببخشیم. به بیان دیگر ما در تئوری و در سطح نظر از «مردم» حرف زدیم اما در عرصه عمل، هیچ کاری از پیش نبردیم. امروز مردم دچار مشکلات جدی شدهاند اما ما نتوانستیم کاری کنیم یا نکردهایم. در این فضا طبیعی است که مردم ناراضی باشند و به نظرم این اوضاع، نتیجه مستقیم عملکرد خودمان و بدیهی است. درنتیجه هر شعاری ممکن است در این فضا مطرح شده و به اصطلاح «پژواک» یابد و تکرار شود و عدهای نیز بدون آنکه آگاهی داشته باشند از آن تبعیت کنند. اگر میخواهیم این اتفاق نیفتد، باید مشکلات مردم را حل کنیم.
*با این حساب شما عدم برقراری ارتباط اصولی و صحیح با بدنه جامعه را علت طرح این شعارها میدانید؟
علت این نیست. شاید بهتر است بگوییم این وضعیت زمینهای است که بهدلیل عوامل متعدد این فضا را ایجاد میکند. امروز در شرایطی هستیم که آمریکا با تمام توان علیه ما دست به کار شده و رسما اعلام میکند که نمیخواهد اجازه دهد حاکمیت تداوم یابد. از طرفی اپوزیسیون خارج از کشور و گروهی از ایرانیان خارج کشور که بهدنبال ضربه زدن به حکومت هستند، امروز فعالتر شدهاند. در داخل نیز مشکلاتی داریم و درمجموع میبینیم که گروهها و جریانهای مختلف از سالها قبل، تحمل استیلا و برقراری حکومت و نظام اسلامی را نداشتند و اکنون جان تازهای پیدا کردهاند.
*چرا؟! علت اینکه میفرمایید این جریانات مخالف نظام امروز جان تازهای یافتهاند، چیست؟!
ساده است. برای اینکه ما در بخشها و حوزههایی باید دست به اقداماتی زده و مشکلاتی را حل میکردیم که نکردیم و در این راستا مرتکب کوتاهیهایی نیز شدهایم و اکنون، فکر میکنیم مردم با این دشمنان همراه هستند؛ درحالی که به هیچ عنوان چنین نیست.
*آیا شیوههای تبلیغاتی در 4دهه اخیر برای بازنمایی وقایع حکومت پهلوی و همچنین تشریح وضعیت این 4دهه کارآمد بوده و حاکمیت موفق به جلب اعتماد مردم شده است؟
ما امروز با دنیا در حال جنگ هستیم و شعارهایی میدهیم که هزینهساز است. مساله نفس این شعارها هم نیست. مساله این است که این شعارها باید با رفتارمان همخوانی داشته باشد. نمیشود از طرفی مثلا شعار مرگ بر آمریکا سر بدهیم و از طرفی علم، مهارت و رفتارمان را اصلاح نکنیم و صرفا ادعا کنیم.
نکته دیگری که به نظرم میرسد و در این راستا حائز اهمیت است، این است که متاسفانه دشمنان آدمهای خوب ما را شهید کردند و آدمهایی مثل ما، ضعیف و راحتطلب ماندهاند که میخواهند از آرمان آن بزرگان دفاع کنند. طبیعی است که به مشکل برمیخوریم. بنابراین باید رفتارمان را عوض کنیم و عملکردمان را اصلاح کنیم.
*با این حساب آیا به عنوان مثال میزان «آزادی بیان» قابل مقایسه نیست؟! آیا نمیتوان میزان توسعه سیاسی و اقتصادی و عملکرد دولتها در عرصه اقتصادی را با دولتهای حکومت شاه مقایسه کرد؟!
آزادی بیان مقوله پیچیدهای است. وقتی از آزادی بیان حرف میزنیم، منظورمان چیست. امروز در برخی حوزهها وضعیت آزادی بیان بسیار مناسب است اما در برخی حوزهها هم بهطور کامل جلوی آزادی بیان را گرفتهایم. زمانی سلایق مختلف میدان بازی داشتند اما امروز سلایق خاصی میدان بازی دارند و باقی سلایق در محدودیت هستند .
*اتفاقا طیف دیگری از شعارهایی که مطرح میشود، به همین بحثی که اشاره کردید، مربوط است. همانطور که مستحضرید هفته گذشته گروهی از مخالفان دولت در یکی، دو تجمع شعارهایی افراطی سرداده و در پلاکاردهای خود رییسجمهور را تلویحا به قتل تهدید کردند. نظرتان درباره این بخش از شعارهای اعتراضی چیست؟
ببینید، باید توجه داشته باشیم که این افراد در اقلیت هستند. به هر حال تندروها در هر جناح و جریانی وجود دارند. گاهی حتی میبینیم عدهای تندرو وارد تجمع یک جریان خاص سیاسی شده و در قالب تجمع آن گروه خاص سیاسی، اقدام به طرح شعارهای افراطی میکنند و ما نمیتوانیم این شعارها را به همه آن افراد نسبت بدهیم. گاهی میبینیم در برخی راهپیماییها و تجمعات، عدهای برخاسته و قطعنامه میخوانند و حرفهای افراطی میزنند و اینطور تصور میشود که این قطعنامه حرف همه تجمعکنندگان بوده اما چنین نیست. متاسفانه عدهای سوار بر موج شده و حرف خود را به عنوان نظر عمومی مطرح میکنند اما این به معنای آن نیست که همه مردم چنین حرفی میزنند.
*این مورد اخیر که به هر حال عدهای که بهزعم شما اقلیت هستند، اقدام به تهدید رییسجمهور کردند، با واکنش صریح و انتقادی آیتالله مکارمشیرازی نیز روبهرو شد. آیا مشخص شده چه کسانی بر موج اعتراض مشروع مردم سوار شده و نقد افراطی خود را مطرح کردهاند؟
راستش، دقیقا در جریان نیستم. شما درباره موضوعی از بنده تحلیل میخواهید که از جزییات آن بیخبرم و علم غیب هم که ندارم. (با خنده) شاید بهتر باشد از کسانی که علم غیب دارند، بپرسید!
*آیا مجلس بنا دارد موضوع را بررسی کند؟
چرا باید مجلس این موضوع را بررسی کند.
به هر حال این بررسیها در گذشته سابقه داشته است. مثلا در جریان پرتاب مهر به آقای لاریجانی در شهر قم، مجلس وارد عمل شد و موضوع را بررسی کرد. فکر میکنید در این فقره هم امکان ورود مجلس وجود دارد؟
این بررسیها به جایی نمیرسد و بهتر است زحمت نکشید!
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید