موتلفه این سنگرش را هم واگذار کرد؟
مجید تولایی در یادداشت خود نوشت: موتلفهای ها همچنان به رسم هر سال به دیدار مرجعیت و روحانیت میروند و سر به زیر به نصایح فقها گوش میدهند اما این موتلفه گویا دیگر بر مدار مرجعیت نمیچرخد.
اعتمادآنلاین| مؤتلفه متعهد بود که حرکت باید در رابطه با مرجعیت و روحانیت مبارز و متعهد جلو برود و هویت اصیل اسلامی خودش را حفظ کند" این تعبیری است که در مرامنامه حزب موتلفه به نقل از شهید بهشتی آورده شده است. موتلفه ای که همواره در حرکت تشکیلاتی خود از هیات های مذهبی تا جمعیت و حزب گرایی از حرکت بر مدار روحانیت اصیل و مرجعیت معظم سخن گفته است و هر سال به بهانه سالگرد شهدای موتلفه، اعضای شورای مرکزی آن، راهی قم می شوند و در بیوت مراجع در مقابل آنها سر به زیر می اندازند تا مقلد بودن خود را حتی در عرصه سیاسی به نمایش بگذارند.
بزرگان این حزب هرگاه که با انتقادهای صریح منتقدین در بزنگاههای انتخابات مواجه می شوند که چرا فعالیت حزبی را فراموش می کنند و به یکباره فرمان می چرخانند، پای روحانیت و مرجعیت را به میان می کشند که ما مطیع آنهاییم و برای آخرتمان باید پاسخگو باشیم.
"حجت شرعی" و "عمل به تکلیف" کلید واژههای بزرگان این حزب برای گریز از پاسخگویی به سوالات منتقدانی است که معتقدند یک حزب باید به قواعد حزبی پایبند باشد و در دقیقه نود پشت کاندیدای خود را خالی نکند. مشخص و واضح و مبرهن است که موتلفه در چارچوب جمهوری اسلامی ردای تحزب بر تن کرده است و حزبی در ساختار نظامهای لیبرالی نیست که لازم باشد مدام به جای عمل به وظایف خود، از شرع و تکلیف هزینه کند و بعضا انفعال و پیچشهای رفتاری خود را با این عناوین برای دوستدارانش توجیه نماید و همه چیز را به عقبا و سرای باقی حواله دهد.
اما هر چه که بود موتلفه زمان مرحوم عسگراولادی در عمل پایبند به این واژگان بود و خواست و شأن مرجعیت برایش حجت آور و تکلیف ساز بود. آنچنان که شاهد بودیم مرحوم عسگراولادی یک تنه در برابر هجمه های برخی افراد علیه مرجعیت و روحانیت ایستادگی می کرد و در شرایطی که تازه به دوران رسیده ها، نمازجمعه آیت الله جوادی آملی را بر هم میزدند و علیه او شعار می دادند وی در مناظره با منتقدان برخی مراجع با کنایه به این طیف گفت که نباید فراموش کرد که "مرجعیت" پیاز رشد "ولایت" است و این یعنی آنانی که حرمتی برای مرجعیت قائل نیستند ریشه های ولایت را می زنند و قطعا روزگاری در برابر ایشان می ایستند.
عسگراولادی به رحمت خدا رفت و آنانی که در زمان حضورش نمی توانستند در سیاست های این حزب تاثیرگذار باشند و صرفا به پرخاشگری به پیر این حزب می پرداختند و شناسنامه اش را باطل شده می خواندند، پس از وی مجال عرض اندام یافتند و فضا را برای خود فراهم دیدند.
موتلفه ای ها همچنان به رسم هر سال به دیدار مرجعیت و روحانیت می روند و سر به زیر به نصایح فقها گوش می دهند اما این موتلفه گویا دیگر بر مدار مرجعیت نمی چرخد. نمونه اش همین ماجرای نامه آیت الله یزدی به آیت الله شبیری زنجانی که هیچ واکنشی را از سوی موتلفه به هیچ شکلی شاهد نبودیم. موتلفه ای ها که در مواضع هفتگی شان درباره همه عالم و آدم موضع می گیرند علی رغم گذشت دو هفته نسبت به این موضوع مهم له یا علیه فرد یا گروهی واکنشی نشان ندادند و حتی توصیه کلی هم صادر نکردند.
این روزهای موتلفه بدون عسگراولادی قابل پیش بینی بود. چرا که به تعبیر مرحوم صفایی "آنهایی که مهرهها را نساختند و فقط پس از پیروزی به این فکر افتادند، گرفتار رنجها و خرابکاریها شدند. اینها تازه ساختمان را خراب کردهاند و میخواهند دنبال بنّا و مدیر و عمله و کارگر بروند و دنبال طراح و برنامهریز بروند و این پیداست که دیگران هم بیکار نیستند و سهم انقلابی میخواهند و تا تو بخواهی دست به کار شوی آنها مهرههایشان را در تمام کادر تو داخل کردهاند و حتی تو مجبوری که خودت آنها را داخل کنی و مونتاژ آنها را به کار بیندازی و این آنها هستند که میتوانند تصمیم بگیرند که هم فارغند و هم بر سر پست. آنها میتوانند دست به کار شوند و تو نمیتوانی جز در بدری و دوندگی و رفو کاری، به برنامهای برسی... و فاجعه این است که مدیرها عمله میشوند و عملهها پستها را به دست میگیرند و زیر پایت را میروبند. و چه میتوانی کرد جز سازش. و چه خواهی داشت جز رفو کاری و درگیریها را زیر سبیل گذاشتن."
حال باید دید آیا موتلفه به مدد نیروهای جوان خود و به پشتوانه 50 سال فعالیت تشکیلاتی می تواند از رفوکاری دست بردارد و بافته خود را در آینده سیاسی ایران به نمایش بگذارد؟
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید