علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
معلوم نیست شعار «پایان ماجرا برای اصلاحطلبی» کجا طراحی شد
علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی گفت: درحالیکه اصلاحطلبان پس از جان به در بردن از توطئه حذف یکپارچه آنان از صحنه سیاسی در جریان انتخابات سال 88 توانسته بودند در انتخابات 92، 94 و 96 پیروزیهای بزرگی کسب کنند و گامهای بزرگی بردارند، یکباره همه کاسهها و کوزهها بر سر آنها شکسته شد.
اعتمادآنلاین| علی شکوریراد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جلسه افتتاحیه چهارمین این کنگره حزب پشت تریبون قرار گرفت و از مواضع اصلاح طلبی گفت. او در این سخنرانی انتقادات تندی را مطرح کرد. خلاصه صحبتهای شکوری راد به شرح زیر است:
*پس از انقلاب، پرسشگریهای برخاسته از ذهن نقادِ جامعه کمتر و کمتر شد و مجال گفتگو میان اندیشههای متنوع سیاسی-اجتماعی تنگتر و تنگتر. پرسشگری از ماهیت انقلاب، جای خود را به تقدیس آن داد. این امر فقط اختصاص به آن بخش از انقلابیون که قدرت را به دست گرفته بودند نداشت. بلکه انقلابیونی که سهمی از قدرت نداشتند نیز نفس انقلاب را تقدیس میکردند و بر آتش آن میدمیدند.
*احکام دادگاههای انقلاب اعم از اعدامها و مصادرهها پاسخ به مطالبه انقلابیون با گرایشهای مختلف بود. تقاضای انحلال ارتش، مطالبه انقلابیون بود. اجرای بند «ج» مبنی برگرفتن زمینهای بزرگ و تقسیم آن بین رعایا، خواست اکثر گروههای انقلابی بود.
*حتی زمانی که انقلابیون بر سر «قدرت» یا موضوعات دیگر تقسیم شدند و در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، صرفاً یکدیگر را تخطئه میکردند و چنان حقانیت خود را مطلق میانگاشتند که مجالی برای پرسشگری باقی نمیماند.
*تعطیلی عقل اگرچه عنوانی ناپسند است اما مشتری بسیار دارد. مگر نه آن است که آگاهی منشأ رنج بشر است و انسان آگاه دردمندترین و ناراضیترین نوع خود است. بنابراین تعطیلی عقل و بستن ذهن بر روی آگاهی، نوعی آرامش و رضایت را در پی دارد. اغلب انقلابیونی از جنس ما از سالهای پس از 60 خاطره خوشی دارند. یکدست شدن فضای سیاسی جامعه و گسترش فرهنگ شهادت چه بر اثر عوامل ترور در خیابانها و چه بر اثر جنگ تحمیلی و نیز همدلی و ایثارگری رایج در آن روزها این خاطره خوش را ساخته است.
*طوفان طبیعی بر اثر اختلاف تند دما در دو نقطه از جو به وجود میآید. طوفان پرسشگری بر اثر اختلاف تند بین ذهنهای منجمد نسلهای گذشته و ذهن سیال و گداخته نسل حاضر ایجاد شده است و چنین است که خانمانبرانداز مینماید.
*اگر وارد چالشهای سیاسی امروز کشور شویم، همین نسل جوان که تجربه سیاسی خود را با انتخابات سال 92 و چهبسا 96 آغاز کرده است، بسیار سرخورده و ناامید است. آنها با مشارکت و رأی خود در انتخابات، دولتی را بر سرکار آوردهاند که امید داشتند بتواند کشور را از سراشیبی سقوط نجات دهد و شرایط زندگی و امید به آینده را برای آنها بهبود بخشد. اگرچه نجات کشور در دور اول تا حدی انجام شد و با برجام، ایران از زیر فصل هفت منشور سازمان ملل خارج شد اما تلاشها و جهتگیریهای دولت در دوره دوم در این زمینه کافی نبوده است و همین امر موجب رویگردانی این نسل از امر مشارکت، که سرمایه بزرگ اصلاحطلبی است، شده است. با این نسل سرخورده و ناامید نمیتوان کاری از پیش برد.
*نهاد دولت و حاکمیت به دلیل ناکارآمدی و گسترش فساد سیستمی بهشدت زیر سؤال رفته و اعتماد و سرمایه اجتماعی بسیار کاهش یافته است. شعلهور شدن اعتراضات در دیماه سال گذشته که همه را غافلگیر کرد بیانگر همین بیاعتمادی بود. گرچه مردم به آن اعتراضات کور و بیسر اقبال نشان ندادند و به آن نپیوستند، اما همدلیهای گسترده با نفس اعتراضات مشهود بود.
*متأسفانه بااینکه حاکمیت در ابتدا، نفس اعتراض را به رسمیت شناخت، اما در ادامه بهجای آنکه باب گفتگو و مفاهمه را باز کند، بازهم راه تخطئه و سرکوب را دنبال کرد و فضا از گذشته امنیتیتر شد.
*مداخلات امنیتی در همه امور، بهخصوص از سوی نهاد اطلاعاتی موازی که خارج از دولت شکلگرفته، روزبهروز افزایشیافته است. این نهاد که رسمیت لازم را ندارد، غیر پاسخگوست و عملاً با استفاده از انتساب به رهبری، نهاد امنیتی و قانونی کشور را نیز به چالش کشیده و بهتدریج به محاق میبرد. نمونه آن پرونده فعالان محیط زیستی است که نهاد امنیتی قانونی کشور رسماً و بر اساس صلاحیت قانونی خود اتهام جاسوسی آنها را انکار میکند، ولی آنها این اتهام را همچنان وارد میدانند و حتی تشدید کردهاند. بیچاره متهمان پرونده که هزینه چالشهای نهادهای امنیتی کشور با یکدیگر را باتحمل اتهام فساد فیالارض، که بالاترین اتهام است، میپردازند.
*وقتی نهادهای امنیتی که باید سرویسدهنده به نهادهای سیاسی باشند، بر آنها حاکم میشوند و نبض امور را در دست میگیرند، خواسته یا ناخواسته فضا به سمت رادیکالیسم پیش میرود. رادیکال شدن فضای سیاسی جامعه، کار نهادهای امنیتی را ساده، پردامنه و پررونق میکند. به همین دلیل آنها از آن استقبال میکنند. این دور باطل تمام ظرفیتهای جامعه را درگیر خودکرده و میسوزاند. احضار غیرقانونی و ارعاب جوانان احزاب، پروندهسازی و صدور احکام زندان برای فعالان سیاسی و تداوم حصر رهبران سیاسی و نیز ممانعت از بهکارگیری نیروهای توانمند در اداره امور کشور، حاصل این فرآیند است.
*ما بهعنوان یک حزب سیاسی خواهان پایان یافتن این دور باطل هستیم. حاصل این دور باطل القای اصلاحناپذیر بودن نظام است. در چنین شرایطی انگشت اتهام در همان ابتدا بهسوی کسانی گرفته میشود که نظام را اصلاحناپذیر و چاره کار را براندازی میدانند.
*ماجرای اعتراضات دیماه سال گذشته و گسترش ناگهانی آن در سطح شهرهای مختلف، زوایای مبهم بسیاری دارد و هنوز روشن نیست چه کسانی و با چه نیتی آن را آغاز کردند. هنوز معلوم نیست شعار «پایان ماجرا برای اصلاحطلبی» کجا طراحی شد، چگونه سر داده شد و چرا تا این حد برجسته شد. برای اصولگرایان که قدرت را در اختیار دارند ماجرا تمامی ندارد. بنابراین آن شعار صرفاً اصلاحطلبان را نشانه رفته بود و بیش از همه، آنها را به انفعال کشاند.
*درحالیکه اصلاحطلبان پس از جان به در بردن از توطئه حذف یکپارچه آنان از صحنه سیاسی در جریان انتخابات سال 88 توانسته بودند در انتخابات 92، 94 و 96 پیروزیهای بزرگی کسب کنند و گامهای بزرگی بردارند، یکباره همه کاسهها و کوزهها بر سر آنها شکسته شد و به دلیل کوتاهی دولت در تحقق برخی وعدهها و ناکامی در بهرهگیری از برجام پس از روی کار آمدن ترامپ، یکباره جریان اصلاحطلبی به زیر سؤال برده شد و اصلاحطلبان به انفعال کشیده شدند.
*این حقیقت روشن است که جز اصلاحات هیچ راهی پیش روی ملت برای برونرفت از شرایط نابهنجار کنونی نیست.
*اصلاحات خود را از یکسو در برابر براندازانی میبیند که در چنته آنان چیزی جز خشونت و بی فردایی نیست.
*اصلاحات زنده است، تا ملت خداجو، اصلاحگرا و صلحطلب ایران زنده است.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید